مقدمه:
دین واژهای فارسی است که به عربی راه یافته مجموعه ای از معارف ، عقاید ، باورها و قانونها و دستورهایی برای راهنمایی و پرورش انسان و پیشبرد او به سوی تکامل و رستگار[1]و برای اداره امور جامعه انسانی است[2].دين، استوار ترين ستون حيات مادي و معنوي و امنيت رواني آدمي است که به او عزت و شرافت مي بخشد و نور ايمان و اخلاص را در جانش برمي فروزد و او را از زنجير هاي اسارت هاي نابخردانه آزاد مي سازد. اگر در تاريخ بشريت فداكارى ديده مى شود و يا نيكوكارى و خدمت به خلق ديده مى شود و يا شجاعت و شهامت در برابر زور و استبداد ديده مى شود و يا يك سر مو تجاوز نكردن از حدود و مدار خود به حدود و مدار ديگران ديده مى شود، همه اينها در پرتو دين و توجه به خداى يگانه بيناى شنواى عليم حكيم بوده است. آيا نيروى ديگرى و قدرت ديگرى مى تواند در اين جهت با دين رقابت كند و يا ادعا كند كه صد يكِ آنچه دين انجام مى دهد انجام دهد؟[3].
آسیب شناسی دین
هر پدیده و کنشی که درعرصه جامعه بوجود می آید و نقش مثبت خود را ایفا میکند ، می تواند آسیب هایی هم داشته باشد[4] و هر پدیده ای که نقش پررنگ تری در امر اصلاح جامعه داشته باشد میتواند بیشترین آسیب هم به جامعه وارد کند.
اگر دین به گونه ای اصولی و بر مبنای صحیح در جامعه اجرایی نگردد و برداشتهای سلیقه ای و اهداف شوم در آن گنجانده شود ، بی شک بالاترین آسیب را باید برای دین فرض نمود. گاندی در این باره می گوید: فجیع ترین و بیرحمانه ترین جنایتی که تاریخ به ثبت رسانیده است ، زیر پوشش دین یا انگیزه شریف انجام شده است[5].
دین چون قرائت پذیر است و در معرض سوء فهم های مختلف و بعضا متعارض قرار دار[6] در برخی دوره ها به اختلافات فرهنگی و اجتماعی انجامید. و بهانهای برای بیشتر جنگهای وحشیانه تاریخی بوده است و تبعیض آمیزترین و مخرب ترین قشربندی های اجتماعی را توجیه نموده است[7].
مبارزه با دین به وسیله دین یکی از حربه های همیشگی حاکمان مستبد و استعمارگران بوده است و در طول تاریخ دین حکم سلاحی کم هزینه و سودمند[8] را برای چنین حاکمانی ایفا کرده است.
با نگرش سطحی به تاریخ در می یابیم که این استفاده ابزاری از دین ، در همه ادیان صورت گرفته و با روندی نو در حال حاضر هم صورت می گیرد. این نوشتار ضمن تبین استفاده ابزاری معاویه از دین اسلام و صهونیسم از دین یهود ، به امتداد داشتن این جریان در طول تاریخ و هم سو بودن اهداف و روشهای این جریانها اشاره می کنیم.
دین اسلام ابزاری به دست معاویه
شیعیان معتقد است که بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام مسیر اصلی هدایت بشر به بیراهه رفت و کسانی که لیاقت این جایگاه رفیع را نداشتند، ادعای جانشینی کرده و به نام دین و دینداری بر مردم سوار شده و به تحریف آموزه های دین به نفع خود پرداختند.
