logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
 خواستگاه انتظار مصلح جهانی

 

مقدمه:

چشم داشت آمدن يك مصلح آسمانى و اميد به آينده‏اى روشن و استقرار صلح و عدل، امرى فطرى و طبيعى است كه با ذات و وجود آدمى سر و كار داشته و با آفرينش هر انسانى همراه است و زمان و مكان نمى‏شناسد و به هيچ قوم و ملّتى اختصاص ندارد. در این راستا؛ ظلم ستیزی و نجات مستضعفان، شکست و ناکامی حکومت‌ها و نظام‌های سیاسی، فلسفه‌ تاریخ و معنا داری آن، قانون سیر تکاملی جامعه‌ها، قانون کنش و واکنش‌های تاریخی، قانون انتظار عمومی، اتّفاق ادیان و مصلحان بشری، ابتنای بر قرآن و حدیث، از امور مورد بحث در منشأ و خاستگاه انتظار ظهور مصلح جهانی است که در نوشتار حاضر بدان پرداخته شده است.

منشأ و خاستگاه انتظار یک مصلح آسمانی

يك. نداى فطرت و طبيعت ذات بشر

چشم داشت آمدن يك مصلح آسمانى و اميد به آينده‏اى روشن و استقرار صلح و عدل، امرى فطرى و طبيعى است كه با ذات و وجود آدمى سر و كار داشته و با آفرينش هر انسانى همراه است و زمان و مكان نمى‏شناسد و به هيچ قوم و ملّتى اختصاص ندارد. بر اين اساس همه افراد - طبق فطرت ذاتى خود - مايلند روزى فرا رسد كه جهان بشريت در پرتو ظهور رهبرى از نابسامانى‏ها نجات يابد. بر اين اساس مى‏توان ادعا كرد كه هر فرد علاقه‏مند به سرنوشت بشريت و طالب تكامل معنوى و رشد و بالندگى، خواهان و آرزومند قيام يك منجى جهانى و مصلح كل است و در انتظار ظهور چنين شخصى لحظه شمارى مى‏كند.

دو. ظلم‏ ستيزى و نجات مستضعفان‏

باور داران به رسولان الهى، عموماً افراد تهى‏دست و تحت ستم جامعه بوده‏اند كه از اطاعت سردمداران كفر و باطل سرپيچى كرده و در طريق حق و ظلم ستيزى گام نهاده بودند. اين امر باعث واكنش شديد جبهه باطل و درگيرى و نزاع هميشگى آنان با گروه حقّ و خداپرست شده است. البته به علّت وجود توان و امكانات بيشتر، گاهى غلبه و سلطه ظاهرى با باطل‏گرايان بوده و فشارها و سخت‏گيرى‏هاى فراوانى از سوى آنان اعمال مى‏شده است.

سفيران الهى نيز كه رهبرى صالحان، مستضعفان و ستمديدگان را عهده‏دار بوده‏اند، همواره با اشراف، فرعونيان و ستمكاران (گروه باطل) نزاع و درگيرى داشته‏اند. آنان با ابلاغ پيام الهى و بشارت ظهور منجى، پيروان خود را به استقامت و صبر و بردبارى و انتظار فرج دعوت مى‏كردند و ريشه‏هاى اعتقاد به آمدن نجات دهنده الهى [1]، را در دل و جان يكتاپرستان و مؤمنان مى‏كاشتند، قرآن به صراحت، به اين مطلب اشاره كرده، مى‏فرمايد : { وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ»؛ انبيا} [2]؛ « ما در زبور (و كتاب‏هاى آسمانى پيشين)، پس از نوشتن در لوح (محفوظ)، نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث مى‏برند».

معناى روشن آيه شريفه اين است : « بندگان شايسته خدا بر سراسر جهان، حكومت عادلانه و انسانى خويش را برقرار خواهند ساخت».

شيخ طوسى در تفسير آيه شريفه از امام باقر(علیه السلام) روايت كرده است :

« انّ ذلك وعداللّه للمؤمنين بأنّهم يرثون جميع الارض».[3]؛ « اين وعده قطعى خدا بر مؤمنان است كه آنان تمامى زمين و زمان را به ارث خواهند برد». البته آيات ديگرى نيز در اين زمينه وجود دارد كه در جاى خود به آن‌ها پرداخته خواهد شد.

