مقدمه:
تنوع و پيچيدگي عقايد و اعمال در مبدأ هندوييزم به قدري دامنهدار است که بايستي حدود وسيع و پهناور آن را با معناي مضيق و محدود آن تميز داد. خود هندوان به تعريفهاي کلي و قضاياي مطلقه براي دين خود توضيح نهادهاند. بر حسب اقوال ايشان، هندويي عبارت است از مجموعه اعتقادات و سازمانهاي بيشمار و درهم آميخته که از زمان پيدايش آثار و کتب مقدس وداها به ظهور رسيده و تاکنون ادامه دارد و لذا ميتوان گفت: هندوييزم عبارت است از يک سيستم مذهبي اجتماعي که در ميان مردم آن سرزمين در قرن سوم (ق.م) رشد و نمو يافته است. عناويني که با توجه به موضوع بايد مورد بحث قرار گيرد:
عناوین مورد بحث
- موعود هندو
- ادوار جهاني هندو
- ويژگي هاي کالي يا کلکي يا کلکين
- ويژگي هاي عصر ظهور
واژه کلکي يا کلکين (Kalki ـ Kalkin)
کلکي يا کلکين، دهمين اَوْتاره (مظهر) ويشنوست که در پايان کلي يوگه خواهد آمد، زمين را از دست شاهان درندهخو نجات خواهد داد و دهرمه را برقرار خواهد داشت.[1] او را کاله (زمانه) برخواهد انگيخت و به مثابه يک براهمين در پايان عصر کلي در قريه سمبهله زاده خواهدشد.[2]
در آيين هندو، موعود نجاتبخش موسم به « کلکيkalki » در پايان آخرين دوره زماني از ادوار چهارگانه خانه جهاني، يعني « کالي يوگه» ظهور خواهد کرد.
دهمين و آخرين تنزل (اوتاره) ويشنو (vishnu) که کلکي يا کلکين نام دارد، سوار بر اسبي سفيد و با شمشير آخته و شهابگون ظهور ميکند تا شرارت و ظلم را از ريشه بر کند و عدالت و فضيلت را برقرار سازد. اسب سفيد، نماد قدرت و فراگيري است. او يمه (yama) يا مرگ را در هم ميشکند و بر همه قواي مخالف پيروز ميگردد. کلکي جنبه « الوهيت» نيز دارد. او مردي الوهي و به نوعي متحد با مقام بي انتهاي خداست.[3]
ادوار جهاني هندو
طبق آموزههاي هندو، حرکت جهان در زمان به شکل خطي نيست، بلکه دوراني است؛ يعني جرياني است که کليات آن تکرار ميشود، در پايان هر دور، وجود جهان بايد به پايان برسد و پيش از آن براي ورود به دور جديد آماده شود؛ يعني آغاز جهان کنوني که ما در آن زيست مي کنيم، نقطه پايان مرحلهاي ديگر از هستي بوده و دور وجود فعلي در جايي به نهايت خود خواهد رسيد که آغازي خواهد بود بر دور بعدي و اين حرکت دايره وار را حدي نيست. در مقابل برخي از اديان، حرکت خطي را براي روند تغييرات جهاني پيشنهادکردهاند، گويي که عالم در نقطهاي آغاز شده و در نقطهاي هم پايان خواهد يافت؛ چنانکه انسان يک بار زاييده ميشود و يک بار ميميرد، جهان نيز يک بار به پايان ميرسد. دينهاي مزدايي، يهودي، مسيحي و اسلام، قايل به حرکت خطي تاريخ هستند.
درباره فرجام جهان که چگونه خواهد بود و چه فعل و انفعالاتي به وقوع خواهد پيوست و نظاير آن را در دينهايي که به حرکت خطي کاينات قايلند، مثل زرتشت، يهود و مسيحت، به طور اجمال و اسلام، به طور تفصيلي آشناييم، اما در نگاه اديان ديگر نظير بودا و هندو که حرکت تاريخ را دوراني ميدانند ضروري است تأمل شود.