در این میان معاویه سهم بسزایی داشت و با سیاست و نیرنگ های خود، جامعه مسلمین را با دشواری های زیادی مواجه کرد. رد پای شوم او را میتوان در حکومت عمر مشاهده کرد که در حکومت عثمان به عنوان والی شام ادامه مییابد. او در حمایت از عثمان تعلل می کند اما بعد از مرگ عثمان با پیراهن خونین او در پی خونخواهی بر آمده، و جنگ صفین را به راه میاندازد ، چون با شکست مواجه می شود ، با نیرنگ، قرآن بر سر نیزه می کند و برخی از سپاهیان ساده لوح امیر المومنان (علیه السلام) را سست کرده و جان سالم به در می برد . او با استفاده ابزاری از دین و قرآن به موج سواری پرداخته و در نهایت با شکست فریبنده سپاه امام حسن (علیه السلام) ، حاکم و خلیفه به ناحق مسلمین گردیده و در دوران حكومت 20 ساله خود بدعتهاى فراوانى ایجاد کرد. او در سالهای آخر عمر خود بر خلاف عهد و پیمانش با امام حسن (علیه السلام) ، فرزند خود یزید را ولیعهد کرده و زمینه ساز فاجعه عاشورا شد .
در این نوشتار به بخشی از فریب ها و استفاده ابزاری که معاویه به نام دین و مذهب نموده ، اشاره می شود و در ادامه متذکر می گردد که صهیونیسم هم از همان روش و با استفاده ابزاری از دین یهود، در پی اهداف شوم خود هستند.
استفاده ابزاری از خلافت
معاويه به بهانه خونخواهى عثمان در کسوت خلیفه رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) و با تشکیل سپاهی از مسلمین ، در مقابل على عليه السلام قرار گرفت و بدين وسيله نيروى اسلام را بر عليهِ خودِ اسلام تجهيز نمود. اموىها در عصر خلافت عثمان بر بيت المال و مناصب سياسى دست يافتند و دوعامل ثروت و قدرت را در اختيار گرفتند، فقط يك عامل قوى و نيرومند كم داشتند كه «ديانت» بود. بعد از قتل عثمان، معاويه با يك طرّارى عجيبى بر اين عامل هم دست يافت و توانست سپاهى عليه شخصيّتى مانند على بن ابىطالب (علیه السلام) تجهيز نمايد. معاويه توانست نيروهاى فكرى- مذهبى را به خدمت گيرد و بدين ترتيب علاوه بر دو عنصر اصلى حكومت به سومين عنصر مهمّ حكومت يعنى «ديانت» و نيروهاى فكرى- مذهبى نيز دست يابد[9]
او هرگز به خدا و پيامبر (صلی الله علیه و آله ) ايمان نياورد؛ امّا خلافت خود را به نام دين و پيامبر پيش مى برد. او بسيارى از مردم ساده و نادان شام، حجاز و عراق را بدين وسيله فريفته بود[10]و همه آنها را برای هدف شوم خود که حکومت بود انجام داده بود ، چنان که خود می گوید: اني و الله ما قاتلتکم لتصلوا و لا لتصلوموا، و لا لتحجوا و لا لتزکوا؛ انکم لتفعلون ذلک، ولکني ... من با مسايل ديني شما و اعمال دينيتان کاري ندارم، جنگ من جهت رسيدن به قدرت بوده است و هدف من قدرت است و دين ابزار و وسيله آن
استفاده ابزاری از مقدسات
قرآن و حديث به عنوان دو عامل مقدس در اسلام مطرح بودند، لذا معاويه سعي مي كرد همیشه از این دو عامل مقدس به نفع خود استفاده کند. در جنگ صفين، قرآنها را سر نيزهها[11] می کند و در دوران حکومت خود كساني را تقويت و تشويق كرد كه حديث بسازند. ابوهريره يكي از حديث سازان معروف است كه خود علماي اهل تسنن درباره او كتاب ها نوشته اند. احاديث عجيبي جعل مي كرد، و آن احاديث جعلي را به پيامبر (صلی الله علیه و آله) نسبت مي داد.
معاويه سعي داشت به منظور تقويت موقعيت ديني خويش و تحكيم پايههاي قدرت سياسياش، افكار عمومي را فريب دهد. به همين منظور به عالمان درباري و راويان حديث دستور ميداد، احاديثي در فضيلت او و خاندانش جعل كنند. به عنوان نمونه از قول رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) در مورد معاويه اين حديث جعل شد: الاُمناء عندالله ثلاثه، جبرئيل، انا و معاويه» افراد امين و مورد اعتماد در نزد خداوند سه نفرند، جبرئيل من و معاويه.
