آینده گرایی[1] در نزد فیلسوفان در طول تاریخ، اندیشمندان زیادی درباره جامعه ایدهآل سخن گفتهاند. پاره ای از آنان در این باره مستقلاً کتاب نوشتهاند و به ترسیم جامعه ای پرداخته اند که در آن عدالت، صلح و نظم به چشم می خورد؛ نخستین بار در تاریخ، افلاطون کتاب جمهوریت را در این باره نوشت و به توصیف یک آرمان شهر پرداخت. وی در آن کتاب به توصیف شهری می پردازد که همة شهروندان در آن، با صلح و آرامش و وظایف مشخص، زندگی می کنند.پس از او عده ای از پیروانش به تبعیت از وی، این کار را دنبال کردند.
ابونصر فارابی از دانشمندان اسلامی در شرق[2] و قدّیس آگوستی[3] از اندیشمندان مسیحی، کتاب هایی نوشتند که به پیروی از آرمان شهر افلاطون، در راستای توصیف یک جامعه ایده آل بود. پس از آن در طول تاریخ، اندیشمندان زیادی درباره جامعه ایده آل و مطلوب سخن گفته اند و در افکار خود به ترسیم یک حکومت مطلوب و پر از عدالت و آزادی پرداخته اند، بدین خاطر بحثی در میان جامعه شناسان و فیلسوفان تحت عنوان آینده گرایی[4] مطرح شد که بیانگر آرمان ها، آرزوها، و خواسته های بشر است.
پس از این بسیاری از اندیشمندان به توصیف آینده پرداختند و آرزوهای خویش را در قالب نظریه پردازی بیان نمودند: به عنوان مثال مارکسیست ها، جامعه سوسیالیسم را طرح نمودند، همان طور که افلاطون، مدینه فاضله را مطرح نمود؛ یا اگوستین در کتاب شهر خدا به توصیف شهری آسمانی و بهشتی در مقابل شهری زمینی و ناعادلانه می پردازد و یا فارابی درباره جامعه ای سعادتمند، سخن میگوید که آن جامعه بر طبق سنت و قانون اداره می گردد.
همچنین توماس مور[5] و یا توماس کامپانلا[6] از کسانی هستند که درباره دولت های خیالی و جامعه آرمانی سخن گفته اند به تعبیر برتراندراسل هرچند آینده گرایی و مدینه فاضله به عنوان دولت خیالی مورد تحقیر و امری غیرواقعی تلقی میگردد و تصور می شود که آرمان شهر قابل تحقق یافتن نیست، اما بسیاری از تحولات اجتماعی تحت تأثیر همین ایده مدینه فاضله قرار گرفته است.
وی در این باره می گوید: «در زمان ما تحولات اجتماعی به قدری سریع است و به قدری تحت تأثیر الهاماتی نظیر مدینه های فاضله و حکومته ای خیالی است که بیش از سابق لازم است، منابع عمده ای را که الهام بخش این تحولات است، مورد بررسی قرار دهیم و مبنای عاقلانه آنها را تشخیص دهیم»[7]
در واقع از جنبه روانشناختی، انسان به جامعه ای ایده آل همراه با پایه هایی همچون عدالت، آزادی، امنیت و دیگر ویژگی های انسانی، کشش باطنی دارد و این امر از خواسته های فطری بشر تلقی میشود، از اینرو باید گفت، ایده آل خواهی بر منشأی حقیقی در سرشت انسان استوار است و به تعبیر برتراندراسل دارای مبنای عقلانی است.
نگرش جامعه شناسان معاصر درباره آینده جهان
پژوهش و بحث درباره آینده همچنین مورد توجه بسیاری از نظریهپردازان عصر جدید قرار گرفت. به عنوان مثال آلوین تافلر در کتاب موجب سوم به توصیف روند تکاملی جوامع در سه مرحله میپردازد او در کتاب «موج سوم» میگوید، تمامی جوامع باید سه دوره را پشت سربگذارند: 1. دوره کشاورزی 2. دوره صنعتی 3. دوره فراصنعتی یا کامپیوتر. وی معتقد است همه کشورها ناگزیر از گذراندن این مراحل رشد و توسعه می باشند و یا ساموئل هانتیگتون درباره قرن بیست و یکم، نظریه جنگ تمدن ها و نزاع میان سه فرهنگ اصلی را طرح میکند وی میگوید در قرن جدید، هشت تمدن وجود دارد که سه تمدن از میان آنها اصلی خواهد بود که عبارتند از 1. تمدن اسلامی 2. تمدن کنفوسیوسیم (چین) 3. تمدن غرب: که دو تمدن اسلام و کنفوسیوسیم در مقابل تمدن غرب به نزاع و چالش خواهند پرداخت و یا فرانسیس فوکویاما درباره قرن جدید، نظریه ای را تحت عنوان پایان تاریخ بیان میکند و معتقد است که پس از شکست کمونیسم و تک قطبی شدن عالم به وسیله لیبرالیسم غربی، این مدل غربی بهترین و آخرین الگوی حیات و زیست جوامع است که در تاریخ بشریت آشکار شده است و یا پُل کندی درباره قرن بیست و یکم معتقد به زوال بعضی از تمدن ها مانند امریکا است.
