logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
فتنه از منظر اميرالمؤمنين علي (عليه السلام)

مقدمه:

از مقوله‌هاي سياسي، اجتماعي ـ که تقريباً همه حکومت‌ها با آن دست به گريبان هستند ـ مسأله فتنه و فتنه انگيزي است که در شرايط خاص محيطي و سياسي اجتماعي، امکان بروز و ظهور مي‌يابد. کشور ما نيز از اين واقعيت مستثني نيست؛ خصوصاً با توجه به درگيري آن با قدرت‌هاي بزرگ و مستکبران عالم. همچنان که در سال‌هاي اوليه انقلاب اسلامي و چند سال اخير، نمود بيشتري داشته است. لذا شناختن اصل فتنه و مصاديق آن، همچنين، دانستن راه‌ها و شيوه‌هاي مبارزه و مقابله با فتنه به ما کمک مي‌کند. تا در راستاي اين آگاهي و اطلاع رساني و برنامه ريزي دقيق و مناسب، به خوبي در مقابله با فتنه و فتنه انگيزان مقاومت کنيم تا جامعه‌اي سراسر عدالت خواه و ظلم ستيز داشته باشيم و بدين گونه، زمينه‌هاي مردمي ظهور را هر چه بيشتر فراهم آوريم.

معناي فتنه

فتنه در لغت، به معناي امتحان، ابتلاء و آزمايش و در اصل، به معناي قرار دادن طلا در آتش، براي ظاهر شدن ميزان خوبي آن از بدي است و به گفته بعضي، گذاشتن طلا در آتش براي خالص شدن از ناخالصي‌ها است. اين واژه و مشتقات آن در قرآن مجيد بارها ذکر شده و در معاني گوناگون به کار رفته است. گاهي به معناي آزمايش و امتحان[1]، گاه به معناي فريب دادن[2]، گاه به معناي بلا و عذاب،[3] گاه به معناي گمراهي[4] و گاه به معناي شرک و بت‌پرستي؛ ولي ظاهراً تمام اين معاني، به همان مفهوم اصلي فتنه باز مي‌گردد؛ زيرا اين واژه در هر موردي که نوعي فشار و شدت وجود داشته باشد به کار مي‌رود؛ مانند امتحان و عذاب و فريب و نيرنگ که معمولاً تحت فشار و شدت هستند و همچنين شرک که متضمن نوعي فشار و شدت است.[5]

ويژگي‌هاي فتنه

حضرت علي (عليه السلام) در ابتداي خطبه 93 نهج‌البلاغه، گوشه‌اي از حوادث تلخ آينده و فتنه‌هايي را که به مسلمانان روي خواهد آورد اطلاع داده و در ادامه آن، به يک قانون کلّي درباره فتنه‌ها اشاره مي‌کند؛ قانوني که آگاهي بر آن، مي‌تواند خطر فتنه‌ها را تا حدّ زيادي تقليل دهد. همچنين در اين خطبه گران‌قدر، ويژگي‌هاي فتنه مورد بررسي قرار گرفته است؛ که عبارتند از:

اوّل: «إِذَا أَقْبَلَتْ شَبَّهَتْ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ نَبَّهَتْ؛ هنگامي که فتنه‌ها روي آورند، خود را به لباس حق در مي‌آورند و هنگامي که پشت کنند، (مردم را از ماهيّت خود) آگاه مي‌سازند» از همين روست که فتنه گران با ترفندهاي مختلف و با استفاده از ابزارهاي تبليغي و رسانه‌اي و با بهره برداري از نفوذي که در افکار عمومي دارند و بعضاً با استخدام چهره‌هاي موجّه و مقبول اجتماعي، سياسي و ديني تلاش مي‌کنند تا امور باطل را حق، جلوه دهند. به همين دليل، امام علي (عليه السلام) يکي از ويژگي‌هاي فتنه را چنين معرفي مي‌کند که بر بستر شبهه و ابهام مي‌رويد و فتنه انگيزان از فضاهاي شبهه آلود و مبهم بيشترين بهره را مي‌برند.

