logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
مهدویت در روایات امام جواد(ع)

 

مقدمه

یکی از علت های ضروری بودن طرح مباحث مهدویت، سخنان و سفارش های معصومان در این باره است. آن ها همگی به دولت امام مهدی (عجل االه تعالی فرجه الشریف) چشم دوخته بودند و در زمان زندگی شان، یاد و نام او بر لبانشان نقش بسته بود.گفته شد با توجه به نزدیک بودن ولادت و امامت و غیبت امام مهدی (عجل االه تعالی فرجه الشریف) به عصر امامت امام جواد (علیه السلام)، ایشان نیز سخنانی مهم و کاربردی در این زمینه داشته اند که مهم ترین موضوعات آن عبارتند از:

1تولد

با توجه به احادیث نبوی و بشارت های اهل بیت (علیهم السلام) درباره تولد فرزندی از یازدهمین پیشوا، حاکمان بنی عباس نگران و ناراحت بودند که این فرزند حکومت آنان را برچیند؛[1] لذا هر چه به تولد امام مهدی (عج) نزدیک می شویم، وضعیت بر خاندان عصمت و طهارت سخت تر می شود؛ به ویژه دوران زندگانی امام حسن عسکری (علیه السلام). دستگاه خلافت می کوشید تا آن حضرت به دنیا نیاید. لذا دوران حمل و تولد از همگان مخفی شده بود؛ همان طوری که در روایات شباهت های حضرت ابراهیم (علیه السلام) و حضرت موسی (علیه السلام) به امام مهدی (عجل االه تعالی فرجه الشریف) در پنهان بودن ولادت بیان شده است.[2]

امام جواد (علیه السلام) هم می فرمایند: «تُخْفی عَلی النّاسِ وِلادَتُه؛ ولادت او بر مردم مخفی است».[3] این اشاره، هم می توانست راه را بر مدعیان مهدویت ببندد که ولادتشان آشکار بود و هم می توانست حیرت عصر غیبت صغرا را بکاهد.

2نسب

صَقْرُ بن ابی دُلَف نقل می کند که از امام جواد (علیه السلام) شنیدم که فرمودند: امام بعد از من پسرم علی است. امرش امر من و سخن او، سخن من و اطاعت از او، اطاعت از من است و امام بعد از او، پسرش حسن است که امر او، امر پدرش و سخن او، سخن پدرش و اطاعت از او، پیروی از پدرش است.

سپس سکوت کردند. عرض کردم: «ای فرزند رسول خدا! امام بعد از حسن کیست؟» امام جواد (علیه السلام) گریه شدیدی کردند و فرمودند:امام بعد از حسن پسرش که قائم به حق منتظر است.. ..[4]

امام جواد (علیه السلام) در روایت دیگری می فرمایند: «امام مهدی (عجل االه تعالی فرجه الشریف) سومین فرزندم است.»[5] معصومان درباره این مسأله، حدود نود روایت فرموده اند.[6] علت زیاد بودن این گونه روایات، این است که ائمه قصد داشتند حسب و نسب و ویژگی های امام مهدی (عجل االه تعالی فرجه الشریف) به صورت کامل بیان شود تا انسان ها، فریب مدعیان را نخورند. مشخص بودن تمام این ویژگی ها یکی از امتیازات منحصر به فرد تفکر شیعه در باب منجی شناسی است. همه ادیان به منجی اعتقاد دارند، اما بحث هیچ کدام به اندازه شیعه در این باره شفاف و پرمحتوا نیست. این مذهب به برکت احادیث معصومان، از همه مذاهب، گروه ها و ادیان بالاتر و برتر است.

3معرفی به اسم و القاب

48 روایت درباره این که اسم و کنیه امام مهدی (عجل االه تعالی فرجه الشریف) همان اسم و کنیه پیامبر (صلی الله علیه و آله) است وجود دارد.[7] یکی از این احادیث، از امام جواد (علیه السلام) است که می فرماید: «امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با پیامبر اکرم (ص) هم نام و هم کنیه است.»[8]

البته در روایاتی مانند این روایت از امام جواد (علیه السلام)، آمده که جایز نیست اسم اصلی امام مهدی (عج) ذکر شود،[9] لذا برخی نام حضرت را به صورت جدا از هم (م، ح، م، د) می نویسند و حتی قایل به حرمت هستند. نظر برخی بزرگان در این مورد این است که این احادیث ناظر به عصر غیبت صغرا و زمان تقیه است و امروزه ذکر نام اصلی ایشان اشکالی ندارد.[10]

از سوی دیگر، امام جواد (علیه السلام) در معرفی آخرین امام، از القابی استفاده نمودند که هشدارهایی نیز در پی آن آمده است. ایشان علت نامیدن حضرت به «قائم» را قیام بعد از فراموش کردن نام و یاد او بیان فرموده اند که اشاره به آسیبی با عنوان «فراموشی یاد امام مهدی (عجل االه تعالی فرجه الشریف)» است. استفاده از واژه" قائم" برای معرفی امام دوازدهم، لفظی است که در ادبیات شیعه بسیار پررنگ و در روایات اهل سنت بی رنگ است.

در ادامه راوی از امام جواد (علیه السلام) می پرسد:چرا به امام مهدی (عجل االه تعالی فرجه الشریف) «منتظَر» گفته می شود؟ امام می فرماید: «زیرا در غیبت او، عده ای مسلمان خالص انتظار حضرتش را می کشند.»[11]در همین باب، امام جواد (علیه السلام) که خود یکی از چراغ های هدایت هستند، امامان بعد از خود را با همین کلمه یاد فرموده اند، ولی از امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با عنوان «چراغ مخفی و پنهان» یاد می کنند.[12]

4غیبت و ویژگی های آن

طرح مسأله غیبت، از ابتدای تاریخ اسلام است[13] و از همه معصومان روایاتی درباره غیبت امام مهدی (عج) داریم.[14] این مسأله در احادیث به عنوان یک سنت الهی مطرح گردیده، لذا چنان شایع و معمول شد که برخی از فرقه ها از همین مسأله سود جسته، قایل به غیبت امام خود شدند. به طورکلی، هر یک از فرقه های شیعی که در امامت یکی از ائمه توقف کردند و مسیر خود را از حق جدا ساختند، به نوعی غیبت امام خود را طرح کردند.