سه. شكست و ناكامى حكومت‏ها و نظام‏هاى سياسى‏

مشكلات دائمى جهان (جنگ‏ها، ستيزش‏ها، نابرابرى‏ها، ناامنى‏ها، بيدادگرى‏ها و...)؛ نيازها و خواسته‏هاى ضرورى بشر (در زمينه رشد اقتصادى، ارتباطات، بهداشت، رفع فقر مادى و معنوى و...)؛ ايده‏ها و آرمان‏هاى هميشگى بشر (صلح، عدالت، امنيت، آرامش، تعالى روحى و معنوى و...)؛ تجارب گذشته انسان‏ها (در ضعف و ناتوانى دولت‏ها و حكومت‏ها و فراوانى مشكلات) و... باعث خواست آگاهانه و طلب عاشقانه ظهور منجى و مصلح الهى از سوى بيشتر انسان‏ها است. در واقع همه حكومت‏ها، گروه‏ها، انديشه‏ها و مكاتب، تمامى ترفندها و برنامه‏هاى خود را براى رفع كاستى‏هاى جامعه بشرى به كار مى‏گيرند ؛ ولى به دلايل مختلف موفّق به اين كار نمى‏شوند. روشن است كه عامل بسيارى از مشكلات و نابسامانى‏هاى جوامع، خود حكومت‏ها و مكاتب و گروه‏ها هستند كه بيشتر در صدد تأمين منافع مادى خود بوده‏اند ؛ نه برطرف ساختن كاستى‏ها و موانع رشد و شكوفايى انسان‏ها.[4]

چهار. فلسفه تاريخ و معنادارى آن‏

بر اساس « فلسفه نظرى تاريخ» ظهور « منجى موعود»، فرجام متعالى و شكوهمند آينده جهان و سرمنزل متعالى و متكامل تاريخ بشرى است. بر اين اساس روند طولانى مدت تاريخ، داراى هدف، غايت و معناى مشخصى است و آن تحقّق جامعه موعود الهى و رسيدن بشر به اوج سعادت و كمال مادى و معنوى است. اين معنادارى تاريخ، در فكر و ذهن بشر سايه انداخته و او را متوجّه فرجام متعالى تاريخ ساخته است. البته هدفى كه قرآن براى كاروان بشرى ترسيم مى‏كند، « عبادت و عبوديت» و در نتيجه رسيدن به قرب‏الهى است و منظور از آن، معناى وسيع و گسترده‏اى است كه شامل كليه شئون زندگى انسان در روى زمين مى‏گردد { وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ}؛[5]

اين ايده در دورانى از تاريخ، به كمال و تمام تحقّق خواهد يافت و آن عصر «ظهور مهدى موعود»است. [6] پس معنادارى تاريخ و كشف غايت و هدف آن، مى‏تواند منشأ توجّه انسان‏ها به ظهور مصلح بزرگ باشد.

پنج. قانون سير تكاملى جامعه‏‌ها

يكى از دلايل منطقى اين موضوع، قانون سير تكاملى جامعه‏ها است. از آن روز كه انسان خود را شناخته، هيچ‏گاه زندگى يكنواختى نداشته است ؛ بدين جهت پيشرفت‏ها و تحوّلات فراوانى در نوع مسكن، تغذيه، وسيله نقليه، پوشش و علم و دانش او صورت گرفته است. عجيب اينكه به هيچ يك از اينها قانع نيست و باز براى وصول به سطحى بالاتر و برتر، تلاش و كوشش مى‏كند.

عشق به تكامل در درون جان آدمى، شعله‏اى جاودانه و خاموش ناشدنى است و همچنان انسان را به سوى جامعه‏اى پيش مى‏برد كه « تكامل‏هاى اخلاقى»، در كنار « تكامل‏هاى مادى» قرار گيرد. يكى از بارقه‏هاى اميد مردم براى رسيدن به آينده‏اى روشن و دنيايى پراز صلح و صفا و برادرى و برابرى - آن هم با ظهور منجى موعود - در پرتو « قانون تكاملى جامعه‏ها» روشن مى‏شود.

شش. قانون كنش و واكنش‏هاى تاريخى‏

آزمون‏هاى تاريخى به ما نشان مى‏دهد كه همواره تحول‏ها و انقلاب‏هاى وسيع، عكس‏العمل مستقيم فشارهاى قبلى بوده است و شايد هيچ انقلاب گسترده‏اى در جهان رخ نداده، مگر اينكه پيش از آن، فشار شديدى در جهت مخالف وجود داشته است. بر اساس اين قانون مى‏توان ثابت كرد كه وضع كنونى جهان، آبستن انقلابى بزرگ و جهانى است. فشار جنگ‏ها، مظالم، بيدادگرى‏ها، تبعيض‏ها و بى‏عدالتى‏ها، توأم با ناكامى و سرخوردگى انسان‏ها، از قوانين فعلى براى از بين بردن يا كاستن اين فشارها، سرانجام واكنش شديد خود را آشكار خواهد ساخت. در نهايت اين خواست‏هاى واپس زده انسانى، در پرتو آگاهى روزافزون ملّت‏ها، چنان عقده اجتماعى تشكيل مى‏دهد كه از نهانگاه ضمير باطن جامعه، با يك جهش برق‏آسا، خود را ظاهر ساخته و سازمان نظام كنونى جوامع انسانى را به هم مى‏ريزد و طرح نوينى ايجاد مى‏كند. اين طرح و برنامه انقلابى و گسترده، همان قيام و ظهور مهدى موعود است كه در واكنشى قاطعانه و كوبنده در برابر همه تبعيض‏ها، ستمگرى‏ها، حقّ‏كشى و فسادگرى‏ها است.