دوم: «يُنْکَرْنَ مُقْبِلاتٍ وَ يُعْرَفْنَ مُدْبِرَاتٍ؛ وقتي که مي‌آيند ناشناخته هستند و مردم نمي‌دانند که در فتنه افتاده‌اند، اما وقتي پشت مي‌کنند تا بروند، تازه معلوم مي‌شود که در فتنه بوده‌اند»

اين يک نکته بسيار مهمّ سياسي و اجتماعي است که سران فتنه و سودجويانِ تبهکار، ماهيّت خود را در چهره ساختگي حق بجانب پنهان مي‌دارند تا مردم را به دنبال خود بکشند، ولي هنگامي که بر مرکب مراد، سوار شدند، چهره واقعي خود را نشان مي‌دهند و همين امر، تدريجاً سبب نابودي آن‌ها مي‌شود. اين قانون و قاعده‌اي است براي تمام اعصار و قرون. به همين دليل طرفداران حق بايد هميشه با دقّت و هوشياري به حوادث نگاه کنند تا مبادا فريب چهره‌هاي حق بجانب و دروغين آنها را بخورند و غافلگير شوند. هرگونه سطحي نگري و حسن ظنّ بي دليل در اين گونه موارد، جز زيان و خسران به بار نمي‌آورد.

سوم: «يحُمْنَ حَوْمَ الرِّيَاحِ يُصِبْنَ بَلَداً وَ يُخْطِئْنَ بَلَداً؛ اين فتنه‌ها مانند بادها و طوفان‌ها هستند که به شهر يا کشوري اصابت کرده و ايجاد نابساماني مي‌کنند و از شهر يا کشورهاي ديگر عبور مي‌کنند و ضرري به آن‌ها نمي‌زنند.» به عبارت ديگر به بعضي از شهرها اصابت مي‌کنند و از کنار بعضي مي‌گذرند. زيرا زمينه‌هاي ظهور و بروز فتنه‌ها در همه شهرها يکسان نيست؛ بلکه عوامل متعدّد و پيچيده‌اي دارد که در جايي هست و در جايي ديگر يافت نمي‌شود. بنابراين، اگر آثاري از فتنه در شهرهايي ديده نشد، نبايد فريب خورد؛ چه بسا شهر خاصي را به خاطر آمادگي‌هايش هدف قرار دهد. در حقيقت، فتنه را مي‌توان به موج دريا تشبيه کرد. کسي که در ساحل صخره‌اي دريا شنا مي‌کند بايد بتواند وقتي موج عظيمي به سوي او مي‌آيد، به موقع آن را شناسايي کند تا عکس‌العمل لازم را در مقابل آن داشته باشد و با آن امواج سهمگين به ساحل صخره‌اي دريا کوبيده نشود؛ اما اگر نتواند به موقع آن را شناسايي کند، امواج دريا او را با خود به سنگ‌ها کوبيده و از بين مي‌برند.

حضرت علي (عليه السلام) در اين خطبه و ساير خطبه‌هاي نهج‌البلاغه، پرده از يک معماي بزرگ تاريخي و اجتماعي برداشته و کاملاً ويژگي‌هاي فتنه را توصيف کرده و توصيه نموده است که هرگاه زمانه به فتنه گرفتار آمد و جلوه‌هاي آن پديدار شد، بر جاي خويش بمانيد و دچار تزلزل و ترديد نشويد و بدون مطالعه و بررسي همه جانبه، وارد اين معرکه نشويد؛ چون فتنه از گذرگاه‌ها و راه‌هاي مخفي و غير آشکار وارد مي‌شود و دست‌هاي پنهان آن را هدايت مي‌کند.

وقتي فتنه فرا مي‌رسد، مانند جواني است که در عنفوان جواني به سر مي‌برد. بسيار شاداب، جذاب و با نشاط است. هيچ کس از او نمي‌ترسد و احساس خطر نمي‌کند. فتنه مانند جوان، روز به روز رشد مي‌کند و در جامعه گسترش مي‌يابد. برخوردها و جلوه‌هاي آن بسان سنگ مي‌ماند که اثر نمي‌پذيرد و تحت تأثير عواطف و احساسات پيراموني قرار نمي‌گيرد و بر عکس با ضربه‌هاي شکننده و خردکننده، محيط پيراموني خود را ويران مي‌کند. ستمگران و فتنهجويان در مقابل امتيازاتي که از يکديگر مي‌گيرند، بر سر اين فتنه معامله مي‌کنند و آن را به همديگر وا ميگذارند و مانند سگ‌هايي که بر سر مرداري نزاع مي‌کنند، به جان هم افتاده و آن را از هم مي‌ربايند.

