logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
ريزش بعد از رويش



هر ساختمان يا بنايي كه ساخته مي‌شود نياز به ستوني محكم دارد تا از ويران شدن آن، جلوگيري كند؛ حال، هرچه بنا بلندتر و عظيم‌‌تر باشد، ستون‌هاي استوارتر و مستحكم‌تري نياز خواهد داشت. هر جنبش و انقلابي كه صورت مي‌گيرد نيز، نياز به استوانه‌هايي دارد كه همانا، ياوران آن قيام هستند. استواري و ثبات قدم انصار و ياران يك انقلاب، در پابرجا ماندن آن، نقش به سزايي دارد؛چنانچه در آيات نوراني قرآن، ادعيه و زيارات نيز، بر ثبات قدم و استقامت در راه حق، تأكيد بسياري شده است[1]. براي مثال، خداوند در آية 16 سورۀ مباركۀ جن، مي‌فرمايد: ( وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً )«اگر پايداري كنند به آب فراوان سيرابشان مي‌كنيم».
هم‌چنين در سورۀ مباركة فصلت آمده است ( انَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي‏ كُنْتُمْ تُوعَدُونَ )؛ «بر آنان كه گفتند پروردگار ما خداي يكتاست و بر آن پاي فشردند، فرشتگان نازل مي‌شوند كه نترسيد و غمگين مباشيد. شما را به بهشتي كه وعده شده است بشارت باد».
لذا انقلاب جهاني حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، علاوه بر آن‌‌كه از يك رهبريِ ويژه برخوردار است، داراي ياران ويژه‌اي هم هست كه مهم‌ترين امتياز آن‌ها يك‌دلي و ثبات قدم مي‌باشد.
اين خصلت به قدري بااهميت مي‌باشد كه عدم وجود آن، باعث لغزش بسياري از افراد شده است؛ از جمله، طلحه و زبير كه سردسته و اولين نفرات بيعت‌كننده با امام زمانِ خود بودند؛ ولي وقتي اوضاع را بر وفق مراد خود نديدند، از صراط حق لغزيدند و به دنبال خطّ باطل رفتند تا جايي‌كه در مقابل حق، جبهه گرفتند و در امتحان الهي سرافكنده گشتند.
در زمان ظهور نيز، چه بسا افرادي كه دچار تزلزل شده و از گرد امام پراكنده مي‌شوند. لذا حال كه در زمان غيبت يوسف زهرا عليها السلام به سر مي‌بريم، جا دارد ذكر لب‌هايمان هميشه اين آية مباركه باشد كه: «پروردگارا به ما تاب و توان ببخش و گام‌هاي ما را استوار گردان و بر كافران پيروزمان بدار»[2]و نيز از خدا بخواهيم مادامي‌كه زنده‌ايم، ما را در ولايت و دوستي دين وآئين ائمه و امام زمانمان عليهما السلام ثابت بدارد[3].
حضرت علي عليه السلام در چند جاي نهج‌البلاغه -از جمله، خطبۀ شقشقيه - حضور افراد سست‌عنصر را كه براي بيعت كردن با حضرت آمده بودند، چنين توصيف مي‌كند:
«روز بيعت، فراواني مردم، از هر طرف مرا احاطه كرد؛ تا آن كه نزديك بود حسن و حسين عليهما السلام لگدمال شوند و رداي من از دو طرف پاره شود. مردم چون گله‌هاي انبوه گوسفند، مرا در ميان گرفتند؛ اما آنگاه كه به پاخاستم و حكومت را به دست گرفتم، جمعي پيمان شكستند و گروهي از اطاعت من سرباز زده و از دين خارج شدند و برخي از اطاعت، حق سر بر تافتند. گويا نشنيده بودند سخن خدا را كه مي‌فرمايد: «سراي آخرت را براي كساني برگزيديم كه خواهان سركشي و فساد در زمين نباشند و آينده از آن پرهيزكاران است». آري! به خدا، آن را خوب شنيده و حفظ كرده بودند؛ اما دنيا در ديدۀ آن‌ها زيبا نمود و زيور آن، چشمهايشان را خيره كرد».[4]
آري! رسم روزگار چنين است كه در همۀ زمان‌ها و موقعيت‌ها، انسان‌ها امتحان و آزمايش ‌شوند تا افراد خوب از بد، مشخص شوند و افراد راستين، باقي بمانند. حتي در زمان حكومت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف ، بسياري از افراد- كه دم از عشقِ به ولايت و امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف مي‌زنند- مانند زنبوران عسل كه در اطراف كندو جمع مي‌شوند، گرد امام مي‌آيند[5]؛ اما آيا همۀ آن‌ها تا انتها باقي مي‌مانند؟! در موقع توزيع بيت‌المال و تقسيم پست‌هاي حساس و عزل و نصب‌هايي كه براساس عدل الهي است، افراد از يكديگر متمايز خواهند شد. پاي شهوات كه به ميان مي‌آيد، افراد منافق با ايمان وداع كرده و به دنبال منافع خود مي‌روند.
چنانچه امام صادق عليه السلام مي‌فرمايند: «هنگامي‌كه قائم خروج مي‌كند كسي ­كه به نظر خويش از اهلِ اين‌ كار (ولايت) بود، از اين كار بيرون مي‌رود و كسي­كه همانند پرستندگان آفتاب و ماه است در اين كار داخل مي‌شود»[6].