هفت. قانون انتظار عمومى‏

در نهاد انسان‏ها، همواره عشق به نيكى، زيبايى و آگاهى نهفته است. باور به ظهور مصلح جهانى، جزئى از اين عشق و زيباخواهى است. در واقع ظهور امام مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، بروز كامل اين فضايل و خوبى‏ها است و اين مطلوب و خواست همه انسان‏هاى بصير و پاك سرشت و نقطه اوج اين علاقه و عشق‏ورزى است. چگونه ممكن است عشق به تكامل همه جانبه در درون جان انسان باشد و چنان انتظارى نداشته باشد! مگر تحقق رشد و كمال نهايى جامعه انسانى بدون آن امكان‏پذير است؟!

احساسات و دستگاه‏هاى وجودى انسان، نمى‏تواند هماهنگ با مجموعه عالم هستى نباشد ؛ زيرا همه جهان هستى يك واحد به هم پيوسته است و وجود او نمى‏تواند از بقيه جهان، جدا باشد. از اين به هم پيوستگى به خوبى مى‏توانيم نتيجه بگيريم كه اگر انسان‏ها انتظار مصلح بزرگ را مى‏كشند كه جهان را آكنده از صلح و عدالت و نيكى مى‏كند ؛ دليل بر آن است كه چنان نقطه اوجى در تكامل جامعه انسانى امكان‏پذير و عملى است كه عشق و انتظار آن در درون جان ما است. عموميت اين اعتقاد در همه مذاهب، نشانه ديگرى بر اصالت و واقعيت آن است ر.ك : ناصر مكارم شيرازى، حكومت جهانى مهدى،[7]

هشت. اتفاق اديان و مصلحان بشرى‏

تمام اديان آسمانى به پيروان خود، عصر درخشان و سعادت عمومى، آينده مشعشع و صلح جهانى و دوران پر خير و بركت را نويد داده‏اند كه در آن، نگرانى‏ها، دلهره‏ها و هراس‏ها مرتفع شود و به يُمن ظهور شخصى بزرگ و مردى خدايى - كه به تأييدات الهى مؤيّد است - در روى زمين منطقه و شهر و دهستان و دهى باقى نماند ؛ مگر آنكه در آن بانگ دلنواز توحيد بلند شود و روشنايى يكتاپرستى، تاريكى شرك را زايل سازد و علم و عدل و راستى و امانت، چهره جهان آراى خود را بنمايانند و همه جا را منوّر سازند. اين موعود عزيز بر حسب استوارترين و صحيح‏ترين مصادر اسلامى، خليفه دوازدهم حضرت محمد« ص» و دوازدهمين رهبر و امام بعد از آن حضرت است. القاب مشهورش در بين مسلمين، مهدى، قائم، منتظر، صاحب‏الامر، صاحب‏الزمان و بقية اللَّه است. در زبان‏هاى ديگر، مسيحا، گرزاسبه، وشينو، ارتود، مهميد و... خوانده شده است.[8] پس مى‏توان گفت : تقريباً همه كسانى كه در اين زمينه مطالعه دارند، متفق‏اند كه تمام اقوام جهان، در انتظار يك رهبر بزرگ انقلابى به سر مى‏برند كه هر كدام او را به نامى مى‏نامند ؛ ولى همگى در اوصاف كلى و اصول برنامه‏هاى انقلابى او اتفاق دارند.

نه. ابتناى بر قرآن و حديث‏

اصل مهدويت، مبتنى بر آيات متعددى از قرآن است كه دلالت بر پيروزى و فلاح و غلبه سپاه خدا دارند. اين آيات علاوه بر آنكه بر استقرار دين خدا در سراسر زمين و آينده درخشان عالم دلالت دارند، برحسب معتبرترين مدارك و تفاسير و احاديث، به تحوّل بى‏سابقه و بى‏نظير و انقلابى كه به رهبرى و قيام حضرت مهدى انجام خواهد گرفت، تفسير شده است.

آياتى مانند:

{ فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ}؛ مائده (5)، آيه 56.؛[9]

{ إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ}؛ صافات (37)، آيه 172.؛[10]

{ وَ يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ ...}؛ انفال (8)، آيه 7.؛[11]

{ ...لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ}؛ فتح (48)، آيه 28.؛[12]

{ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ...}؛ قصص (28)، آيه 5.[ 3]

نتیجه:

علاوه بر آنچه ذکر شد، مهدويت و تمامى فروع و جزئيات آن، مبتنى بر آیات قرآن، احاديث معتبر و متواتر است؛ و كتاب‏هاى حديث و صحاح و مسانيد و... در اين زمينه، از حد احصا و شمارش خارج است. لذا اصل مهدويت مورد اتفاق مسلمانان و اجماع شيعه و سنّى است.

منبع: پرسشها و پاسخهای دانشجویی مهدویت پیش از ظهور؛ دفتر نشر معارف – تدوین و تألیف: رحیم کارگر.

پی‌نوشت‌ها:

[1]. ر.ک: نگارنده، آینده جهان، صص ۵۸ – ۶۰