وقتي که فتنهانگيزان تصميم مي‌گيرند جامعه‌اي را دچار سرگرداني و بحران کنند، با شعارهاي فريبنده، لباس حق به باطل خود مي‌پوشانند و با ترفندهاي مختلف سيماي حق را مورد هجوم قرار مي‌دهند و با انواع اتهام‌ها و دسيسه‌ها، چهره حق را زشت جلوه مي‌دهند تا اين که از روحيه حقپذيري مردم استفاده کنند و برنامه‌هاي شوم و پليد خود را در ميان مردم رواج دهند. لذا وقتي که فتنه در جامعه گام مي‌گذارد، مردم آن را نمي‌شناسند و چه بسا به استقبال آن مي‌روند و از آن حمايت مي‌کنند؛ ولي وقتي آتش فتنه خاموش شد و توانايي و اقتدار خود را از دست داد، پرده‌ها کنار مي‌رود و سيماي زشت آن براي مردم ظاهر مي‌گردد.

عوامل ايجاد و پيدايش فتنه

امام علي (عليه السلام) در پنجاهمين خطبه نهج‌البلاغه، علت پيدايش و ايجاد فتنه‌ها را دو چيز مي‌داند:

1.تبعيت از هواي نفس

اولين عامل ايجاد فتنه، تبعيت از هواي نفس يا شيطان درون است. شيطان مي‌کوشد تا به گوهر جان آدمي دستبرد بزند و سرمايه‌هاي گران‌بهايش را به نابودي بکشد. او انسان را با آرزوهايش سرگرم مي‌کند تا از مقصد اصلي بازماند. او مي‌خواهد ياد خدا را از صفحه دل و زندگي آدمي به کلي پاک کند. پيروي از هواي نفس، شيطان را بر جان مسلط مي‌کند و او تا از انسان، لاشه‌اي انسان‌نما باقي نگذارد، از پاي نمي‌نشيند.

نفس اماره با داشتن خواهش‌هاي بي پايان، زينتآرايي گناه و هموار کردن و آساننمايي جرم‌هاي سنگين، در به خطر انداختن انسان، يد طولايي دارد؛ امام سجاد عليه السلام در اين باره مي‌فرمايد: «خدايا! از نفس سرکشي به تو شکوه مي‌کنم که بسيار به بدي‌ها فرمان مي‌دهد و در خطاها مي‌شتابد.»[6]

مادر بت‌ها بت نفس شماست            ز آن که آن بت، مار و اين بت، اژدهاست[7]

نمونه‌اي از همکاري نفس با شيطان، در جنگ نهروان ظهور پيدا کرد؛ آنجا که امام علي (عليه السلام) بر بالاي جنازه کشتگان نهروان فرمود: «بدا به حال شما! آن که شما را فريب داد، زيانتان رساند». به آن حضرت عرض کردند: «اي امير مؤمنان چه کسي آنان را فريب داد؟»؛ فرمود: «شيطان گمراه‌کننده و نفس‌هاي فرمان‌دهنده به بدي، آنان را فريفته آرزوها ساخت و راه را براي نافرماني بپرداخت. به پيروز کردنشان وعده کرد و به آتششان درآورد.»[8] بنابر اين هر چه انسان، نفس را خوار و خواهش‌هايش را لگد کوب کند، شيطان را خوار و پايمال کرده است؛ همچنان که  امام علي عليه السلام مي‌فرمايد: «کسي که با نفس خود مقابله کند، پس به تحقيق بر شيطان پيروز شده است».[9]

البته نبايد فراموش کرد که گاهي انسان خيال مي‌کند نفس سرکش را رام کرده و يا کشته است، اما در واقع:                                    