اصل اعتقاد به وجود اعصار در آيين هندويي امري است که به فرجامشناسي آن آيين مرتبط است. در اينجا چهار عصر « يوگه»[4] وجود دارد و هر چهار عصر: « کريته، ترتا، دواپره و کلي»[5] با دورههاي آغازين و پاياني هر يک، روي هم رفته «مهايوگه» 12000 سال را تشکيل ميدهند که هر سال آن معادل 360 سال انساني است و لذا روي هم رفته 000/432 سال را در بر ميگيرد. يکصد مهايوگه يک کلپه[6] را ميسازد و در پايان عصر کلي از هر کلپه، نابودي جهان با آتش سوزي و سيل به وقوع خواهد پيوست.[7]
ما در ششمين هزاره از گلي يوگه مهايوگه فعلي زندگي ميكنيم. به علاوه هماکنون كلپه كنوني نخستين روز از پنجاهويكمين سال زندگي برهماست. ...پيدايش و اضمحلال عالم (در نگاه هندوييسم) با اين تعبير نيز بيان شدهاست كه در لحظات كوتاه بيداري خداوند يا در زمان رؤياي او، كاينات از ذهن وي صادر ميشود و زماني كه او به خوابي بدون رؤيا در وسط اقيانوس كيهاني فرو ميرود، جهان به آن اقيانوس بيشكل و آرام تبديل ميشود. در پايان اين خواب و دوره آرامش، جهان و آگاهي خدا يك بار ديگر از آبهاي هاويه زاده ميشوند.[8]
پيشبيني وقايعي كه شايد بتوان آنها را مقدمات حدوث « آخرالزمان» خواند، در ادبيات هندويي جايگاه ويژهاي دارد و معلوم است كه هندوان نيز دغدغه آن اوقات و چگونگي وقوع آن اتفاق عظيم را داشتهاند. پايان هر دوره (كه در آينده به آن ميپردازيم) از جهان يا پايان كلي يوگه و آغاز كريته يوگه، زماني است كه خورشيد، ماه و بريهسپتي (مشتري) به صورت فلكي پوشيه وارد شوند.[9] باري، در پايان كلي يوگه از هركلپه، گرماي خورشيد بسيار شديد ميشود (و نيز گفته شده كه هفت يا دوازده خورشيد در آسمان هويدا ميشود) و با تابش آن (يا آنها) درياها و تمامي زمين خشك ميشوند، به طوري كه سه جهان در آتش كيهاني آتش خواهد گرفت و خواهد سوخت، در پايان آن ابرهايي سترگ ظاهر ميشوند و صدها سال باران خواهد باريد و جهان را كاملاً سيل فرا خواهد گرفت تا اينكه آبها تا آسمان بالا بيايند.
در حماسهها اين علايم و بعضي آثار ديگر در پايان هر يوگه ظاهر ميشوند (به جاي اينكه در پايان كلپه به وقوع بپيوندند) و احتمالاً در اعتقاد اصلي، هريوگه با انهدام جهان پايان ميرسد و با خلق دوباره آن، يوگه تازه آغاز ميشود.[10] در اينجا به برخي خصوصيات اين ادوار چهارگانه ميپردازيم که مشخصات عمومي آنان رو به انحطاط است.
در دوره اول کِرِيته (krta)، تقواي کامل در بين مردمان حکمفرما بود و هيچ کس از وظيفه خود شانه خالي نميکرد؛ مردم محتاج کار و کوشش نبوده، ميوههاي زمين فقط با خواهش به دست ميآمده است. بدخواهي، گريه، تکبر، فريب، خودبيني، تنفّر، ظلم، ترس، رنج، حسد و غبطه وجود نداشته است. هر يک از طبقات مردم (کاستها) به طور مرتب وظايف و تکاليف خود را انجام ميداده و پيوسته يک خدا را پرستش مينموده و فقط يک قانون و رسم و نماز داشته اند؛ هر چند آنها وظايف جداگانهاي داشتند، همه تابع يک « ودا» و عامل يک تکليف بودهاند.
در دوره دوم، تِرِتا (Treta) از ميزان تقوا يکچهارم کاسته شد. مردمان اين زمان پيرو حقيقت و راستي بوده، به تقوايي که با مراسم و تشريفات در ارتباط بود، وابسته بودند. قرباني و افعال نيک و شعاير مختلف، در همهجا حکم فرما و اعمال مردم براي تحصيل اجر و انجام مراسم مذهبي و نذور بودهاست و آنها هيچگونه احتياجي به رياضت نداشتهاند.
در دوره سوم، دَواپَره (Dvapara) نيمي از تقوا کاسته گرديد و «وداها» به چهار قسمت تقسيم شد. بعضي از مردم چهار ودا و بعضي سه ودا و بعضي دو ودا و گروهي يک ودا را مطالعه ميکردند و جمعي هم هيچ يک از وداها را نميخواند و شعاير و مراسم مذهبي به طرق بسيار مختلف انجام ميگرديد. در اثر افول نيکي، تنها عدّه معدودي پيرو حقيقت باقي ماندند. وقتي مردم از نيکي دور شدند، بيماريها و بلايا و خواهشها که زاييده تقديرند، بر آنها حملهور شدند و در اثر صدماتي که به مردمان وارد گرديد به طرف رياضت رفتند و آنهايي که به سرور آسماني مايل شدند، قرباني کردند و بدين طريق بشر در اثر از دست دادن بسياري از خصال نيک خود و کاهش ميزان تقوا تنّزل کرد.
