از جمله ویژگی های انسان منتظر این است که همیشه منتظر شهادت است و یکی از دعاهای همیشگی اش طلب شهادت از خداست. منتظران واقعی امام مهدی علیه السلام برای رسیدن به شهادت سر از پا نمی شناسند.
جهاد در راه خدا در همه مقاطع و به طور مستمر از برنامههای یاران حضرت است: «یُجاهِدونَ فی سَبیل ِاللَّهِ» امام صادق(علیه السلام)فرمود: «یاران مهدى،...برای شهادت دعا می کنند و آرزو دارند که در راه خدا به شهادت برسند.»
البته مراد از جهاد هر دو نوع جهاد است، هم جهاد اصغر و هم جهاد اکبر.
از محك هايـى كه خـداونـد افـراد راستگـو و با ايمان را از افـراد دروغگـو جـدا مـى سازد ((تمناى مرگ است)) يك فرد مـومن كه آينـده اى درخشان و زيبا براى خود پيـش بينى مى كند و عاشق كوى يار و قرب الى الله و هـم نشينى اولياء الله را در دلـش زمزمه مـى كنـد همـواره تمنـاى مرگ دارد:
آتش بجانم افكند شـوق لقـاى دلـدار
از دست رفت صبرم اى ناقه پاى بردار
((لـولا اجل الذى كتب الله عليهم لـم تستقر ارواحهم فى اجسادهـم طرفه عيـن شوقا الى الثواب و خوفا من العقاب.))
اصحاب حجت كه مهدى(ع) را با معرفت شناخته و ايمان به راه و هدفـش دارند و به او عشق مـى ورزنـد و همه هستيشان را فانـى در وجـود او مـى داننـد, عاشق شهادت در راه وى هستنـد:
بنابر ايـن, فردى كه جانش را از هدفـش بيـش تر دوست دارد نمى تـواند شجاعت ورزد, بلكه او بايد همـواره حافظ جانـش باشد تا به او آسيبى نرسد لذا شجاعت شيرانى چون ياوران مهدى(عج) را مى طلبد.
این ویژگی در شهید سلیمانی بسیار نمود داشت. او می گفت: بعضی وقت ها انسان به دوستی می رسد، التماس می کند دعا کن شهید بشوم. عموما ما تعارف می کنیم و می گوئیم: نه خدا شما را حفظ کند شما ضروری هستید. دعا برای شهادت عظیم است که نباید ما نسبت به یکدیگر از آن غافل شویم فیض بزرگی است که از درک حقیقت چنین فیض بزرگی عاجز هستیم.
در ذیل به ذکر چند نمونه از اشتیاق حاج قاسم به شهادت اشاره می شود.
به او حسودیم می شود
بعد از شهادت سردار احمد کاظمی، حاج قاسم طی مصاحبه ای دلتنگی هایش برای احمد را بیان کرده و از آرزویش برای شهادت چنین می گوید:
... ما چهره باکری، زین الدین ، همت را در احمد می دیدیم. او یادگار همه یادگاری های من بود. با رفتنش همه ما را آتش زد. جمعی که در آن احمد بود صفای دیگری داشت. احمد از جان گذشته بود. قوت قلب معنوی برای همه بود. ... من همیشه به احمد می گفتم: الهی دردت بخوره تو سر من ( اصطلاح من به او بود)... دورت بگردم . این ها مکنونات قلبی من هست. ( با گریه) از خدا می خواهم که من را هر چه سریعتر به او ملحق کند...دلم می خواهد که خدا به ما لطف کند و ما را به او ملحق کند... باور کنید بهش حسودیم می شه... دلم می خواد همه عمرم را بدهم (آنچه که خدا می خواد بهم عمر بده که امیدوارم نده) من یکبار دیگر صداشو بشنوم.
دعایی که مستجاب شد.
حاج قاسم سلیمانی در سال 86 در نامهای به کمسن و سالترین همرزم قدیمی خود در لشکر 41 ثارالله شهادتی را طلب میکند که 12 سال بعد به آن دست یافت.
حسین معروفی فرمانده سپاه استان گلستان که در زمان جنگ کم سن و سالترین فرمانده گردان در لشکر ۴۱ ثارالله بود، در کتاب خاطرات خود نامهای از سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی منتشر کرده است. متن این نامه به شرح زیر است:
" برادر عزیز و خوبم و یادگار بهترینهای عمرم، جناب آقای معروفی، سلامٌ علیکم
از نامه ابراز محبتت، خصوصاً دو قطعه عکسی که در ساعت سختی و گرفتاری به من آرامش داد صمیمانه تشکر میکنم.
عزیز برادر! هیچ وقت سخاوت شما در جان دادن در راه خدا [را] نمیتوانم فراموش کنم و درود میفرستم بر معروفی که آن روز دیدیم، و برای حسین امروز. از خدا عاقبت بخیری طلب دارم. معروفی عزیز شما در جایی معروفید که ماها در خاکسترهای آنها هم جایی نداریم.
دوست عزیزم همیشه در خدمت شما هستم. هر وقت شما فکر کنید نزدیکترین دوستی که در خدمتتان خواهد بود، انشاءالله من هستم.
برادر عزیز! سعی کن همیشه بوی معروفی آن زمان را بدهی و همه این احساس را بنمایند.
برادرم، به خانواده و بچهها سلام برسان و مرا دعا کن چون بهشدت محتاجم. دعا کن تا سال دیگر در راه او پارهپاره شده باشم.
برادر کوچکت قاسم – ۰۷/۰۶/۱۳۸۶ – ساعت هشت صبح میلاد با سعادت منجی عالم بشریت"