نفس اژدرهاست او کي مرده است     از غم بي آلـتي افـسرده است[10]

امام علي (عليه السلام) بعد از جريان حکميت و بهانه گيري‌هاي برخي از اصحابش، در پاسخ به اين پرسش که «چرا ميان خود و آنان براي داوري و حکميت، مدت و مهلت قرار دادي؟ و چرا  شتاب زده و به سرعت عمل نکردي؟» فرمود: «علتش اين بود که شخص نادان، خطاي خودش را به وضوح بداند و شخص آگاه، بر عقيده خودش استوار بماند ـ شايد که خداوند در اين مدت صلح و آرامش، کار اين ملت را اصلاح کند ـ مجبور نشود به عجله، جستجوي حق را واگذارد و از آغاز به گمراهي، گردن دهد.» [11]

  1. بدعت گذاري در دين

در تعريف بدعت گفته‌اند: «بدعت، داخل نمودن چيزي در دين است که در کتاب و سنّت، دستورش نبوده باشد و نيز افترا بستن بر خدا و رسول و ائمّه اطهار (صلي الله عليه و آله و سلم است).» احاديث زيادي در مذمت بدعت و بدعتگذاري وارد شده است؛ از جمله اين که امام صادق عليه السلام فرمود: «هر بدعتي ضلالت و گمراهي است و هر گمراهي نيز راهش به سوي دوزخ است.»[12]

در گستره‌ تاريخ همواره عدّه‌اي بوده‌اند که سعي در بدعت گذاري در دين خدا داشته و عقايد يا کارهايي را به دروغ، به دين خدا نسبت داده‌اند. بدعت گذاران، اساساً دين را قبول ندارند و از دين، جز به عنوان نردبان ترقي و پيشرفت خود، برداشت ديگري نمي‌کنند. آن‌ها تا وقتي با دين کنار مي‌آيند که لطمه‌اي به پيشرفت مادي آن‌ها نزند، اما وقتي ديدند راه آموزه‌هاي ديني در مسيري است که منافع شخصي آن‌ها چنين راهي را برنمي‌تابد، خود را در سر يک دو راهي مهم مي‌بينند؛ اگر بخواهند همچنان عوام فريبانه، دم از دين بزنند، آنگاه از دنياي خود مي‌مانند، و اگر بخواهند به دنيا و رياست خود بچسبند، در انظار عمومي متهّم به بيديني مي‌شوند؛ لذا براي حل اين تعارض، دست به تحريف دين زده و با بدعتگذاري، مسير دين را به همان سويي مي‌کشانند که اهداف دنيايي آن‌ها قرار دارد. در اين صورت به هر دو هدف خود خواهند رسيد.

حضرت علي (عليه السلام) در خطبه 50 نهج‌البلاغه فرمودند: «هيچگاه باطل با چهره باطل خويش عرضه نمي‌شود، بلکه لباس حق را بر آن مي‌پوشانند و سپس به مردم عرضه مي‌کنند.» مثلاً در جنگ صفين، خيانت به اسم قرآن بر مردم تحميل شد و حکومت فاسد و ظالمانه معاويه به نام اراده خداوند، بر گردن مردم مستقر گشت. در زمان حاضر نيز به همين صورت، بسياري از بدعت‌ها و باطل‌ها به اسم دين در جامعه رسوخ پيدا کرده است و به اسم روشنگري، به گمراهي مردم مي‌پردازند. به نام آزادي، بي بند و باري در جامعه رونق مي‌گيرد؛ به نام خشونت، حق طلبي‌ها و فرياد دينخواهي بايکوت مي‌شود؛ به عنوان اين که اسلام با نواي خوش و صوت حسن، مخالفتي ندارد، انواع موسيقي‌هاي مستهجن رواج مي‌يابد؛ در زير چتر مليّت، مردم به جاهليت قبل از اسلام باز گردانده مي‌شوند و... اما بايد دانست، بدعت‌ها هر اندازه هم ماهرانه و عوام فريبانه به اجتماع عرضه شوند، با متن دين ناهماهنگ و ناسازگار هستند.