ائمه (علیهم السلام) برای گذر شیعه از وضعیت آغازین امامت امام مهدی (عجل االه تعالی فرجه الشریف)، همه زمینه ها را فراهم کرده بودند. یکی از این زمینه سازی ها، عدم ارتباط مستقیم امام با مردم بود. امام جواد (علیه السلام) هم به این مسأله عنایت داشتند و در احادیث خود، مردم را به مسأله غیبت و مسائل مربوط به آن راهنمایی می کردند. اسماعیل بن مهران می گوید:امام جواد (علیه السلام) دو مرتبه از مدینه به بغداد رفتند. اولین بار به حضرت عرض کردم: «فدایت شوم! من در این راه بر شما نگران هستم، امر امامت پس از شما با کیست؟» حضرت امام جواد (علیه السلام) با لبان خندان فرمودند: «آن غیبتی که گمان می کنی در این سال نیست؟...»[15]

صَقْرُ بن ابی دُلَف هم نقل می کند که از امام جواد (علیه السلام) شنیدم که می فرمودند: همانا برای او غیبتی است که روزهای آن زیاد و مدت آن طولانی می شود؛ پس مخلصان انتظارش را می کشند و افراد شکاک انکارش می کنند و منکران، اعتقاد به او را مسخره می نمایند. کسانی که وقت مشخص می کنند، دروغ گویند و عجله کنندگان در عصر غیبت، هلاک می شوند و تسلیم شدگان در برابر قضای الهی در عصر غیبت نجات می یابند.[16]

چرا امام جواد (علیه السلام) به اصل وقوع غیبت تأکید فرموده اند و چرا همه امامان درباره غیبت امام مهدی (عجل االه تعالی فرجه الشریف) روایاتی نقل کرده اند.[17]

در پاسخ باید گفت: غیبت برای جامعه شیعه تقریباً مسأله جدیدی به حساب می آمد. این مسأله برای انبیاء گذشته نیز صورت گرفته بود، اما در جاری شدن شط امامت و ولایت، غیبت مخصوص امام زمان است. لذا ائمه این مسأله را برای حفظ شیعه بیان فرموده اند. آنان برای نجات شیعه از گرفتاری و تباهی های آخرالزمان، همواره در گوش جان شیعه بیان کرده اند که: «آخرین حجت الهی دارای غیبت است» تا از گرداب های سهمگین نجات یابند.

امام جواد (علیه السلام) در این روایت، به طولانی بودن غیبت هم اشاره می فرماید: «له غیبه یکثر ایامها و یطول امدها.»

دانستن دو ویژگی «کثرت ایام» و «طولانی بودن زمان» برای غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، هشدار مهمی است که برای جامعه شیعه توجه به آن اهمیت دارد. کسب آمادگی های لازم، مهیا شدن برای مدت طولانی، از دست ندادن روحیه امید و نیفتادن در دایره تردید و...، از بهره های این فرمایش است. فرض کنید به گروهی گفته شود: رهبر شما، مدت زیادی در جمع شما نیست و به گروه دیگری نیز مشابه این سخن گفته شود. آیا نتایج این دو سخن یکی و همسان است؟ قطعا امام جواد (علیه السلام) از به کار بردن واژه «کثرت» و «طولانی» برای مدت و زمان غیبت امام مهدی (عج) هدف و منظور خاصی داشته اند که احتمال آن است عبارات بعدی گویای این مقاصد باشد.

به عبارت دیگر، شک پیدا کردن به امام زمان (عجل االه تعالی فرجه الشریف) از آسیب های عصر غیبت است که روایات از آن نهی کرده اند.[18] تردید به امام زمان (عج) برای عصر ظهور نیست، زیرا ایشان در آن زمان، همه هستی را روشن می سازند. بنابراین در عصر غیبت، برخی ها به سبب طولانی شدن ایام غیبت، دچار تردید می شوند که اهل بیت ما را انذار داده و از آن بر حذر داشته اند. امام جواد (علیه السلام) می فرمایند: وای به حال شخصی که در ایام غیبت نسبت به وجود امام عصر (عجل االه تعالی فرجه الشریف) دچار شک بشود!

در مدت طولانی غیبت، شیعیان به شش گروه تقسیم می شوند که دو گروه (مخلصان و تسلیم شدگان) اهل نجات و چهار گروه (شکاکان، منکران، تعیین کنندگان وقت و عجله کنندگان) اهل هلاکت هستند. شک ها مقدس و نامقدسند. اگر شک سبب حرکت و رسیدن به حقیقت شود، مقدس است و اگر سبب انکار و ایستا گردد، مایه هلاکت و نابودی است. امام جواد (علیه السلام) شک درباره امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را موجب انکار و هلاکت بیان فرمودند؛ زیرا مسأله مهدویت، پوشیده و دست نیافتنی نیست. اگر برای کسی دراین باره شک حاصل شود، منابع رسیدن به حقیقت بسیار روشن و در دست رس است.

از آثار دیگر غیبت، گرفتاری ها و فتنه های عصر غیبت است. عبدالعظیم حسنی نقل کرده که امام جواد (علیه السلام) فرمودند: هنگامی که فرزندم علی وفات یابد، چراغ دیگری پس از او نمایان شود؛ سپس] چراغ بعد از او [پنهان می گردد. پس وای بر کسی که شک کند. و خوشا به حال غریبی که با دین خود بگریزد! سپس به دنبال آن وقایعی روی دهد که در آن پیری بر پیشانی ها نقش بندد و کوه های سخت و سنگین از جای بجنبد.[19]

فرار از فتنه برای حفظ دین، امری ضروری است. اسلام بر مسأله هجرت برای حفظ عقیده تأکید ورزیده است. اساساً قران هجرت را مایه پیدایش آزادی و آسایش می داند[20] و آشکارا دستور می دهد که اگر در محیطی به خاطر عواملی نتوانستید آن چه را وظیفه دارید، انجام بدهید، به محیط دیگر هجرت کنید.[21] اهل بیت (علیهم السلام) نیز در روایاتی راجع به حوادث و فتنه های آخرالزمان، این مسأله را سفارش کرده اند:[22]

دین خود را حفظ کنید! اگر در منطقه ای ساکن هستید که اسیر فتنه ها شده اید یا از آن ها رنگ پذیرفته اید و به جای آن که امر به معروف و نهی از منکر کنید، در برابر شبهات و شهوت ها وظیفه خود را عمل نمی کنید و آلوده به معصیت ها شده اید، شایسته و لازم است برای حفظ دین خود و خانواده، به منطقه ای بروید که از فتنه ها خبری نیست یا شدت آن کم تر است.هرگاه روایات آخرالزمان مرور می شود، برخی دچار ناامیدی می شوند و گمان می کنند هیچ راه و هیچ چاره ای برای مصون و محفوظ ماندن از شر این اسیب ها نیست، حال آن که در میان روایات، به روزنه های امیدی مانند وجود مؤمنان در آخرالزمان، حضور دانشمندان و مکان های ذی صلاحی نیز اشاره شده است.[23]

پیدایش حیرت و سردرگمی، یکی دیگر از آثار غیبت است. امیه بن علی القیسی می گوید: از امام جواد (علیه السلام ) پرسیدم: امام بعد از شما کیست؟ فرمودند: «فرزندم علی و دو فرزند علی.» سپس مدتی سر را به زیر انداختند. سپس سر برداشتند و فرمودند: «در آتیه ای نزدیک حیرتی فرا می رسد...».[24]

این سردرگمی و سرگردانی در عصر غیبت که برای جامعه شیعه به وجود آمده،[25] رسالت علمای شیعه را سنگین تر نموده و بر علمای راستین، لازم است شیعیان دورافتاده از امام را سرپرستی نمایند. امام جواد (علیه السلام) می فرمایند: هر کس سرپرستی یتیمان آل محمد (صلی الله علیه و آله) همان هایی که از امامشان دور افتاده و در حیرت جهل غوطه ور در دستان دشمنان ناصبی ما اسیرند را بر عهده گیرد و ایشان را نجات داده، از سرگردانی برهاند و شیاطین را با دفع وسوسه هایشان مغلوب سازد و بر دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) توسط حجت های پروردگار و دلایل امامانشان چیره شود، مقام و منزلتش نزد خداوند به بهترین وجهی بر شخص عابد برتری یابد؛ فضیلتی به مراتب بالاتر از فضل آسمان بر زمین و عرش و کرسی و پرده های آسمان، و برتری این جماعت بر گروه عابدان، مانند فضیلتی است که ماه شب بدر بر کم سوترین ستاره آسمان دارد.[26]

امام جواد (علیه السلام) ضمن بیان مقام والا و فضیلت فراوان سرپرستی یتیمان، توصیف و تشبیه زیبایی بیان فرمودند که عبارت است از:

1. بالاتر از فضیلت آسمان بر زمین؛

2. برتری آنان مانند نور ماه شب چهارده بر نور ضعیف یک ستاره دور دست.