تمامی جامعه شناسان و نظریه پردازان بزرگ که روند تاریخ و جوامع را دنبال میکنند به گونه ای به پیشگویی و نظریه پردازی دست زده اند و نتوانسته اند خود را از دغدغه آینده برهانند کارل یاسپرس، فیلسوف معروف قرن بیستم معتقد است جهان شدیداً به فلسفه ای جهان شمول نیاز دارد و در زندگینامه خود که اثری خود نوشت است میگوید: از شامگاه فلسفه اروپایی تا پگاه فلسفه جهانی، در راه هستیم.[8]
از این رو در یک تقسیم بندی کلان میتوان نظریه های موجود درباره آینده را به دو بخش تقسیم کرد، بخشی پیام آوران شکوفایی و رشد و بالندگی در آینده هستند، و بخش دیگر از فساد، تباهی و عدم شکوفایی در آینده سخن می گویند. اما در میان اندیشمندان غربی، طرح این نظریه بیشتر غلبه داشته که باید یک حکومت واحد جهانی تشکیل شود. در قرن نوزدهم در اروپا افرادی همچون ویکتور هوگو، نظریه حکومت جهانی را مطرح نمودند[9]و یا در قرن بیستم پیمان ناتو توسط کشورهای سرمایهداری به سرکردگی امریکا و پیمان ورشو توسط کشورهای کمونیستی به سرکردگی شوروی سابق، خود بیانگر این اصل است که حتی قدرتهای زمینی نیز که هدف شان کسب قدرت و ثروت است، در صدد ایجاد یک سیستم واحد هستند که تحت یک عقیده و فکر هدایت شود. و یا فیلسوفی همچون برتراندراسل که دارای گرایش دینی هم نیست، در کتاب «تأثیر علم بر اجتماع» راه حل بسیاری از اختلافات، جنگها و ظلم ها را تشکیل یک سیستم براساس علم و تکنیک و پیروی از قانون میداند[10] و یا فیزیکدان بزرگی همچون آلبرت انیشتین میگوید، روزی که سراسر جهانی را صلح و صفا فراگیرد و مردم با یکدیگر دوست و برادر باشند دور نیست و یا فردی مانند برناردشاو، اندیشمند انگلیسی، در فکر و انتظار یک ابرمردی است که بتواند ارمغان آور صلح، عدالت و هم زیستی جهانی باشد.
توافق میان نگرش ادیان و نگرش فیلسوفان و جامعه شناسان در واقع بسیاری از اندیشمندان، فیلسوفان و جامعه شناسان از عصر کهن تا دوره جدید، چه براساس اندیشه و خردورزی و هوشیارانه در صدد تبیین یک حکومت جهانی بودند و راه حل مشکلات و طریق برآورده شدن حاجات و مطالبات مردم را در تحقق چنین حکومت می دیدند، یا براساس ضمیر ناخودآگاه و ناهوشیارشان، این سخن حق بر زبانشان جاری شده است و با پیروان ادیان هم آواز شده اند. به عبارت دیگر آنچه را که دانشمندن و اندیشمندان براساس عقلانیت و خرد خویش گفته اند، همان چیزی است که ادیان براساس آموزه های وحیانی ومتون دینی، بیان کرده اند. اگر مذاهب براساس تعالیم دینیشان، وعده به حکومت جهانی داده اند که در هرم آن، یک انسان ملکوتی و کامل قرار دارد، این سخن براساس عقل و فطرت از جانب بسیاری از اندیشمندان هم بیان شده است.
توافق میان وحی و عقل به این جهت است که سخن ادیان درباره فلسفه تاریخ، عقل پذیر و مطابق با فطرت است و اگر متون دینی به مصلح جهانی، برقراری ملکوت خدا [11]، حکومت جهانی و امثال آن وعده داده اند،فیلسوفان و دانشمندان هم از افلاطون تا انیشتین و برنارد شاو با تعابیری همچون مدینه فاضله [12]، شهر خدا [13]، حکومت جهانی و ابرمرد [14] ، همان سخن ادیان را بیان داشته اند. با این تفاوت که سخن ادیان براساس متون دینی و سخنان پیشوایان دین می باشد و تحقق آن پیشگویی ها براساس هست نسل ها و اختیار بشری ـ نه جبر تاریخ ـ قطعی است، امّا فیلسوفان و جامعه شناسان براساس چارچوبه های عقلی و تجربه به دست آمده از تاریخ بشریت به نظریهپردازی و گمانه زنی پرداخته اند.
پی نوشت ها:
[1]. Futurism.
[2].ابونصر فارابی (260-339هـ .ق) در کتاب «السیاسة المدنیة»
[3]. کتاب اورل آگوستین (430-354م) معروف به «شهر خدا (Civitas
[4] . Futurism.
[5]. Thomas More
[6]. Thomas Companella
[7]. برتراندراسل، تأثیر علم بر اجتماع ،محمود حیدریان، ص 129.
[8].به نقل از کتاب پدیدة جهانی شدن، فرهنگ رجایی، ص 64.
[9].نظریه ویکتور هوگو با عنوا ن Republique Mondaine در قرن نوزدهم در اروپا مطرح گشت.
[10].برتراندراسل، تأثیر علم بر اجتماع، صص 136-109 و ص 148.
[11]. ر.ك به: کارل یاسپرس، مسیح، احمد سمیعی، ص 10.
[12]. utopia.
[13].. City of God.
[14]. super man.
برگرفته از کتاب دکترین مهدویت