logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
نياز به مصلح جهاني از منظر ادیان

  تمامي اديان معتقد و منتظر آمدن يك مصلح جهاني در آخرالزمان هستند. فلسفه تاريخ از ديدگاه متون مقدس ، رسيدن به جامعه اي است كه لبريز از عدالت، رفاه و بندگي معبود باشد و همه انسانها در آن به رستگاري و نجات[1] نائل شوند؛ از اينرو بخشي از آيات كتابهاي مقدس در اديان متفاوت، پيرامون اين دوره از تاريخ جهان و بشريت ميباشد و دين شناسان تحت عنوان منجيگرايي[2] از خصوصيات اين برهه از زمان كه پيش روي خواهيم داشت سخن مي گويند؛ به عنوان مثال مسيحيان بر اين باورند كه سرانجام روزي خواهد آمد كه عيسي(علیه السلام)، بار ديگر به سوي آنها، باز خواهد گشت و جهان را پر از عدل خواهد نمود كه از اين واقعه در كتاب مقدس، به «باز گشت مسيح» ، «مسيح گروي»[3] و «ملكوت خدا» تعبير شده است. در آيات زيادي از انجيل پيرامون بازگشت فردي با عناوين مختلفي همچون: شيلو، روح راستي، پسر خدا، روح القدس، مانند آنها ياد شده است.[4]

  همچنين يهوديان نيز در انتظار مصلح بسر مي برند . آنان معتقدند كه روزي «ماشيح»[5] خواهد آمد و سرزمين بني اسرائيل يا ارض موعود را به آباداني خواهد كشاند.[6] آيات زيادي در تورا ت (عهد عتيق) پيرامون شخصيت «ماشيح» و ويژگي هاي عصر ظهور به چشم مي خورد. در كتاب «گنجينهاي از تلمود»، بيش از 50 آيه پيرامون شخصيت «ماشيح» ذكر شده است كه بيانگر توجهي است كه آنان نسبت به مسئله حكومت جهاني دارند.[7]

  يهوديان و مسيحيان در مبحث «هزاره گرايي»[8] بر اين باورند كه در ابتداي هر هزار سال ، احتمال آمدن شخصيتي آسماني و نجات بخش وجود دارد؛ از اينرو و در سال 2000ميلادي يهوديان با دور بينهاي مدار بسته، شبانه روز از بيت المقدس فيلم برداري مي كردند؛ زيرا معتقد بودند كه «ماشيح» از بيت المقدس ظهور خواهد نمود؛ و يا در اين سال به نقل يكي از مجلات آمريكايي در نظر خواهي از مسيحيان امريكا، عدهّ بسياري از آنان اعلام نمودهاند كه منتظر بازگشت مسيح(علیه السلام) در سال 2000 هستند.

  زرتشتيان نيز به مانند ديگر اديان معتقد به آمدن مصلح جهاني هستند؛ آنان بر اين عقيده اند كه تاريخ داراي قدمت دوازده هزار ساله است؛ لذا آن را به چهار دوره سه هزار ساله تقسيم ميكنند. آنها بر اين باورند كه در ابتداي هر دوره، فردي نجات بخش خواهد آمد كه از او با لفظ «سوشيانس»[9] به معناي نجات بخش تعبير ميكنند. آيات زيادي از كتاب مقدس زرتشتيان و بخشي از ديگر منابع مهم آنان همچون: «جاماسب نامه» به ظهورآخرين«سوشيانس» و ويژگيهاي او پرداخته است.

