مقدمه:
يكي از بنيانهاي محكم فكري و عقيدتي، مكتب شيعه كه نشأت گرفته از اسلام ناب محمّد(صلی الله علیه و آله و سلم) ميباشد و از معارف ناب اسلامي و از آموزههاي اصيل قرآني شمرده ميشود، مسألة عصمت انبياء و ائمه اطهار(علیهم السلام) ميباشد؛ مسئله عصمت امام مهمترين مسئلة اختلافي ميان شيعه و سني است به نظر شيعه امام بايد معصوم و از جانب خداوند منصوب گردد، امّا اهلسنت قائلاند كه عصمت از شرايط امام نيست و مردم خودشان ميتوانند امام خودشان را انتخاب و از او تبيعت كنند. مخالفين اين عقيده راسخ و محكم، به دلايلي استناد جستهاند كه نافي مقام عصمت ائمه(علیهم السلام) ميباشد يكي از اين دلايل اين است كه اگر امامان ـ همانطور كه شيعه ميگويد ـ معصوم بودند، اين همه استغفار و طلب مغفرت و بخشش از خداوند متعال لازم نبود. زيرا لازمة عصمت، دوري از گناه و خطا و لغزش بوده و آدم بيگناه نيازي به طلب بخشش را استغفار ندارد. ما در اين مقاله برآنيم به اين شبهه جواب مختصر و گويايي دهيم.
عصمت و استغفار
گريه و استغفار پيشوايان معصوم همواره شگفتي پيروانشان را برانگيخته و يكي از فضايل والاي آنان به شمار آمده است اما همين مسئله برخي را به تأمل دربارة عصمت معصومان واداشته و گاه بهانهاي براي انكار آن به دست داده است براي نمونه سخن يكي از نويسندگان معاصر را ـ هرچند سخن تازهاي نيست ـ از نظر ميگذرانيم ]بايد[ دركي معقولتر از عصمت به ميان آيد و پذيرفته شود كه انسانِ بيگناه وجود ندارد؛ همه با ابليس درگيرند؛ همه محدوديت و كاستي دارند و تعهدشان در اين حد است كه مردم بخواهند به صورتي نسبي پيش بروند و خود را تعالي بدهند. انبيا(علیهم السلام) همواره در چالش اخلاقي و معنوي بودند و ميكوشيدند. پيغمبر ما به گفتة خود هر روز صد مرتبه توبه و استغفار ميكرد: «انه ليغان علي قلبي و اني لاستغفر الله كل يوم مائة مرّة» و بر اساس صريح آيات، گناهاني داشت كه نيازمند آمرزش آنها بود. آن همه راز و نياز پرسوز و گداز از پيغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و علي بن ابيطالب(علیه السلام) و علي بن الحسين(علیه السلام) كه از گناهانشان ميناليدند، ادا و اطوار و نمايش براي ديگران نبوده؛ واقعاً احساس گناه ميكردهاند و در كار خودسازي و سلوك بردهاند. پس مردمان هم طبيعي است كه گناه بكنند. گناه در طرح خلقت آدمي مندرج است و زندگي انسان در اين سياره هرگز بدون گناه قابل تصور نيست و...» اين جملات دربردارندة سخنان حقي است كه از آن مقصود باطلي اراده شده و به نتيجهاي ناميمون انجاميده است، ما نيز ميپذيريم كه «همه با ابليس درگيرند اما بر اين باوريم كه معصومان در اين درگيري همواره پيروز ميدان بودهاند آري معصومان همواره در چالش اخلاقي و معنوي بودند. اما به توفيق الهي هيچگاه نلغزيدند. اين نكته نيز پذيرفتني است كه آن همه راز و نياز پرسوز و گداز... ادا و اطوار و نمايش براي ديگران نبوده؛ واقعاً احساس گناه ميكردهاند گناهي كه معصومان راه گريزي از آن ندارند و براي جبران آن ناله سر ميدهند، آلودگي به محرمات الهي نيست امّا هر كه در آن درگه مقربتر است معيار دقيقتري را براي سنجش تخلفات خود در نظر ميگيرد و چيزي را گناه ميشمارد كه ديگران به سادگي از كنار آن ميگذرند با مثالي ساده مطلب روشن تر ميشود. چه بسیارند كساني كه از قضا شدن نماز واجبشان اندوهي به خود راه نميدهند؛ در حالي كه برخي تقواپيشگان از به جا نياوردن نمازي مستحبي ناله سر ميدهند همين تقواپيشگان مراتب متفاوتي دارند. اين سلسله مراتب تا بينهايت ادامه دارد. هرچه بر معرفت و محبّت رهروِ راه خدا افزوده شود بار سنگينتري بر دوش خود احساس ميكند و بيش از پيش بر كوتاهي خود در انجام وظيفه ـ آنچنانكه شايسته پروردگار است ـ پي ميبرد. از آنجا كه ريشة اين شبهه در سخناني است كه مرحوم «اربلي» (متوفاي 692هـ.ق) در كتاب شريف كشف النعمة بيان داشتهاند ما هم تنها به نقل مطالب ايشان ـ با توضيحات جانبي ـ اكتفا ميكنيم. ايشان ميفرمايند: من دعاي منقول از امام موسي بن جعفر(علیه السلام) در ذكر سجدة شكر را ميديدم كه آن حضرت در آن دعاها به خداوند عرض ميكند: «ربِّ عصيتك بلساني و لو شئتَ و عزّتك لَأَخْرَسَتنَي» «پروردگارا من با زبانم معصيت تو را نمودهايم، در حالي كه، به عزّت تو سوگند، اگر ميخواستي مرا لال مينمودي... و به همينگونه آن حضرت براي يكايك اعضايش معيصتي را برميشمرد و در نهايت نيز عرض ميكند: «عَصَيْتُكَ بجميع جوارحي الّتي أنْعَمَتَ بها عَلَيَّ...» با تمامي اعضاي بدنم كه مرا از نعمت آنها برخوردار كردي معصيت تو را كردهام.