معنای واقعی یتیم را از این روایت بهتر درمی یابیم. برخی گمان می کنند که یتیم، تنها به کسی گفته می شود که پدر و مادر خود را از دست داده؛ اما در حقیقت کسانی که در عصر غیبت، امامشان غایب است نیز یتیم هستند، زیرا طبق این روایت آن ها:

الف) از امامشان دور افتاده اند؛

ب) در حیرت جهل فرو رفته اند؛

ج) دشمنان، آن ها را اسیر خود ساخته اند.

بنابراین، باید برای سرپرستی این گونه از ایتام کاری کرد و نگذاشت آن ها دچار زیان شوند. امام صادق (علیه السلام) در این باره می فرمایند: علمای شیعه در مرزهایی که شیطان و ایادی او در پشت آن ها کمین کرده اند، پاسداری داده، آن ها را از این که بر شیعیان ناتوان هجوم برند، بازمی دارند و اجازه نمی دهند که شیطان و پیروان او و دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) بر ضعفای شیعه تسلط یابند.[27]

علما و بزرگان شیعه تاکنون ایتام آل محمد (صلی الله علیه و آله) را با تألیف، تحقیق، تبلیغ و مجاهدت های فراوان سرپرستی کرده اند.[28]

یکی از مسائلی که در عصر غیبت مطرح می شود، محل سکونت حضرت است. امیه بن علی القیسی می گوید: از امام جواد (علیه السلام) پرسیدم: در عصر غیبت به کجا پناه ببریم؟ حضرت مدتی سکوت کردند، آن گاه سه بار فرمودند: «جایی نیست». دوباره سؤال خود را تکرار کردم، فرمودند: «به مدینه». عرض کردم: کدام یک از شهرها منظورتان است؟ فرمودند: «همین مدینه که ما در آن هستیم، مگر غیر از این جا، مدینه ای دیگر هم هست؟».[29]

درباره مکان زندگانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در عصر غیبت کبرا، هیچ دلیل قطعی بر مکان خاصی نداریم، اما در روایات به مکان هایی مانند مدینه دشت حجاز،[30] کوه رضوی،[31] جابلقا و جابلسا،[32] بیت الحمد[33] و مکان های دیگری اشاره شده است. امام جواد (علیه السلام) به محل زندگانی آن حضرت در عصر غیبت، به شهر مدینه اشاره کرده اند.

امام صادق (علیه السلام) نیز هنگامی که از غیبت کبرا بحث می کنند، می فرماید: «چه جایگاه خوبی است، مدینه!»[34] هنگامی که از امام حسن عسکری (علیه السلام) پرسیدند: «اگر حادثه ای برای شما روی دهد، کجا از فرزند بزرگوارتان سراغ بگیریم؟» حضرت فرمودند: «در مدینه».[35]

بنابراین مدینه یکی از مکان هایی به شمار می آید که متعلق به زندگانی شخصی حضرت است؛ البته اقامتگاه امام به این شهر منحصر نیست؛ ایشان امام شرق و غرب عالم و امام جغرافیا هستند.

5انتظار، وظایف منتظران

مسأله انتظار، یکی از محورهای مهم در روایات مهدوی امام جواد (علیه السلام) است.

حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) می فرماید: بر مولای خود امام جواد (علیه السلام) وارد شدم و می خواستم از قائم پرسش کنم که آیا آن حضرت مهدی هستند یا غیر ایشان. امام اغاز سخن کردند و فرمودند: «ای ابوالقاسم! قائم ما همان مهدی است؛ کسی که واجب است در غیبتش، او را انتظار کشند و... برترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است.»[36]

امام جواد (علیه السلام) در ابتدای این روایت، مطالبی درباره وجوب انتظار بیان فرموده و در پایان نیز تأکید می ورزند که این انتظار با فضیلت ترین اعمال است. بنابراین انتظار، تنها یک حالت روانی نیست؛ بلکه «عمل» است و کار معمولی نیست، بلکه «با فضیلت ترین اعمال» است؛ یعنی انتظار حرکت، تلاش، تکاپو و عمل است.

ایشان در روایت دیگری می فرماید: «افراد مخلص در غیبت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) انتظار آن حضرت را می کشند».[37] یکی از معیارهای شناخت منتظران حقیقی، خالص بودن آن ها از هرگونه تردید است. به عبارت دیگر، این که عده ای منتظر امام هستند و برخی هم منتظر نیستند، به این علت است که عده ای مخلص هستند و برخی نیستند. اگر دل و فکر کسی خالص از هرگونه انکار و شک باشد، منتظر دلدار می شود.

از آسیب هایی که احتمال دارد منتظران گرفتار آن شوند، توقیت و تعجیل است که امام جواد (علیه السلام) درباره اولی می فرماید: «افرادی که برای ظهور امام مهدی (عجل االه تعالی فرجه الشریف) وقت مشخص می کنند، دروغ گو هستند». و در این زمینه، روایات بسیاری از ناحیه معصومان رسیده است که از شیعیان خواسته شده از تعیین وقت ظهور بپرهیزند و کسانی را که وقت مشخص می کنند تکذیب نمایند.[38]

امام جواد (علیه السلام) درباره آسیب تعجیل در عصر انتظار می فرماید: «عجله کنندگان در عصر غیبت هلاک می شوند.» این امر در روایات نکوهش شده است.[39] عجله ای که در این روایات مذمت شده، ضد صبر و تسلیم است که مایه شتاب زدگی بدون تهیه مقدمات و باعث بروز تردید می شود؛ ولی اگر خواهان کارهایی باشیم که باعث سرعت و شتاب در امر ظهور است، مذموم نیست. برخی ها بدون زمینه سازی و تهیه مقدمات، دست به اقدام می زنند که از آن نهی شده است.

راه نجات از توقیت و تعجیل، همان مسأله تسلیم است که امام جواد (علیه السلام) می فرمایند: آن هایی که در برابر قضا و قدر الهی در عصر غیبت صبر داشته و تسلیم باشند، نجات می یابند.