  همچنين تمامي فرقه ها و مذاهب اسلامي نيز از آمدن «امام مهدي» سخن گفتهاند. اعتقاد به آمدن مصلح جهاني، يعني امام مهدي(علیه السلام)، تنها از مباني اعتقادي شيعيان محسوب نمي شود بلكه اهل سنت نيز به اين بحث معتقدند. انديشمندان اهل سنت کتابهای مستقل و فراوانی پيرامون شخصيت امام مهدي(علیه السلام) نوشته اند و علاوه بر آن در منابع حديثي ششگانه معروف به صحاح سته از امام مهدي(علیه السلام) و ظهور او سخن گفتهاند. در روايات زيادي از پيامبر اكرم( درباره ظهور ايشان سخن گفته شده است؛ به عنوان مثال در كتاب حديثي «سنن ابن ماجه» و «سنن ابن داود»، بخشي وجود دارد با عنوان «باب المهدي» كه در آن احاديث بسياري از پيامبر(صلی الله علیه و آله) نقل شده است كه آن احاديث توسط منابع روايي شيعه هم نقل گرديده است؛ و يا در ديگر كتابهاي ششگانه اهل سنت ذيل عنوان «فتنه ها و آشوب هاي آخر الزمان». از علائم و ويژگيهاي دوره قبل از ظهور سخن گفته شده است و به موضوعاتي همچون: زياد شدن بلايا و آفات طبيعي، نهادينه شدن بديها و گناهان، از بين رفتن قباحت گناهان در ميان مردم و ديگر پيشگويي ها، سخن به ميان آمده است.

  بحث مهدويت در ميان انديشمندان شيعه و اهل سنت، به قدري بديهي و يقيني است كه مي توان اعتقاد به آمدن امام مهدي(علیه السلام) را از امور قطعي دين تلقي نمود، از اينرو در تاريخ فرهنگ اسلامي، بسياري از كساني كه ادعاي مهدويت نمودهاند از اهل سنت بوده و خود را به دروغ حضرت مهدي(علیه السلام) معرفي نمودهاند. بسياري از علماي اهل سنت صريحاً درباره امام مهدي(علیه السلام) و اعتقاد به آن كتاب نوشته و يا اظهار نظر نموده اند؛ از جمله محمدامين بغدادي، جلال الدين سيوطي، عبدالحق دهلوي، ابنكثير دمشقي، احمد امين مصري، محمد عبده، ابن ابي الحديد مدائني، و مفتيان بزرگي مانند: يحيي ابن محمد حنبلي،  محمد ابن محمد خطابي و بسياري از ديگر انديشمندان ديگر.[10]

  بنابراين مسئله آينده گرايي[11] و اعتقاد به اين امر كه سرانجام انسانها در همين دنيا به حكومتي انساني و عادلانه خواهند رسيد، مورد پذيرش همه اديان است و به نظر مي رسد كه خداوند امام مهدي(علیه السلام) را در زماني به حكومت جهاني فرا مي خواند كه انسانها در فرايند تاريخ و گذشت زمان، همه اموري را كه تصور ميشود به آنان آرامش و عدالت مي بخشد، تجربه كنند و يقين نمايند كه سرانجام بايد انساني آسماني، سليمالنفس و كامل، در مديريت و اداره جهان قرار گيرد، نه اينكه انسانهاي بوالهوس و ابليس زده اي بر جهان حكومت كنند كه براساس اميال و زياده خواهي خود در يك دهه، چندين جنگ را در مناطق مختلف دنيا به راه انداخته اند. انسان معاصر صنعت، فن آوري، خرد ورزي و اكتشافات علمي را تجربه نموده؛ اما ميبيند اين پديده ها، همان قدركه رفاه آورده اند موجبات ظلم به عدهای را نيز به همراه داشته اند.

« آیزایا برلين» معتقد است که قرن کنونی، بدترین قرنی است که اروپا به خود دیده است، قرنی که بشر در اوج خردورزی، صنعت و شکوفایی علمی قرار دارد اما از جنبه انسانی همچنان در ابتدای راه است، وی در مصاحبه ای میگوید: «هیچ قرنی چنین قصابی و کشتاری به خود ندیده است. مثلاً جنگهای مذهبی یا انقلاب فرانسه را در نظر بگیرید که دهها هزار کشته به بار آوردند... چنگیزخان احتمال دارد میلیونها آدم کشته باشد، آماری نداریم. اما در این مورد صحبت از دهها میلیون کشته است: 40 تا 50 میلیون در روسیه و 15 یا 16 میلیون نفر در بقیه اروپا...، در آلمان، در اسپانیا، در ایتالیا، شکنجهها، سر به نیست کردنها، اختناق... اروپا هیچگاه این درجه از سفاکی را تجربه نکرده بود».[12]