راه‌هاي مبارزه با فتنه

راه‌ها و شيوه‌هاي مبارزه با فتنه بسيار است که ما در اين مختصر به نمونه‌هايي از آن اشاره مي‌کنيم:

1.جدا کردن صف فتنه زدگان از سران فتنه

از نخستين کارهايي که لازم است در برخورد با فتنه و کور کردن چشمان آن صورت گيرد، جدا کردن صف «فتنهزدگان» از «فتنه‌گران» است. بسياري از کساني که در جبهه فتنه قرار دارند، فريفته شعارهاي زيبا و فريبنده سران فتنه مي‌شوند. آنان را نبايد خيلي سرزنش کرد. همچنين نبايد همه افرادي را که در جبهه فتنه قرار دارند به يک چوب راند. همچنان که امام علي عليه السلام با تعبير زيبا خود مي‌فرمايد: «هر فريب خورده‌اي را سرزنش نتوان کرد.»[13]

2.عمل بر اساس يقين و تقوا

بايد دانست که اگر انسان با تقوا به خداي متعال توکل کند، خدا نيز براي رهايي او از فتنه گشايشي حاصل مي‌نمايد؛ همچنان که اميرالمؤمنين علي عليه السلام مي‌فرمايد: «آگاه باشيد؛ آن کس که تقواي الهي پيشه کند و از خدا بترسد، خداوند، راهي براي رهايي از فتنه‌ها به روي او مي‌گشايد و با نور هدايت از تاريکي‌ها مي‌گريزد.» [14] از اين بيان حضرت، اين نکته دريافت مي‌شود که هرگاه در جامعه‌اي، روحية تقوا و پرهيزکاري گسترش يابد، آسيب‌پذيري آن جامعه در برابر فتنه‌هاي احتمالي کاهش خواهد يافت.

3.رجوع به قرآن

در فضاي فتنه، که حق و باطل به هم آميخته شده است و گرد و غبار چنان به هوا برخاسته که نه راه حق را مي‌توان تشخيص داد و نه جاده‌هاي انحرافي را، يکي از بهترين معيارها براي تشخيص حق از باطل، رجوع به قرآن است؛ لذا اگر بتوان در فضاي فتنه، انديشه‌ها و افکار متضاد را به درستي بر قرآن عرضه کرد، مي‌توان حق و باطل را از يکديگر تشخيص داد. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز در حديثي، معيار عبور از فتنه‌ها را چنين بيان مي‌فرمايد: «زماني که فتنه‌ها چون ظلمت و تاريکي يک پارچه، شما را فرا گرفت، پس به قرآن پناه ببريد.» [15]

4.چنگ زدن به ريسمان اهل بيت (عليهم السلام)

يکي ديگر از راه‌هاي در امان ماندن از آسيب‌هاي فتنه، تمسک به اهل‌بيت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم است. اين سفارشي است که رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم براي نجات از فتنه‌هاي بعد از خود، به برخي از يارانش نمودند که: «اي عمار! بعد از من فتنه‌هايي رخ خواهد داد. در آن شرايط از علي عليه السلام و حزب علي عليه السلام پيروي کن؛ چرا که علي عليه السلام با حق است و حق با علي عليه السلام...»[16]

5.تيز هوشي و آگاهي در مقابل سران فتنه

هوشياري در برابر فرصت طلبان، يکي ديگر از راه‌هاي مبارزه و مقابله با فتنه‌هاي اجتماعي است. امام علي (عليه السلام) در جمله‌اي حکيمانه، به همگان سفارش مي‌کند که در فتنه‌هاي اجتماعي، هوشياري خود را حفظ کنند و مواظب باشند در دام فرصت طلبان و فتنه انگيزان گرفتار نشوند و مورد سوء استفاده آنان قرار نگيرند: «در فتنه‌ها همچون شتر دو ساله باش؛ نه پشتي دارد تا سوارش شوند و نه پستاني تا شيرش را بدوشند».[17]