یکی از وظایف شیعیان در عصر غیبت نیز «تسلیم» است. اگر کسی تسلیم نباشد و صبر ننماید و عجله کند، قطعاً نجات نمی یابد. همان طوری که در روایات بسیاری به این مسأله اشاره شده است.[40] شخصی که از دایره تسلیم در عصر غیبت خارج شود، گرفتار افراد فرصت طلب یا مهدی های دروغین می گردد یا در وادی نومیدی و تردید، انکار، تأویل و توجیه بی خردانه، تمسخر و ترک وظایف می افتد. ممکن است کسی بگوید: روایاتی وجود دارد که ما را به دعا برای تعجیل فرج امر نموده اند و بر اساس این احادیث عجله کردن مطلوب است؟

در پاسخ می گوییم: دعا کردن برای فرج مخالف با تسلیم نیست و شکایت بر غیبت اشکال ندارد: «اللّهم نَشْکو الَیک فَقْدَ نَبِینا وَغَیبة ولینا وَ کثْرَ عَدوّنا...»[41] اما اگر این شِکوه، به مرز شتاب زدگی و کارهای عجولانه و گاه اعتراض به قضا و قدر پروردگار متعالی بینجامد، مخالف تسلیم است و قطعاً مطلوب نیست. دعا برای تعجیل فرج، نشانه رضایت به قضا و قدر الهی است و مخالف با صبر و تسلیم و انقیاد نیست.[42]

6یاران

روایاتی درباره تعداد یاران حضرت مهدی (عجل االه تعالی فرجه الشریف) نقل شده که آنان 313 نفر به تعداد اصحاب بدر هستند.[43] در برخی روایات هم بیش تر[44] که درباره این روایات گفته شده: آمارهای یاد شده با یک دیگر تعارض ندارند، بلکه در طول یک دیگرند و در مجموع، نشان گر سیر تکاملی یارانند. 313 نفر، نخستین گروندگان هستند که با اجتماع آنان، دعوت آغاز می شود؛ سپس ده هزار یا دوازده هزار که نیروهای مهم انقلاب جهانی را تشکیل می دهند، به سرعت به آن ها می پیوندند و پس از پاک سازی حجاز، توده های انبوه از سراسر جهان به حضرت مهدی (عجل االه تعالی فرجه الشریف) می پیوندند.[45]

امام جواد (علیه السلام) درباره یاران حضرت حجت(عجل االه تعالی فرجه الشریف) می فرماید: ... اصحابش 313 تن، به تعداد اصحاب بدر از دورترین نقاط زمین به گرد او جمع گردند و این همان فرمایش خدای تعالی است که فرمود: «هر کجا باشید، خداوند همگی شما را می آورد، در حقیقت، خدا بر همه چیز تواناست».[46]

درباره یاران ایشان در این روایت به سه نکته اشاره شده:

الف) تعداد یاران خاص؛ اجتماع یاران؛ فراگیر بودن یاران.

اما درباره نحوه اجتماع آنان نیز مطالبی در روایات آمده [47] که یاران آن حضرت در روز روشن روی ابر سوار می شوند.[48] در روایتی هم آمده است: «آن ها شبانه از رختخواب هایشان ناپدید می شوند و صبح در مکه هستند» که از طی الارض حکایت می کند. امام محمدباقر (علیه السلام) می فرماید: شیعیان و یاران حضرت مهدی (عج) از سراسر زمین به سوی او حرکت می کنند؛ زمین زیر پایشان پیچیده و جمع می شود و با طی الارض به امام می رسند و با او بیعت می کنند.[49]

امام جواد (علیه السلام) در روایت دیگری می فرماید: هرگاه 313 نفر مخلص نزد حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جمع می شوند، خداوند متعالی او را ظاهر می سازد و هرگاه تعداد به ده هزار نفر برسد، آن حضرت با اجازه پروردگار خروج و قیام می فرماید.[50]

در این قسمت از روایت، فرق ظریفی بین ظهور و خروج گذاشته شده است: شرط ظهور، جمع شدن 313 نفر، اما شرط خروج و قیام، اجتماع ده هزار نفری است؛ لذا مشخص می شود روایاتی که ظهور امام را هم زمان با ندای آسمانی و در بیست و سوم ماه رمضان و قیام در روز عاشورا، بیان می کنند- که حدود سه ماه و هفده روز بین آن ها فاصله است- نیز هم سو با این روایت است.

7علایم ظهور

امام جواد (علیه السلام) درباره حوادث و فتنه هایی که پیش از ظهور امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دوران غیبت اتفاق می افتد مطالبی فرموده اند که در میان آن ها، از علایم ظهور هم سخن به میان آمده است؛ برای مثال، اولین نشانه حتمی ظهور خروج سفیانی است که روایات زیادی را به خود اختصاص داده است.[51] نام مشهور وی، «عثمان بن عنبسه» است [52] که در روایات با عناوین پلیدترین انسان، سرخ روی، بور، زاغ چشم،[53] آبله رو، دارای چهره وحشتناک و از تبار یزیدبن ابی سفیان بیان شده که پس از خروج در شام و به تصرف دراوردن سوریه، اردن و فلسطین، به سوی عراق می رود و بعد از جرم و جنایت در کوفه و نجف، خبر ظهور امام مهدی (عجل االه تعالی فرجه الشریف) در مکه را دریافت می کند. او برای جنگ با حضرت، سپاه به سوی مکه معظمه می فرستد. چون سپاهیان به سرزمین «بیداء» می رسند، جبرئیل امین فریاد برمی آورد: «ای سرزمین «بیداء»، این گروه ستمگر را در کام خود فرو ببر!» لذا زمین شکافته شده، سپاه او را در کام خود فرو می برد.[54]

ابوهاشم داوود بن قاسم جعفری می گوید: در محضر امام جواد (علیه السلام) بودیم و سخن از سفیانی و آن چه در روایات امده، به میان آمد که آمدن او از حتمیات است. به آن حضرت عرض کردم: آیا خداوند متعالی را در امور حتمی بدائی است؟ فرمودند: آری. عرض کردیم: پس می ترسیم که در مورد قائم نیز بداء حاصل شود؟ حضرت فرمود: «قائم از وعده هاست و خداوند برخلاف وعده خود رفتار نمی کند».[55]

طبق این روایت، می توان معتقد شد که در علایم حتمی مانند خروج سفیانی، احتمال بداء وجود دارد؛ یعنی در شرایط و کیفیت خروج و برنامه های سفیانی تغییری صورت بگیرد، نه این که اصل سفیانی بداء بپذیرد.[56]

8ظهور

ظهور یکی از مسائل قطعی نزد شیعیان است. امام جواد (علیه السلام) در این باره می فرماید:اگر از عمر دنیا فقط یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن روز را طولانی می گرداند تا این که امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آن روز ظهور کند...»[57]

همانند این موضوع، در روایات دیگر نیز تکرار شده [58] که بیان می کند ظهور حتمی، قطعی و انکارناپذیر است. قطعاً روزی پرده های غفلت و غیبت کنار می رود و همگان شاهد ظهور حضرت و برپایی حکومت عدل گستر او خواهند بود.

امام جواد (علیه السلام) در ادامه فرمودند: خدای تعالی امر او را در یک شب اصلاح فرماید، چنان که امر حضرت موسی کلیم الله را اصلاح فرمود؛ او رفت تا برای خانواده اش شعله آتش بیاورد، اما چون برگشت، پیامبر بود.[59]

برخی می پرسند با توجه به روایات علایم ظهور مانند قیام سفیانی و مبارزه او با حضرت مهدی (عجل االه تعالی فرجه الشریف) چگونه ظهور حضرت ناگهانی است؟

در جواب این سؤال توضیحاتی ذکر شده که عبارتند از: 

1. ممکن است مقصود از «یک شب» کنایه از سرعت باشد و از آن جایی که معارضه با مخالفان به سرعت و گاه با اعجاز صورت می گیرد، از تعبیر به یک شب استفاده شده است.

2. ممکن است مقصود از اصلاح امر در یک شب، بروز و ظهور حضرت باشد ولی پیروزی نهایی به طول انجامد.