بعد از مطالعه اين دعاها با خود انديشيدم مگر نه اينكه ائمه اطهار معصومند، پس اين همه اقرار به گناه و معصيت چگونه قابل جمع با عصمت آنها ميباشد؟ مدتي در اين فكر بودم تا اينكه سيد بن طاووس(ره) را ملاقات كردم و اين مسأله را با ايشان در ميان گذاشتم. ايشان در جواب گفتند كه اين ادعيه براي تعليم به ديگران بوده است، نه اينكه به قصد اعتراف به گناه باشند. مرحوم اربلي ميافزايد: بعد از آن جلسه من با خود فكر كردم ائمه اطهار(علیهم السلام) اين ادعيه و نيايشها را در موقع خلوت و تنهايي و در نيمه شب نيز داشتهاند، پس نميتواند به قصد تعليم ديگران صادر شده باشد. افزون بر آن مگر ممكن است انسان يك عمر براي تعليم ديگران گريه كند و اشك بريزد؟ به هر حال، اين پاسخ سيد مرا قانع نكرد و اين مسأله پيوسته انديشهام را به خود مشغول داشته بود تا اينكه به بركت عنايات و الطاف امام موسي بن جعفر(علیه السلام) به حقيقت جواب آن دست يافتم و آن اينكه انبياء و ائمه اطهار(علیهم السلام) انسانهايي بودند كه دائماً در ياد و نام خدا به سر ميبرند و در بالاترين مراتب قرب الهي سير ميكردند. پيوسته مراقب بودند كه لحظهاي از ياد و نام او غافل نشوند پس هرگاه اندكي از اين مرتبه عالي تنزل ميكردند و براي حفظ حيات و بقا به مسائلي چون خوردن و آشاميدن و روابط زناشويي و يا حل و فصل مسائل اجتماعي روي ميآورند، اينها را بزرگترين گناه براي خودش تلقّي ميكردند. استغفار و توبة آنها نيز از چنين اعمالي بوده، كه ترك آنها مقتضاي مقام محبّت و قرب الهي است. و اینكه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) ميفرمايند: «حسناتُ الابرار سيئات المقربين» از همين جهت است. در پايان، مرحوم اربلي ميافزايد: «اي كاش سيد بن طاووس زنده بود تا اين مطلب ارزشمند را ـ كه از كرامات و عنايات موسي بن جعفر(علیه السلام) به دست آوردهام ـ به او هديه ميدادم؛ رمزي كه پيش از من به روي هيچكس گشوده نشده است.
نتيجهگيري:
عصمت از امتيازات و ويژگيهاي پيامبران در نزد مسلمانان است لكن از ديرباز دو ديدگاه متفاوت دربارة اين امتياز براي جانشينان پيامبر گرامي و بزرگوار اسلام در ميان مذاهب اسلامي بوده است كه مذهب تشيع شرايطي را براي تصدي امامت و خلافت بعد از حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) معتبر شمردهاند كه از جملة آنها موضوع عصمت است. در مقابل، اهلسنت برخورداري امام را از اين امتياز لازم نميدانند؛ از اينرو پيوسته به دنبال خدشهوارد كردن به اين اصل اعتقادي شيعه بوده است و با طرح شبهاتي سعي در اثبات نظريه خود مينمايند يكي از اين شبهات تمسّك به سخنان آن بزرگواران در خطبهها و ادعيه و زيارات ميباشد كه حضرات معصومين(علیهم السلام) اعتراف به معصيت و گناه، تقصير و قصور در انجام وظايف نموده و خود را سرزنش و ملامت كرده و از خداوند طلب استغفار و بخشايش نمودهاند.
پی نوشت ها:
. در بحار جلد25 ص205 این عبار تبا اندکی اختلاف به صورت" و اني لاستغفر بالنهار سبعین مرة " آمده است.
. مقصود فراستخواه، دين و جامعه، ص448 ـ 489.
. انديشمندان شيعه با بيانات مختلفي به شرح اين نكته پرداختهاند براي نمونه ر.ك: خواجه نصيرالدين طوسي، اوصاف الاشراف، ص16 ـ 21؛ محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج25، ص209 ـ211، ملا هادي سبزواري، اسرار الحكم، ج1، ص405، سيد محمد حسين طباطبايي، الميزان، ج6، ص566.
. علي بن عيسي اربلي، كشف الغمه في معرفة الأئمه، ج3، ص45.
منبع: مجله مقاالت مهدوی؛ http://mahdimag.ir/
نگارنده: حجت الله رجبی