  انسان معاصر با كشف واكسيناسيون توانست از مرگ و مير كودكان جلوگيري كند؛ اما آن انسان تهذيب نشده، در موقعيت ديگر با بمبي بيش از صد هزار نفر را در «ناكازاكي و هيروشيما» ميكشد؛ بر اساس اين تجربه تلخ است كه انديشمندان ميگويند صنعت و تكنولوژي به تنهايي براي زندگي مطلوب، كفايت نميكند و انسانها بايد، به تعبير قرآن، تزكيه نفس کرده و خويشتن را از صفات ناپسند اخلاقي رهايي دهند؛ لذا خداوند در سورة شمس يازده قسم به خورشيد، ماه، زمين و غيره ياد مي كند تا بگويد كه «قد افلح من زكّيها»؛ يعني به تحقيق كسي كه خود را از آلودگي رهاند و وجودش را صيقلي نمود، رستگار است؛ از اينرو امام مهدي(علیه السلام) پس از ظهور خود كوشش خواهد نمود تا ابتدا انسانها را از قيد و بند ابليس و هواپرستي نجات دهد، زيرا ظهور ايشان موجب خواهد شد تا در كنار كوهي از ثروت، كودكان گرسنه، خواب يك لقمه نان را نبينند و كودك، از فرط گرسنگي در كلاس از حال نرود و ديگر مادر به مدير مدرسه اصرار نخواهد ورزید تا اجازه دهد، دو كودك او در دو نوبت مختلف به مدرسه بيايند، زيرا دو فرزندش تنها يك كفش دارند و بايد به نوبت آن را بپوشند.

  امروزه، در قرن بيست و يكم، انسان معاصر پس از گذشت سيصد سال از رنسانس و تسلط بر طبيعت و منابع آن، مشكل اكتشاف و اختراع را ندارد، بلكه مشكل انسان ديو سيرتي را دارد كه مغرور از ثروت و مقام خويش، به همنوعان رحم نمي ورزد؛ به قول «ميلان كوندرا» در كتاب «هنر رمان» عصر ما، عصر تناقضات و معماهاي حيرت آوري است كه مخصوص پايانه تاريخ[13] است، از طرفي بشر به رفاه مالي و قدرت علمي رسيده است، به طوري كه غذاي او را در عربستان ميپزند و در فرانسه ميخورد؛ ولي از طرف ديگر صد ميليون انسان در آفريقا از گرسنگي ميميرند. از طرفي، پدر در ضيافت عروسي فرزندش به هر مهمان يك سكه طلا ميدهد، و از طرف ديگر پدري براي تأمين معيشت فرزندش، اعضاء بدن خويش را ميفروشد. بله، امام مهدي(علیه السلام)يا به قول ديگر اديان، (مسيح، ماشيح و سوشيانس) خواهد آمد تا بشر بفهمد که در كنار تمامي دارايي ها و امكانات، تنهاست و هيچ فرقي با همنوعان خويش ندارد؛ روزي كه انسان به تعبیر حافظ بتواند این را بفهمد كه «محروميت ازلي» دارد و ذاتاً موجودي فقير و نيازمند است و همچنين آگاه شود كه نبايد ارتباط خود را با خداوند قطع كند و بايد او را دوست بدارد.

 مهمترين كار امام مهدي(علیه السلام) و همه انبياء پيشين، همين است كه اين پيام را به بشر بدهند كه اي انسان خداوند را دوست بدار، همنوع خويش را دوست بدار، همانگونه كه فرزند خويش را دوست ميداري.

پی نوشت ها:

 Salvation.[1]

[2]. soteriology.

[3]. Messiahnism.

[4].انجيل يوحنا، باب 41 آيه 26باب 16 آيه 7و 13 باب 17آيه 2 باب 19آيه 8

[5]. Mashiah.

[6].تورات ، كتاب دانيال نبي، باب 12، آيه 5-1

[7].گنجينه اي از تلمود، تألیف آبراهام کهن، فریدون گرگانی، انتشارات اساطیر، تهران، س1382، ص 352 و ص 354.

[8] Millenarianism=Millennianism.

[9]. Soshianse.

[10].ر.ک ،خورشيد مغرب، محمدرضا حكيمي،

Futurism.[11]

 [12].رامین جهانبگلو، نقد عقل مدرن ، ص 181.

[13] . Terminal Paradoxes.

برگرفته از کتاب دکترین مهدویت