استفاده ابزاری از علماء
عامل روحانيت را- يعنى گروهى از صحابه پيغمبر كه درك صحبت پيغمبر(صلی الله علیه و آله )را كرده بودند و احترام معنوى و روحانى در ميان مردم داشتند- استخدام كرد؛ پولهای زیادی را خرج بعضى از اينها- آنهايى كه اسير و شيفته مال دنيا بودند- كرد و در مقابل آنها نیز شروع به جعل حديث از پيغمبر نمودند، و كارخانه حديثسازى و جعل حديث ايجاد كرد.[12]
از آنجا که او حتی از نام امیر المومنین ترس داشت ، سنّت دشنام دادن به امام على (علیه السلام) را گسترش داد؛ و آن هنگامى بود كه شمارى از سودجويان جريان نفاق از صحابه و تابعين مانند عمرو بن عاص، مغيرة بن شعبه، ابوهريره، سمرة بن جندب، عروة بن زبير و ديگران را به استخدام درآورد تا بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) دروغ ببندند و احاديثى را مبنى بر طعن و بدگويى از ائمه از قول آن حضرت جعل كنند[13].
استفاده ابزاری از شعارهای مذهبی
ابتدا كه عثمان كشته شد او در نهايت زيركى به عنوان حمايت از خليفه مظلوم گريه مى كرد و اشك مى ريخت؛ مى گفت: ايها الناس! اسلام از دست رفت، خليفه پيغمبر را در مسند خلافت كشتند. و شعار «وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِى الْقَتْلِ انَّهُ كانَ مَنْصوراً» سر می داد او به عنوان يك خويشاوند و به عنوان نزديكترين افراد به عثمان حالا بايد خون عثمان را مطالبه مى كرد! قاتلین عثمان هم دور على را گرفته بودند؛ هرچند او قاتلین عثمان را میخواست اما در پی تضعيف على(علیه السلام) بود[14].
معاويه با يك نوع ظاهرسازى مردم را فريب داده بود و آنها خيال مىكردند فقط براى انتقام خليفه مظلوم مىجنگند و هنوز پرده از روى مقاصد معاويه برداشته نشده بود (بر خلاف دوره يزيد، و به همين دليل در مبارزه على (علیه السلام) و امام حسن(علیه السلام) با معاويه نفاقِ طرف آنقدر آشكار نبود كه در مبارزه امام حسين(علیه السلام) آشكار بود) ولى مردم در طول اين بيست سال تا اينقدر عقب رفته بودند و گرنه به نظر نمى رسد كه در دوره معاويه مردم در حادثهاى مثل حادثه كربلا از بنى اميه دفاع مى كردند. پس بنى اميه مردم را به مقدار زيادى در اين مدت عقب بردند[15]
معاويه در مواردى بسيار بردبارى نشان مى داد. چنانكه مى گفت: ... تا زمانى كه مردم ميان ما و سلطنت ما حايل نشوند، ما ميان آنان و زبانشان حايل نمى شويم (و جلوى انتقادشان را نمى گيريم)[16].
زنده کردن تعصب عربيت و تعصب قوميت و مليت عربى
او تعصب عربيت و تعصب قوميت و مليت عربى را كه اسلام ميرانده بود از نو زنده كرد. به مردم مىگفت تا مى توانيد به بچه هاي تان شعر بياموزيد، شعر جاهلى كه ميراث فرهنگى عرب در جاهليت است؛ مى خواست مردم را به خلق و خوى جاهليت برگرداند. كار تبعيضها به آنجا رسيد كه نوشت تا عربى وجود دارد غيرعرب، هركه هست، حق امامت جماعت ندارد و تا عربى هست غيرعرب حق ندارد در صف اول جماعت شركت كند؛ و ساير تبعيض هايى كه مى كرد. همه عواملى را كه در دنياى اسلام بود به نفع خودش و در واقع عليه حقيقت اسلام به كار برد.