در دوره چهارم، کَلي (Kali) فقط يکچهارم از تقوا باقي ماند. پيروي از وداها و اعمال نيک و شعاير مذهبي و قربانيها ترک شد. بلايا، بيماريها، خستگي، عيوب، بدبختي، گرسنگي و بيم در همه جا حکم فرما گرديد. با پيشرفت زمان، بيش از پيش درجه تقوا تنزل ميکند و آدمي به همين نسبت از مرتبه انسانيت فرود ميآيد و وقتي رو به خرابي و تباهي ميرود، مقاصد آن نيز تضعيف شده و افول اخلاقي عمومي، مردمان را پست ميسازد.[11] و در پايان همين دوره است که موعود هندو ظهور خواهد کرد.[12]
منابع هندويي پيرامون موعود
منابع هندويي که پيرامون موعود بحث کردند:
اوصاف ياد شده براي کلکي در کتابهاي مهمّ و مقدسي چون مهابارته (Mahabharata) و پورانهها (Puranas) آمده است. مهابهارته متعلق به قرنهاي 200 پ.م تا 200 م. است، اما پورانهها محصول قرنهاي ششم تا هفدهم ميلادي است.
همچنين ميتوان به برخي بشارتها در کتب ديگر هندوان نظير اوپانيشادها، باسک، پاتيکل، ديد، ريگ ودا، شاکموني و... اشاره کرد.
ويژگي کلکي يا کلکين
در آموزههاي هندو و در ميان پيروان آن، کلکي جايگاه ويژهاي دارد. لذا توصيفات بسيار زيبايي از او ارائه دادند:
کلکي، بنابر پيش بينيها همچون قهرماني نيرومند بر اسب سفيد قيام ميکند. او کسي است که بر تمام نيروهاي بشر پيروز ميشود. در اين نبرد، او همه دزدان را نابود ميکند و يک قرباني بزرگ اسب، برپا مينمايد و زمين را به براهمينان ميبخشد. وقتي هم که مأموريتش پايان يافت در درون جنگلي مسرتبخش فرا خواهد رفت.[13]
کلکي پورانه درباره زمان ظهور فرخنده او و چگونگي آن اوقات توضيح ميدهد. بنابراين اثر، کلکي به عصر آهن پايان خواهد داد و شريران را نابود خواهد کرد. او در صورت يک غول با سر اسب ظاهر ميشود و وقتي مأموريت خود را انجام داد، دوباره در ويشنو جذب خواهد شد و همه چيز در مطلق مستحيل خواهد گشت تا خلقت دوباره آغاز گردد.
در پورانهها به طرق مختلف کلکي توصيف شده به زيباييهاي جنگجويي زيناوند، سوار بر اسبي سفيد، مسلح به سپرهاي جواهر نشان، در حاليکه در يک دست شمشير ويرانگر را ميچرخاند و در دست ديگر صفحهاي مدور دارد. اسب دست راستش را بالا برده و هنگامي که بر زمين به حرکت در آيد، لاکپشتي که مار ششه (shasha) را بر پشت خود حمل ميکند ـ همان ماري که جهان بر جقّۀ او استوار است ـ به ژرفا فرو خواهد افتاد و خود را از سنگيني باري که حمل ميکند رها خواهد کرد. بدينسان، همه اشقياي جهان نابود خواهند شد.[14]
ويژگيهاي موعود هندو
موعود هندو ويژگيهاي ذيل را دارا ميباشد:
1. موعود شخصي است.
2. داراي جنبه الوهي است.
3. به لحاظ کارکرد به نجات جمع ميانديشد و رسالتي معنوي و اجتماعي برعهده دارد.
4. به لحاظ ويژگيهاي ظاهري و شخصيتي، شباهت عجيبي به موعود اسلامي دارد.