امام جواد (علیه السلام) در روایت دیگر، به دو نکته درباره ظهور اشاره می فرمایند:

الف) پیچیده شدن زمین؛

ب) هموار شدن سختی ها.

یکی از معجزات و کرامات عصر ظهور یا عصر غیبت برای امام مهدی (عجل االه تعالی فرجه الشریف) پیچیده شدن زمین یا همان «طی الارض» است که به پیمودن مسافت های طولانی در مدت بسیار کم گفته می شود. قطعاً حجت خدا در همین زمان، کشف و کرامات بسیاری دارند که «طی الارض» ساده ترین و ابتدایی ترین آنان است. اما در مورد عصر ظهور، روایاتی به این مسأله اشاره کرده اند. امام رضا (ع) می فرماید: هنگامی که حضرت مهدی (عج) ظهور می کند، زمین از نور خداوند روشن می شود و زمین زیر پای آن حضرت به سرعت حرکت می کند.[60]

امام محمدباقر (علیه السلام) می فرماید: یاران حضرت مهدی (عجل االه تعالی فرجه الشریف) از سراسر زمین به سوی او حرکت می کنند؛ زمین زیر پایشان پیموده می شود و با طی الارض به امام می رسند و با او بیعت می کنند.

در مورد هموار شدن همه سختی ها، روایت های زیادی وجود دارد که در دولت جهانی امام عصر مسأله ای وجود ندارد که باعث رنج و دشواری دنیوی و بی ارزش باشد. به برکت امام و دست آوردهای حکومت ایشان، همه سختی ها به آسانی و همه مشکلات به شیرینی تبدیل می شود. اما تمام این برکات، مکانیسم خاص خود را دارد. همان طوری که در قرآن می خوانیم: «اگر اهل شهرها ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند، برکاتی از آسمان و زمین به رویشان می گشودیم».[61]

9حکومت

حاکمیت امام مهدی (عجل االه تعالی فرجه الشریف) یکی از موضوعاتی است که معصومان به آن تأکید کرده اند و در بیش از صد روایت آمده است.[62] جهان پس از ظهور آن حضرت، پر از عدل و داد می شود و در همه هستی سایه می افکند. تلقی اصحاب حضرت هم همین بوده است. عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) می گوید: به امام جواد (علیه السلام) گفتم: امیدوارم شما قائم اهل بیت محمد (صلی الله علیه و آله) باشید که زمین را پر از عدل و داد نماید، هم چنان که آکنده از ظلم و جور شده باشد... امام جواد (علیه السلام) فرمودند: «سوگند به کسی که محمد (صلی الله علیه و آله) را به نبوت مبعوث فرمود و ما را به امامت مخصوص گردانید، اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن روز را طولانی گرداند تا در آن قیام کند و زمین را پر از عدل و داد نماید، هم چنان که آکنده از ظلم و جور شده باشد».[63]

گسترش عدالت با جمله «یملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما» از مشهورترین سخنانی است که درباره امام مهدی (صلی الله علیه و آله) وارد شده و در احادیث بارها تکرار گردیده است. این عبارت کوتاه، نکات متعددی را در خود جای داده که عبارتند از: الف) تعبیر «یملاءالارض»، می رساند حکومت امام جهانی است؛ زیرا الف و لام در کلمه ارض جنس است و همه زمین را شامل می شود و پر شدن همه زمین از عدل و داد عمومی و فراگیر است.

ب) تعبیر قسط و عدل می فهماند منجی اسلام صرفاً کارکرد معنوی ندارد بلکه کارکرد اجتماعی نیز دارد؛ زیرا حوزه اقتصاد، اجتماع و فرهنگ را شامل می شود.

ج) معنای عدل و قسط و هم چنین ظلم و جور با هم تفاوت دارد.[64] هرچند عدل و قسط معمولًا در کنار یک دیگر و یا به جای یک دیگر به کار می روند، موارد کاربرد متفاوتی دارند. نقطه مقابل عدل، ظلم است نه جور،[65] و قسط نقطه مقابل جور است. فرق بین عدل و قسط این است که عدالت یعنی حق دیگری گرفته نشود و قسط این است که بین افراد تبعیض نشود؛ پس ظلم، به نفع خویشتن گرفتن و جور، حق کسی را به دیگری دادن است.[66] مثلًا امام علی (ع) در پاسخ به مالک اشتر و یارانش که از ایشان می خواستند تا سهم آنان از بیت المال را به زیاده خواهان دهد، فرمودند: «أَتَأْمُرُونِّی أَنْأَ طْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْر؛ آیا از من می خواهید تا پیروزی را با جور طلب کنم؟»[67] حضرت علی (علیه السلام) با آن که آنان راضی هستند اما سهم آن ها را به زیاده خواهان نمی دهد، زیرا جور هست اگرچه ظلم نیست.

د) حاکمیت و گسترش عدالت در این بیان، موجب امید و نشاط می شود؛ زیرا وعده غلبه حتمی حق بر باطل و استقرار حکومت اسلامی امید ساز است.

یکی دیگر از جلوه های حکومت مهدوی که نشأت گرفته از عدالت است، بروز و ظهور قهر و انتقام الهی است. امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جلوه رحمت الهی هستند و مانند اجداد طاهرینشان مهربان ترین فرد هستی؛ اما درباره انتقام گرفتن از گذشتگان باید گفت: رجعت بدکاران مانند کسانی که به اهل بیت (علیهم السلام) ظلم کردند، بی شک درست است و امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) منتقم این خاندان است.[68]

10دعا

امام جواد (علیه السلام) در قنوت نماز، بعد از اقرار به بزرگی خداوند و سپاس الهی، ظلم ستم کاران را بیان می کنند که موجب دوری مردم از هدایت و غیبت امام عصر شد و نام آخرین حجت الهی را بر زبان جاری می سازند و می گویند: خدایا!... آنان که بندگانت را گمراه کرده و کتابت را تحریف نموده و احکامت را عوض کرده و حقت را منکر شده و در جایگاه اولیائت جای گرفتند و بر اثر جسارت بر تو و ستم نمودن بر خاندان پیامبرت، گمراه شده و بندگانت را گمراه کردند.. . و زمینت را در کوری و کری و تاریکی وحشتناکی قرار دادند.. . پس خدایا! ایمان آورندگان را بر دشمنت و دشمن دوستانت یاری فرما تا پیروز گردند، و به سوی حق بخوانند، و پیرو امام منتظر باشند که به عدالت قیام می کند. خدایا! بر دشمنانت و دشمنان آنان عذاب و آتش دوزخت را دوچندان گردان! عذابی که آن را از گروه ستم گران بازنمی داری...[69]

در قنوت دیگری بعد از دعاهای فراوانی به خداوند متعالی عرضه می دارند: ... خداوندا! آن گروهی را که ایمان آوردند، یاری و تأیید فرما تا بر دشمنانت و دشمنان دوستانت پیروز شوند و آن ها را به حق و حقیقت فراخوانند و دنباله رو امام منتظری باشند که برای برقراری عدل و داد قیام می کند...[70]

و در دعایی که بعد از نماز سفارش کرده اند آمده است: ... خدایا! ولی ات فلانی را از پشت سر، و از طرف راست، و از طرف چپ، و از بالای سر، و از زیر پا حفظ فرما، و عمرش را طولانی گردان، و او را قیام کننده به امرت و یاور دینت قرار بده، و آنچه دوست دارد و چشمش به آن روشن می گردد، به او بنمایان و نیز در مورد خود و فرزندان و خاندان و اموال و شیعیان و دشمنش نیز این چنین عمل کن، و به دشمنانش از او چیزی را نشان بده که از آن می ترسند، و به او درباره ایشان آن چیزی را نشان بده که دوست دارد و چشمش روشن می گردد، و سینه های ما و سینه های گروه مؤمنان را به واسطه او شفا عنایت فرما![71]

امام جواد (علیه السلام) با اختصاص بخشی از نیایش هایش به امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، به ما درس می دهند که در برابر این مسأله بی اعتنا نباشیم. هم چنین توجه به این گونه دعاها، شایستگی دعا برای امام را در این زمان برجسته می سازد.