6.آگاه سازي و افشاگري در مورد فتنه و سران فتنه

حضرت علي (عليه السلام) در نامه‌اي خطاب به مردم کوفه به افشاگري درباره سران فتنه جمل پرداخت و دلايل آنان براي مقابله با خود را بهانه‌اي بيش ندانست: «من شما را از کار عثمان، به گونه‌اي که شنيدنش چون ديدن آن باشد، آگاه مي‌سازم. مردم بر او خرده گرفتند و من يکي از مهاجران بودم که کمتر از ديگران او را سرزنش مي‌کردم. اما طلحه و زبير آسان‌ترين کارشان آن بود که بر او بتازند و نرم‌ترين برنامه‌شان، اعمال فشار بر وي بود. عايشه نيز ناگهان خشم دروني خود را از وي آشکار کرد. سپس گروهي براي کشتن عثمان مهيا شدند و او را کشتند و مردم بدون اکراه و اجبار، بلکه از روي رضا و اختيار با من بيعت کردند.»[18]

اينجا است که وظيفه نخبگان و عالمان جامعه اسلامي بسيار سنگين است؛ همچنان که در اين باره پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‌فرمايد: «زماني که بدعت‌ها در امت من ظاهر شد، عالمان بايد علمشان را ظاهر کنند و به مقابله با آنها بپردازند و اگر چنين نکنند، مشمول لعنت خداوند خواهند بود.» [19]

7.برخورد به هنگام، شجاعانه و قاطعانه در مقابل فتنه

برخورد به هنگام و به موقع با فتنه و سران آن يکي ديگر از مهم‌ترين وظايف حاکمان اسلامي است؛ چرا که اگر درنگ و تعللي بيش از اندازه در اين زمينه رخ دهد، ممکن است ويروس فتنه فراگير شود و ديگر به سادگي نتوان آن را از پاي درآورد. وقتي که فتنه بروز پيدا کرد، بايد شجاعانه با آن به مبارزه برخاست؛ هر چند فتنهانگيزان از ياران، دوستان و هم رزمان پيشين باشند. آن حضرت در برخورد با فتنه بسيار شکننده عصر خويش، با افتخار مي‌گويد: «من چشم فتنه را [از حدقه] در آوردم. اگر من نبودم با اهل نهروان (و اهل جمل) نبرد نمي‌شد و اگر ترس از اين نبود که شما از کار باز ايستيد و شانه خالي کنيد، شما را خبر مي‌دادم به آنچه خداوند مقدر کرده و بر زبان پيامبرتان صلي الله عليه و آله و سلم جاري ساخته است در مورد [پاداش] کساني که با آنان جنگيدند و به گمراهي آنان بينا و به هدايتي که برآنيم آگاهند.»[20]

نتیجه:

البته اقدام شجاعانه و قاطعانه در مقابل فتنه گران نبايد موجب شود که مرزهاي اخلاقي و حدود اسلامي شکسته شود؛ زيرا اقدام شجاعانه و قاطعانه امام علي عليه السلام در برخورد با مخالفان، در چارچوب موازين اخلاقي بود.

 

پی نوشت ها:

[1] .سوره عنکبوت/ 2.

[2] .سوره اعراف/ 27.

[3] .سوره ذاريات/13.

[4] .سوره مائده/41.

[5] .تفسير نمونه ج2، ص21.

[6].مفاتيح الجنان، مناجات خمسه عشر.

[7] .مثنوي‌معنوي، دفتر اول، صفحه‌ 37.

[8]. نهج‌البلاغه، ص 532، حکمت 32.

[9] .غررالحکم، ص 243.

[10] .مثنوي‌معنوي، دفتر سوم، صفحه 388.

[11].نهج‌البلاغه، خطبه 125.

[12]الکافي، ج1، ص 56.

[13].غررالحکم، ص 326.

[14].تحف‌العقول ص 232.

[15].الکافي، ج 2، ص599.

[16].بحارالأنوار، ج 36، ص 327؛ کفايةالأثر، ص 121 و 122.

[17].بحارالأنوار، ج 66، ص 408؛ غررالحکم، ص 464.

[18].نهج‏البلاغه، ص 363، نامه 1.

[19].الکافي، ج1، ص 54.

[20].بحارالأنوار، ج 32، ص 316؛ كشف‏الغمة، ج 1، ص 244.

نگارنده:عليرضا منصوري