رواج انديشه جبرگرايي
معاويه به منظور پيشبرد اهداف خويش، عقيده جبر را ميان مسلمانان ترويج ميكرد. او حكومت خويش را بر مردم، اراده الهي مي دانست و قائل بود كه همه بايد در مقابل اراده الهي تسليم باشند. وي ميگفت: «خلافت من يكي از فرمانهاي خداست...» معاويه در حقيقت اولين حاكمي بود كه سعي كرد اين انديشه را در جامعه اسلامي نهادينه كند.
دین یهود ابزاری به دست صهیونیسم
در صدر مقاله تبیین گشت که دین بهترین و و سادهترین راه برای سوء استفاده و استحمار نمودن مردم است و اگر خواسته باشیم مثالی را برای این مدعی ذکر کنیم ، از صهیونیسم به عنوان مصداق اتم و اکمل در این زمان نام خواهیم برد، صهیونیسم همواره کوشیده تا خود را ، عميق ترين و زنده ترين حركت در ديانت يهود و جهان جلوه دهد.
جنبش صهيونيسم، دين را به عنوان تكيه گاهي اساسي در زمينه لزوم برپايي دولتي خاصّ يهوديان در فلسطين به خدمت گرفت، چون دين كارسازترين ابزار براي تحقّق اهداف صهيونيسم و ايجاد وحدت ميان طوايف متعدّد و مختلف يهودي (به ويژه يهوديان اروپاي شرقي) بود .
در اینجا به چند مورد اشاره می شود
برگزیدگی قوم یهود ابزاری در دست صهیونیسم
این تفکر که یهود نورچشمی و فرزند کامل خلقت است، زمینه خوبی برای سوء استفاده صهیونیسم بود ، آنها از این اعتقاد غلط یهودیان ، ابزاری برای اثبات برتری خود و سرکوبی مخالفان و توجیح جنایات خود استفاده کردند و جوابی قانع کننده به افکار و فطرت مردم دادند. در پروتكل 22 صهيونيسم آمده است: خداوند مقرر كرده است تا بر جهانيان فرمانروا باشيم
استفاده ابزاری از نامی مقدس
صهيون يا صيون نام کوهی است که در قسمت جنوب غربي شهر قدس قرار دارد. حضرت داود هنگام ورود به اين سرزمين بر فراز و دامنههاي آن سكني گزيد و تابوت عهد را درون خيمهاي كه در آنجا تعبيه كرده بود قرار داد و نيز قلعه صهيون را تسخير نمود و آنجا را شهر داود ناميد و به آبادي آن پرداخت. امروزه آرامگاه حضرت داود و حضرت سليمان و گروهي از انبياي بنياسرائيل بر بالاي تپه صهيون واقعند.
دراواخر قرن 19 و اوايل قرن 20 كه نهضت صهيونيستي در جهان آشكار شد، گردانندگان نهضت به مناسبت نام كوه صهيون آن نام را بر حزب خود گذاشتند (صيونيسم، صهيونيسم، صيهونيسم) و بدین وسیله از نام کوهی که تقدسی ویژه برای یهودیان و حتی مسیحیان داشت ، در راه اهداف پلید خود بهره جستند.
استفاده ابزاری از تورات
در نزد یهودیان و مسیحیان، تورات از جایگاه ویژهای برخوردار است و بعد از تخریب معبد، مطالعه آن جایگزین قربانی شده و جزء سه عمل عبادی یهودیان قرار گرفت.