نتیجه

اندیشه مهدویت در عصر امام جواد (علیه السلام) بی فروغ نبود و روایات ایشان درباره تولد مخفیانه، معرفی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان سومین فرزندش، وجوب انتظار در زمان غیبت، حتمیت ظهور، وجوب اطاعت در زمان ظهور، همنام بودن آخرین امام با نام پیامبر، غیبت، حرمت تسمیه، دستاوردهای دولت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، اشاره به یاران آن حضرت، علت نامیدن ایشان به لفظ قائم و منتظر، حیرت برخی در زمان امامت آن حضرت و دعا بعد از نماز صبح و بعد از هر نماز برای امام مهدی (عجل االه تعالی فرجه الشریف) است.

از این گونه نقل ها و تعداد کم روایات، می توان دریافت که التهابات جامعه شیعی در زمان امام جواد (علیه السلام) گسترش و نفوذ داشته که ویژگی های قائم منتظر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای برخی شیعیان و حتی شماری از بزرگان مانند جناب عبدالعظیم حسنی روشن نبوده است. البته طبیعتاً این دوره را نمی توان با دوره امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) مقایسه کرد؛ از سوی دیگر، امامان تا زمان امامت امام جواد (علیه السلام) معارف بسیاری درباره مهدویت بیان کرده بودند. به همین جهت، به نظر می رسد این ابهامات یا به اوضاع سیاسی دشوار آن دوره مربوط می شود؛ یا سؤالات از مباحث جزئی است و یا ابهام هایی ناشی از شبهات مطرح شده در جامعه آن دوره است.

پی نوشت ها:

[1] . نك: منتخب‏الاثر، ف 2، ب 25 و 34: امام حسن عسكرى در روايتى، علت مخالفت و موضع‏گيرى در برابر اهل‏بيت( عليهم السلام) را وجود همين روايات بيان مى‏فرمايد:« ... انهم قد وقفوا من الاخبار المتواتره عليان زوال ملك الجبابره و الظلمه على يد القائمنا و كانوا لايشكونانهم من الجبابره و الظلمه، فسعوا فى قتل اهل‏بيت رسول‏الله( ص) و اباد نسلهطمعاً منهم من الوصول الى منع تولد القائم او قتله ...».( همان، ص‏192)

[2] . معجم احاديث الامام المهدى، ج 4، ص 281 و ج 5 ص 149.

[3] . كمال‏الدين، ج‏2 ، ص‏17 :« ... هو الذى تُخْفى على الناس ولادته و يغيب عنهم شخصه».

[4] . كمال‏الدين، ج 2، ص‏27 :« حدثنا الصقر بن ابى دلف قال: سمعت اباجعفر محمدبن على الرضا يقول: انّالامام بعدى ابنى على، أمره امرى، و قوله قولى، و طاعته طاعتى، و الامام بعده ابنه الحسن، امره امر ابيه، و قوله قول ابيه، و طاعته طاعه ابيه، ثم سكت. فقلت له: يا ابن رسول‏الله فمن الامام بعد الحسن؟ فبكى بكاء شديداً، ثم قال: انّ من بعد الحسن ابنه القائم بالحقّ المنتظر...»

[5] . همان، ص 70:« ... و هو الثالث من ولدى ...»

[6] . منتخب الاثر، ص 282.

[7] . همان، ص 236.

[8] . كمال‏الدين، ج‏2 ، ص‏17 :« .... و يحرم عليهم تسميته و هو سمّى رسول‏الله و كنيه ...»

[9] . آقاى نجم‏الدين طبسى در فصلنامه انتظار، ش 3، ص 203 مقاله‏اى با عنوان «حكم تسميه و ذكر نام شريف حضرت ولى‏عصر» نوشته‏اند و روايات اين مطلب را در چهار دسته تقسيم كرده و ادله قائلان به جواز و عدم آن را بررسى كرده است.

[10] . از مراجع حاضر در اين عصر، آيت‏الله مكارم شيرازى از كتاب القواعد الفقيه، ج 1، ص 500، بحث مفصلى در اين زمينه دارند و ثابت مى‏كنند كه اين مسأله حرمت ندارد.

[11] . كمال‏الدين، ج 2، ص 72:« ... فقلت له: يابن رسول‏الله لم سمّى القائم؟ قال: لانّهى قوم بعد موتذكره و ارتداد اكثر القائلين بامامته، فقلت له: و لم سمّى المنتظر؟ قال: لانّ له غيبً يكثرأيامها و يطول أمدها فينتظر خروجه ...».

[12] . غيبت نعمانى، ب 10، ح 37، ص‏562 :« اذا مات اثنى على بدا سراج بعده ثم خفى، فويل للمرتاب و طوبى للغريب الفار بدينه ثم يكون بعد ذلك احداث تشيب فى‏ها النواصى و يسير الصمّ الصلاب».

علامه مجسى درباره آخرين بند اين حديث مى‏نويسد:« سير الصم الصلاب كنايه عن شده الامر و تغير الزمان حتى كانّ الجبال زالت عن مواضع‏ها، او تزلزل الثابتين فى الدين عنه».( بحارالانوار، ج 51، ص‏751 ).

ضمناً در اين كتاب به جاى لفظ« للغريب» لفظ« للعرب» آمده كه احتمالًا اشتباه نويسندگان نسخه‏ها باشد. آقاى كامل سليمان نيز به جاى« يسير» واژه« يسيل» را استفاده نموده، مى‏نويسد:« معناى آن اين است كه فلزات سختى چون فولاد در آن زمان ذوب مى‏شود و روان مى‏گردد كه در اين صورت اشاره به ذوب فلزات خواهد بود».( روزگار رهايى، ج 2، ص 909).

[13] . كمال‏الدين، ج 1، ص 287.

[14] . نك: منتخب الاثر، ص 312 و 316 در اين اثر به بيش از صد روايت اشاره شده است.

[15] . كافى، ج‏1 ، ص‏323 :« عن اسماعيل بن مهران قال: لما خرج ابوجعفر من المدينه الى بغداد فى الدفعه الاولى من خرجتيه، قلت له عند خروجه: جعلت فداك انى اخاف عليك فى هذا الوجه، فالى من الامر بعدك؟ فكر بوجهه الى ضاحكا و قال: ليس الغيبه حيث ظننت فى هذه السنه ...»( ارشاد، ص‏723 ).

[16] . كمال‏الدين، ج 2، ص 72:« ... له غيبً يكثر أيامها و يطول أمدها فينتظر خروجه المخلصون و ينكره المرتابون و يستهزى بذكره الجاحدون، و يكذب فيها الوقاتون، و يهلك فيها المستعجلون، و ينجو فيها المسلمون».