5. انديشه موعود منجي در آيين هندو، به هيچرو « قوم مدار» نيست و به رغم ظاهر نژادمدارانه دين هندويي، کاملاً جهان شمول است.[15]
ويژگيهاي عصر ظهور
1. وضعيت عمومي بشر قبل ظهور کلکي
از اعتقاد اصلي هندوان است که هر يوگه با انهدام جهاني به پايان ميرسد و با خلق دوباره آن، يوگه تازه آغاز ميشود.[16] ويشنو بورانه (6/3) نياز به نابودي جهان و دوباره ساختن آن را با اين عبارتها به روشني توضيح داده است:
«شاهان زمين روحيهاي سرسخت و خلق و خويي خشن خواهند داشت و هميشه به دروغ و شرارت معتاد خواهند بود. آنها براي زنان، کودکان و گاوان، مرگ به ارمغان ميآورند، آنها اموال تابعين خود را متصرف ميشوند، در حالي که قدرت و اراده محدود دارند. در بيشتر نقاط به سرعت صعود ميکنند و فرو ميافتند. زندگيهايشان کوتاه و آرزوهايشان اشباع شدني خواهد بود. آنها رحم و مروّت کمي از خود نشان ميدهند. مردم کشورهاي مختلف که با ايشان در آميخته ميشوند، از آنها پيروي خواهند کرد و وحشيان تحت حمايت شهر ياران نيرو ميگيرند؛ در حالي که از قبايل پاکتر غفلت ميشود و مردمشان پراکنده و نابود ميگردند. ثروت و تقوا روز به روز کاهش مييابد تا اينکه جهان کُلاً تهي (از آنها) بشود. فقط اموال مراتب را تعيين ميکنند و ثروت تنها منبع ايثار خواهد بود. هوي، تنها پيوند زنندۀ بين جنسها و دروغ، تنها وسيله رسيدن به موقعيت خواهد بود. زنان تنها براي ارضاي تمايلات جنسي خواسته خواهند شد. زمين فقط براي معادنش عزيز خواهدشد. ريسمان براهيمني تعيين کنننده يک براهيمن خواهد بود».[17]
2. عصر ظهور در دوره چهارم است:
در کلي يوگه، مردان را همسرانشان هدايت ميکنند؛ زنان بيحيا شدهاند، گستاخ و شهوتران هستند. آنها بچههاي بسيار ميآورند از دزدان و تباهکاران. بازرگانان پرفريب، معاملات را اداره ميکنند. شاهان، ستمگر و خونريز ميشوند. رؤساي خانوادهها وظايف خود را فراموش کرده در خيابانها گدايي ميکنند و برهمنيان به سطح شوردهها فرو افتادهاند. خشکسالي و سيل، محصولات را نابود ميکنند و جنگ و قحطي زمين را از سکنه خالي مينمايد. فيالجمله شرايط جهان به صورتي ميشود که خردمندان براي ظهور کلکي نابود کننده، دست به دعا بر ميدارند. کلي يوگه 432000 سال ادامه مييابد.[18] (طبق ديدگاه آنان، در حال حاضر ما در ششمين هزاره از کلي يوگه مهايوگه زندگي ميکنيم).
در بهاگوته چنين آمده است:
« عصر ويراني، آنچنان خوفناک است که در آن هنگام به مدت يکصد سال ابرها به زمين نخواهند باريد. مردمان هيچ چيز براي خوردن نخواهند يافت و انسانها در فشار گرسنگي قرار خواهندگرفت که به ناچار يکديگر را خواهند خورد. مردماني که اين چنين از نيرو آکنده شدهاند، بتدريج خودشان را به سوي نابودي نهايي خواهند راند».[19]
بشارات ظهور منجي در منابع هندوان
هندوان معتقدند که کتابهاي مذهبي آنها آسماني و آورندگان آنها پيامبر بودهاند. در اين کتابها تصريحاتي به وجود مقدس مصلح ومنجي بشر و ظهور پربرکت او شدهاست. در اينجا به قسمتهايي از آنها اشاره ميشود:
1. کتاب اوپانيشاد
اين کتاب از کتابهاي معتبر هندوهاست که نويد ظهور را چنين بيان نمودهاست:
«اين مظهر ويشنو (مظهر دهم) در انقضاي کلي، يا عصر آهن، سوار بر اسبي سفيد، در حاليکه شمشير برهنه درخشاني به صورت ستاره دنباله دار در دست دارد، ظاهر ميشود و شريران را تماماً هلاک ميسازد و خلقت را از نو تجديد ميكند و پاکي را رجعت خواهدداد. به گفته هندو، مظهر دهم در انقضاي عالم ظهور خواهد کرد».[20]
2. کتاب باسک
در کتاب باسک که از کتب آسماني هندوهاست، آمده است:
« دور دنيا تمام شود به پادشاه عادلي در آخرالزمان، که پيشواي ملائکه و پريان و آدميان باشد و حق و راست با او باشد و آنچه در دريا و زمينها و کوهها پنهان باشد، همه را به دست آورد و از آسمانها و زمين و آنچه باشد، خبر دهد. از او بزرگتر، کسي به دنيا نيايد».[21]
3. کتاب پاتيکل
همچنين از کتاب پاتيکل درباره دولت آن، اينگونه نقل شده است:
«چون مدت روز تمام شود، دنياي کهنه، نو شود و زنده گردد و صاحب ملک تازه، پيدا شود از فرزندان و پشواي بزرگ جهان که يکي « ناموس آخرالزمان» و ديگري « صديق اکبر» يعني وصي بزرگتر وي که « پشن» نام دارد و نام آن صاحب ملک تازه « راهنما» است، به حق پادشاه ميشود و خليفه « رام» باشد و حکم براند و او را معجزه بسيار باشد.