با توجه به جایگاه تورات، صهیونیسم برای همراهی یهودیان و مسیحیان با افکار و عقاید شوم خود و یا به سکوت وا داشتن آنها، از تورات استفاده ابزاری نموده که مهمترین آن بر هم زدن فرمول تورات در باره ظهور موعود و بازگشت به ارض موعود بوده است، در واقع فرمول سنتي يهودي به ترتيب مبتني بر تبعيد، انتظار، ظهور مسيح و بازگشت به سرزمين موعود بود، حال آنكه صهيونيست هاي مذهبي اين ترتيب را به هم زده و دستورات تورات را به نحوي تفسير ميكردند كه مجالي براي بازگشت به منظور تدارك قدوم مسيح فراهم شود، بنابراين فرمول آنها بدين صورت بود: تبعيد، بازگشت به سرزمين موعود به منظور تدارك ظهور مسيح، انتظار، ظهور مسيح.
استفاده ابزاری از علمای یهود
در یهودیت نقش علما و مبلغان دینی بسیار پر رنگ است ، پس می بایست تمام افکار صهیونیسمی از شالوده فکری مبلغان دینی گذر می کرد تا مورد قبول عوام مردم قرار می گرفت. بی شک علما نقش بی بدیلی در ابزاری نمودن دین برای اهداف شوم دولتمردان خود داشتند. هرتزل در كتاب"حكومت يهود" مي گويد: «خاخامهاي ما به زودي تلاشهاي خود را براي خدمت به انديشه ما جمع خواهند كرد و آن را در اذهان يهوديان از طريق وعظ و ارشاد تثبيت خواهند كرد ».
استفاده ابزاری از شعارهای مذهبی
صهیونیسم برای جلوگیری از شورش و اعتراضات مردم جهان مخصوصا مردم ساکن فلسطین ، از یک سری شعارهای هدفمند که ریشه در دیانت و فطرت مردم جهان داشت استفاده نمود.
در زماني كه يهوديان اقليّت كوچكي را در فلسطين تشكيل مي دادند جنبش صهيونيسم جهاني در سراسر جهان شعار«دو قومي» ، «عدم سلطه يك قوم بر قوم ديگر» و «برابري و مساوات» را سر مي داد تا افكار عمومي را با خود همراه سازد. اما همين كه شمار كوچ نشين هاي يهودي روبه افزايش نهاد، جنبش مزبور شعارهاي خود را دگرگون كرد و مدّعي شد كه يهوديان تنها گروهي هستند كه مي توان آنها را قومي فلسطيني دانست و همه حقوق تاريخي در سرزمين «اسرائيل» متعلّق به آنان است و هيچ نژاد و قوم ديگري نيست كه آنجا را سرزمين و وطن و ميهن خود بداند .
پی نوشت ها:
[1].بهنام ، امیر ، ادیان و آیینها، ص 12
[2].جوادی آملی ، عبد الله ، شریعت در آیینه معرفت ، ص 111
[3].مطهرى ، مرتضی ، مجموعهآثاراستاد ، ج22، ص78
[4].اینگونه نیست که لزوما هر پدیدهای باید کارکرد منفی هم داشته باشد
[5].رودریگیس ، هیلاری ، درسنامه دین شناسی ، سید لطف الله جلالی ، ص 277
[6].ر.ک به دین و قرائت پذیری ، رستمیان ، محمد علی ، ص 17
[7].فونتانا ، دیوید ، روانشناسی دین و معنویت ، مترجم ساوار ، ص 20
[8].رودریگیس ، هیلاری ، درسنامه دین شناسی ، سید لطف الله جلالی ، ص278 ، سنکای جوان : دین را ... حاکمان سودمند میدانند
[9].جمعى از نويسندگان ، زمينههاى قيام امام حسين، ج1، ص 229
[10].همان ، ج2، ص 115
[11].طباطبايى، محمد حسين ، شيعه، ترجمه خسروشاهى ، ص 291
[12].مجموعهآثاراستادشهيدمطهرى، ج25، ص: 292
[13].الشاوی، على ، با كاروان حسينى، ج1، ص 101
[14].مجموعهآثاراستادشهيدمطهرى، ج25، ص: 292
[15].همان ، ج17، ص: 493
[16].جمعى از نويسندگان ، زمينههاى قيام امام حسين، ج2، ص 115
نگارنده: محسن شریعتی(ادیان)، برگرفته از مجله سپیده سحر