[17] . نك: معجم احاديث الامام المهدى. هم‏چنين نك: على‏اصغر رضوانى، موعودشناسى، ص 337 329.

[18] . بحارالانوار، ج 51، ص 86 و در صفحه 145 آن، قريب به اين مضمون از امام صادق( ع) نقل شده است:« و الذى بعثنى بالحق بشيرا، ليغيبن القائم من ولدى، بعهد معهود اليه منى، حتى يقول اكثر الناس: ما لله فى آل محمد حاجه و يشك آخرون بدلائله، فمن ادرك زمانه فليتمسك بدينه و لا يعجل للشيطان عليه سبيلا بشكه فيزيله عن ملتى و يخرجه من دينى».( همان، ص 147؛ بشاره الاسلام، ص 153):« يطلع عليكم كما تطلع الشمس اينما تكونون، فاياكم و الشك و الارتياب، انفوا عن انفسكم الشكوك و قد حذرتم فاحذروا».

[19] . غيبت نعمانى، ب 10، ح 37، ص 265.

[20] . سوره نحل، آيه 41.

[21] . در تفسير نمونه، ج 4، ص 90 مطالب سودمندى در اين‏باره ذكر شده است.

[22] . براى اطلاع از اين روايات نك: روزگار رهايى، ج 2، ص 905، 906، 922، 1002 و 1004.

[23] . نك: چشم‏اندازى به حكومت مهدى، ص 50.

[24] . غيبت نعمانى، باب 10، ص 264، ح 37: امى بن على القيسى قال: قلت لابى جعفر محمدبن على الرضا من الخلف بعدك؟ فقال: ابنى على و ابنا على، ثم اطرق مليا، ثم رفع راسه، ثم قال: انها ستكون حير قلت فاذا كان ذلك فالى اين؟ فسكت ثم قال: لا اين حتى قالها ثلاثا فاعدت عليه، فقال: الى المدين، فقلت اى المدن؟ فقال: مدينتنا هذه، و هذه مدين غيرها.»( بحارالانوار، ج 51، ص 156؛ كفاية الاثر، ص 208).

علامه مجلسى، مى‏نويسد:« منظور از« لا اين» يعنى كسى در نزد او نمى‏رود تا او را بيابد و بر او ظفر يابد، بلكه حضرت برخى اوقات در مدينه است و برخى از مردم او را مى‏بينند»( ص 57).

[25] . بحارالانوار، ج 51، ص 72:« تكون له غيبه و حيره تضل فى‏ها الامم»؛ غيبت طوسى، ص 204:« يكون لغيبته حيره يضل فيها اقوام و يهتدى آخرون، اولئك خيار الامه مع ابرار العتره»؛ بحارالانوار، ج 51، ص 110:« يخرج بعد غيبته و حيره، لا يشب فيها على دينه الا المخلصون المباشرون لروح اليقين الذين اخذ الله ميثاقهم بولايتنا و كتب فى قلوبهم الايمان و ايدهم بروح منه».

[26] . احتجاج، ج 1، ص 9.«من تكفل بايتام آل محمد( ص) المنقطعين عن امامهم، المتحيرين فى جهلهم، الاسارى فى ايدى شياطينهم و فى ايدى النواصب من اعدائنا، فاستنقذهم منهم و اخرجهم من حيرتهم و قهر الشياطين برد وساوسهم و قهر الناصبين بحجج ربهم و دلائل ائمتهم ليحفظوا عهدالله على العباد بافضل الموانع، باكثر من فضل السماء على الارض و العرش و الكرسى و الحجب على السماء...».

[27] . احتجاج، ج 1، ص 8:«علماء شيعتنا مرابطون فى الثغر الذى يلى ابليس و عفاريته، يمنعونهم عن الخروج على ضعفاء شيعتنا و عنان يتسلط عليهم ابليس و شيعته و النواصب».

[28] . همان:« لولا من يبقى بعد غيبته قائمكم من العلماء الداعين اليه و الدالين عليه، و الذابين عن دينه بحجج الله و المنقذين لضعفاء عبادالله من شباك ابليس و مردته من فخاخ النواصب لما بقى احدالا ارتدعن دين الله و لكنهم الذين يمسكون ازمه قلوب ضعفاء الشيعه كما يمسك صاحب السفينه سكانها، اولئك هم الافضلون عندالله عزوجل».

[29] . غيبت نعمانى، باب 10، ص 264، ح 37:«... ستكون حيره قلت فاذا كان ذلك فالى اين؟ فسكت ثم قال: لا اين حتى قالها ثلاثا فاعدت عليه، فقال: الى المدينه، فقلت اى المدن؟ فقال: مدينتنا هذه، و هذه مدينه غيرها.»(بحارالانوار، ج 51، ص 156؛ كفايه الاثر، ص 208).

علامه مجلسى مى‏نويسد: منظور از« لا اين» يعنى كسى در نزد او نمى‏رود تا او را بيابد و بر او ظفر يابد، بلكه حضرت برخى اوقات در مدينه هستند و برخى از مردم ايشان را مى‏بينند.( همان، ص 157).

[30] . كمال‏الدين، ج 2، ص 447.

[31] . بحارالانوار، ج 52، ص 153.

[32] . نجم ثاقب، ص 300.

[33] . غيبت نعمانى، ص 126.

[34] . بحارالانوار، ج 52، ص 157.

[35] . غيبت طوسى، ص 139.

[36] . كمال‏الدين، ج 2، ص 70:«حدثنا عبدالعظيم الحسنى قال: دخلت على سيدى محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب و انا اريدان اساله عن القائم اهو المهدى او غيره؟ فابتدانى هو فقال يا اباالقاسم! ان القائم منا هو المهدى، الذى يجب ان ينتظر فى غيبته و يطاع فى ظهوره ... افضل اعمال شيعتنا انتظار الفرج».

[37] . همان، ج‏2 ، ص‏27 :«... له غيبًيكثر أيامها و يطول أمدها فينتظرخروجه المخلصون ...».

[38] . غيبت طوسى، ص 425:« هل لهذا الامر وقت؟ فقال: كذل الوقاتون، كذب الوقاتون، كذب الوقان.» و روايت امام صادق( ع):«كذب الوقاتون، انا اهل بيت لانوقت، ثم قال: ابى الله الّا ان يخلف وقت الموقتين».(غيبت نعمانى، ص 293).

[39] . كافى، ج 1، ص 369:«انما هلك الناس من استعجالهم لهذا الامر ان الله لايعجل لعجله العباد ان لهذا الامر غايه ينتهى الى‏ها فلو قد بلغوها لم يستقدموا ساعه و لايستأخروا».

[40] . كافى، ج 1، ص 390، باب التسليم:« انما كلف الناس ثلاثه: معرفه الائمه و التسليم لهم فيما ورد على‏ام و الرد اليهم فيما اختلفوا فيه»؛ همان ص 368، باب كراهيه التوقيت؛ غيبت طوسى، ص 426؛ غيبت نعمانى، ص 196.«كَذِبَ الوَقّاتونَ وَ هَلَكَ الْمُسْتَعْجُلونَ و نجى المُسَّلِمون».

[41] . دعاى افتتاح.

[42] . براى اطلاع بيشتر نك: داوود الهامى، آخرين اميد، ص 378؛ مكيال المكارم، ج 2، ص 284.