هر که پناه به او برد و دين پدران او اختيار کند، سرخ روي باشد در نزد « رام». و دولت او بسيار کشيده شود و عمر او از فرزندان « ناموس اکبر» زياده باشد و آخر دنيا به او تمام شود و از ساحل درياي محيط و جزاير سرانديب و قبر آدم(عليه السلام) و از حيالالقمر تا شمال هيکل زهره، تا سيفالبحر و اقيانوس را مسخر گرداند و بت خانۀ « سومنات» را خراب کند و « جگرنات» به فرمان او به سخن آيد و به خاک افتد. پس آن را بشکند و به درياي اعظم اندازد و هر بتي که در هر جا باشد، بشکند».
4. کتاب ديد
اين کتاب درباره ظهور منجي چنين ميگويد:
« پس از خرابي دنيا، پادشاهي در آخرالزمان پيدا شود که پيشواي خلايق باشد و نام او « منصور» دوم باشد و تمام عالم را بگيرد، و به دين خود در آورد و همه کس را از مؤمن و کافر بشناسد و هر چه از خدا بخواهد، برآيد».[22]
5. کتاب ريگ ودا[23]
از کتب مقدس هندوان است که در آن بشارت ظهور اينگونه آمده است:
« ويشنو، در ميان مردم ظاهر ميگردد. او از همه کس قويتر و نيرومندتر است. در يکدست ويشنو، نجاتدهنده شمشيري به مانند ستاره دنبالهدار و دست ديگر انگشتري درخشنده دارد. هنگام ظهور وي خورشيد و ماه تاريک ميشوند و زمين خواهد لرزيد».[24]
6. کتاب شاکموني
در اين کتاب هندوان، بشارت ظهور منجي انسانها اينگونه آمدهاست:
پادشاهي و دولت دنيا به فرزند سيد خلايق دو جهان « کشن»[25] بزرگوار تمام شود و او کسي باشد که بر کوههاي مشرق و مغرب دنيا حکم براند و فرمان کند و بر ابرها سوار شود و فرشتگان کارکنان او باشند و جن و انس در خدمت او شوند و از « سودان» که زير خط « استوا» است تا سرزمين « تسعين» که زير قطب شمالي است و ماوراء بحار را صاحب شود و دين خدا، يک دين شود و دين خدا زنده گردد و نام او « ايستاده» باشد و خداشناس باشد.[26]
نتیجه:
در نگاه اديانی نظير بودا و هندو حرکت تاريخ دوراني است ؛ يعني جرياني است که کليات آن تکرار ميشود و اين حرکت دايره وار را حدي نيست. پيشبيني وقايعي كه شايد بتوان آنها را مقدمات حدوث « آخرالزمان» خواند، در ادبيات هندويي جايگاه ويژهاي دارد و معلوم است كه هندوان نيز دغدغه آن اوقات و چگونگي وقوع آن اتفاق عظيم را داشتهاند. هندوان معتقدند که کتابهاي مذهبي آنها آسماني و آورندگان آنها پيامبر بودهاند. در اين کتابها تصريحاتي به وجود مقدس مصلح ومنجي بشر و ظهور پربرکت او شدهاست.
پینوشتها:
[1]. موحديان، علي، هفت آسمان، شماره13-12.
[2]. جلال مقدم، مسعود، مقالات و بررسي، دفتر 71، ص293.
[3].-kolki: The Rider Encyclopedia of eastern philosophy and Relegion Rider Books also pobished.
(به نقل از مجله هفت آسمان، علي موحديان)، shombhala.