[43] . غيبت طوسى، ص 284؛ بحارالانوار، ج 52، ص 334« ... ثلاثمائه و ثلاثه عشر رجلًا عده اهل بدر».

[44] . غيبت نعمانى، ص 307؛ ارشاد مفيد، ج 2، ص 382؛ بحارالانوار، ج 52، ص 367:« لا يخرج القائم من مكّه حتّى تكمل الحلقه قلت: و كم الحلقه؟ قال: عشره الآف».

[45] . گروهى از نويسندگان، چشم به راه مهدى، ص 366.

[46] . سوره بقره، آيه 148.

[47] . غيبت نعمانى، ص 326؛ بحارالانوار، ج 52، ص 368:«اذا أذن الامام دعا الله باسمه العبرانى فأتيحت له صحابته الثلاث مائة و الثلاثة عشر قزع كقزع الخريف ...».

[48] . غيبت نعمانى، ص 313؛ بحارالانوار، ج 52، ص 368.«و منهم من يرى يسير فى السحاب نهاراً».

[49] . كمال‏الدين، ج 2، ص 672؛ غيبت نعمانى، ص 315؛ بحارالانوار، ج 52، ص 368.

[50] . كمال الدين، ج 2 ص 70«... يجتمع إليه من أصحابه عدة أهل بدر ثلاث مائة وثلاثة عشر رجلا من أقاصى الأ رضو ذلك قول الله عزوجل(أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ) فإذا اجتمعت له هذه العدة من أهلا لإخلاص أظهرالله أمره فإذ اكمل له العقد وهو عشرةآلاف رجل خرج بإذن الله عزوجل فلا يزالى قتل أعداءالله حتيى رضى الله عزوجل...»

[51] . نصرت الله آيتى، سفيانى از ظهور تا افول.

[52] . كمال‏الدين، ج 2، ص 651.

[53] . همان، امام صادق:« آنك لورايت السفيانى لرايت اخبث الناس، اشقر، احمر، ارزق».

[54] . يكى از آثار سودمند درباره نشانه‏هاى حتمى ظهور كتاب لزوم تفكيك علائم حتمى ظهور از علائم غير حتمى، نوشته استاد على‏اكبر مهدى‏پور است.

[55] . غيبت نعمانى، ب 18، ص 421، ح 10:«كنا عند ابى‏جعفر محمدبن على الرضا فجرى ذكر السفيانى، و ما جاء فى الروايه منان امره من المحتوم. فقلت لابى جعفر هل يبدولله فى المحتوم؟ قال: نعم! قلنا له: فنخاف ان يبدو لله فى القائم؟ فقال: ان القائم من الميعاد، و الله لايخلف الميعاد».

علامه مجلسى در توضيح اين روايات مى‏نويسد:«لعل للمحتوم معان يمكن البداء فى بعض‏ها و قوله« من الميعاد» اشاره الى انه لايمكن البداء فيه لقوله تعالى: (إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْمِيعادَ) و الحاصل ان هذا شى‏ء وعدالله رسوله و اهل بيته، لصبرهم على المكاره آلتى وصلت اليهم من المخالفين، والله لايخلف وعده. ثم انه يحتمل ان يكون المراد بالبداء فى المحتوم البداء فى خصوصياته لا فى اصل وقوعه كخروج السفيانى قبل ذهاب بنى‏العباس و نحو ذلك»(بحارالانوار، ج 52، ص 250).

[56] . كتاب سفيانى از ظهور تا افول، نظر موافقان و مخالفان را درباره نقش بدا در علايم حتمى ظهور نقد و بررسى كرده است.

[57] . كمال‏الدين، ج 2، ص 70:«... لو لم يبق من الدنيا الا يوم لطول الله ذلك اليوم حتى يخرج فيه، فى ملاها الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا ...».

[58] . آمارى كه كتاب منتخب الاثر، درباره ظهور بيان داشته، 657 حديث است كه الفاظ برخى مشابه همين قسمت از حديث است.(نك: ص 131).

[59] . كمال‏الدين، ج 2، ص 70:«... وان الله تبارك و تعالى ليصلح له امره فى ليله كما اصلح امر كليمه موسى اذ ذهب ليقتبس لاهله نارا فرجع، و هو نبى مرسل».

[60] . كمال‏الدين، ج 2، ب 35، ح 5؛ معجم احاديث الامام المهدى، ج 5، ص 377:«... فاذا خرج اشرقت الارض بنوره ... و هو الذى تطوى له الارض».

[61] . سوره اعراف، آيه 96.

[62] . نك: منتخب الاثر، ص 308.

[63] . كمال‏الدين، ج 2، ص 71:«عبدالعظيم بن عبدالله الحسنى قال: قلت لمحمدبن على بن موسيانى لارجو ان تكون القائم و من اهل بيت محمد الذى يملأ الارض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما .... لو لم يبق من الدنيا الا يوم لطول الله ذلك اليوم حتى يخرج فيه، فيملاها الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا ...».

[64] . شاهد اين تفاوت، آيه 9 سوره حجرات است كه دو واژه عدل و قسط كنار هم آمده و طبيعتاً بايد اين دو، متفاوت باشند.» فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ».

[65] . التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج 8 ص 55.

[66] . معجم الفروق اللغويه، ص 428، فيومى، ج 2، ص 503.

[67] . نهج البلاغه، خ 183.

[68] . كمال الدين، ج 2 ص 71.

[69] . بلد الامين، ص 656؛ مهج الدعوات، ص 80.:«اللهم ... الذين اضلّوا عبادكَ و حرّفُوا كتابكَ، و بدّلُوا احكامكَ و جَحَدوا حقّكَ و جلسوا مجالس اوليائك جرأه منهم عليك و ظلما منهم لاهل بيت نبيك ... و تركوا اللهم عالم ارضك فى بكماء عمياء، ظلماء مدلهمّه ... اللهم الذين امنوا على عدوك و عدو اوليائك فاصبحوا ظاهرين و الى الحق داعين و للام المنتظر القائم بالقسط تابعين و جدد اللهم على اعدائك و اعدائهم نارك و عذابك الذى لاتدفعه عن القوم الظالمين».

[70] . مهج الدعوات، ص 80؛ بلد الامين، ص 656؛ معجم احاديث الامام المهدى، ج 4، ص 190؛ صحيفه مهديه، ص 153«... فايّد اللّهم الذين آمنوا على عدوّك و عدوّ اوليائك فاصبحوا ظاهرين و الى الحق الداعين و للامام المنتظر القائم بالقسط تابعين».

[71] .«اللهم وليك فلان فاحفظه من بين يديه و من خلفه و عن يمينه و عن شماله و من فوقه و من تحته و امدد فى عمره و اجعله القائم بامرك و المنتظر لدينك و اره ما يحب و ما تقر به عينه و فى نفسه و ذريته و فى اهله و ماله و فى شيته و فى عدوه و ارهم منه ما يحذرون و اره فيهم ما يحب و تقر به عنه واشف به صدورنا و صدور قوم مؤمنين»(كافى، ج‏2 ، ص‏845 ، بحار، ج‏68 ، ص‏24 ، من لا يحضره الفقيه، ج‏1 ، ص‏623 ، نقل شده از معجم احاديث الامام المهدى، ج‏4 ، ص‏981 ؛ صحيفه امام جواد( ع)، ص‏211).

نگارنده: محمد رضا فوادیان