لغزش‌ها و به طور كلي، «ريزش بعد از رويش» به عواملي بستگي دارد؛ از جمله:
1. جاه‌طلبي و حرص رسيدن به پست و مقام
گروهي از افراد، نه به‌خاطر رضايت خداوند و امام زمان خود، بلكه به‌خاطر بدست آوردن پست و مقام، بسيار تلاش مي‌كنند؛ ولي وقتي اوضاع را باب ميل خود نمي‌يابند، دست از ياري برداشته و دنبال روِ حزب و گروهي ديگر مي‌شوند. از جمله، طلحه و زبير، كه به طمع فرمانراوييِ بصره و كوفه با امام بيعت كردند، اما زماني كه امام، تقاضاي آن‌ها را رد كرد، مخفيانه به مكه رفته و با استفاده از بيت‌المالِ غارت شده توسط امويان، سپاهي تشكيل داده، رهسپار بصره شدند و آن‌جا را تصرف كردند و در نهايت، جنگ جمل را به راه انداختند.[7]
عمر سعد- لعنه الله عليه- نيز، مصداق ديگر اين خصلت است كه به خاطر رسيدن به مُلك ري، شقاوت، بر قلب او چيره گشت و به شهادت رساندن فرزند پيامبر صل الله و عليه و آله و سلم را با آغوش باز ‌پذيرفت.

2. بدست آوردن ثروت
برخي ديگر از افراد، به طمع مال و منال دنيا، دست از ياري امام زمان خود بر مي‌دارند. زرق و برق دنيا، آن چنان چشمان آن‌ها را كور مي‌كند كه به چيزي جز ماديات، فكر نمي‌كنند. مانند مردم پيمان‌شكن كوفه كه به طمع بدست آوردن كيسه‌هاي زر و زيور و دينار، ياري باطل را برحق ترجيح دادند.
3. ترس از جان:
يكي ديگر از آفت‌هايي كه باعث لغزش و گذشتن از حق مي‌شود، ترس از كشته شدن است. چنين كساني نمي‌دانند كه كشته شدن در راه خدا، فوز عظيمي است كه هر كس قابليت آن را نخواهد داشت. مردم كوفه، حدود هجده هزار نامه به سوي امام حسين عليه السلام فرستادند و از ايشان دعوت كردند كه به سوي آن‌ها بيايد؛ ولي پس از آن‌كه امام به سوي آنان حركت كرد، عبيدالله-لعنه الله عليه- خبردار شد و مردم را به مرگ تهديد كرد. كوفيان نيز به جهت در امان ماندن از دست دشمن، نه تنها دست از ياري امام برداشتند، بلكه سفير امام را نيز يكّه و تنها، رها كردند.
4. عافيت‌طلبي:
راحت‌طلبي و سست‌عنصري، آفت ديگري است كه دشمن، از آن، به نفع خود استفاده مي‌كند؛ چراكه مي‌داند برخي از مردم، تن به خواري و ذلت مي‌دهند ولي حاضر نيستند كه قدمي در راه امام زمان خود بردارند.
چنانچه حضرت علي عليه السلام در نكوهش كوفيان در نافرماني و سستي آن‌ها، مي‌فرمايند: «اگر در تابستان، فرمان حركت به سوي دشمن بدهم، مي‌گوييد«هوا گرم است؛ مهلت ده تا سوز گرما بگذرد» و آنگاه كه در زمستان، فرمان جنگ مي‌دهم، مي‌گوييد «هوا سرد است؛ بگذار، سرما برود». شما كه از گرما و سرما فرار مي‌كنيد، بخدا سوگند، از شمشير بيشتر گريزانيد!» حتي سست‌عنصري كوفيان به جايي رسيده بود كه امام، مظلومانه مي‌فرمودند: «چقدر دوست داشتم شما را هرگز نمي‌ديدم و هرگز نمي‌شناختم كه [بودن با شما] جز پشيماني، حاصلي نداشت».[8]
در غزوه تبوك نيز بسياري از افراد، به بهانه‌هاي مختلف از رفتن به جنگ منصرف شدند و خداوند در سورۀ توبه، آياتي در مذّمت اين افراد نازل كرد.
5. جهل و ناداني:
بدترين دردي كه ممكن است دامن‌گير انسان‌ها شود، جهالت و ناداني است؛چراكه خود اين عامل، مي‌تواند زمينه‌ساز عوامل فوق هم باشد. چونان جهل و ناداني خوارج در جريان حكميت كه فريب نيرنگ عمروعاص و سپاه شكست خوردۀ معاويه را خوردند. در آن ماجرا، سپاه معاويه- به جبران شكست و ترس از جان خود در برابر پيروزي سپاه حق- قرآن‌ها را بر سر نيزه كردند و خوارج كه اين صحنه را ديدند با اين بهانه كه ما با قرآن نمي‌جنگيم، دست از جنگيدن و ياري كردن امام زمانِ خود برداشتند و كار را به جايي رساندند كه حضرت را وادار به پذيرش حكميت كردند و بدين وسيله، فرمان امام خود، مبني بر ادامة جنگ با دشمنِ نيرنگ‌باز را زير پا گذاشتند. آيا امام علي عليه السلام- كه خود، قرآن ناطق است- به مسايل،آگاه‌تر است يا گروهي متعصب كه از قرآن چيزي جز تلاوتش نمي‌دانند؟!
در روايات آمده است كه در حكومت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف نيز عده‌اي قرآن به دست، از مساجد، عليه امام زمانِ خود قيام مي‌كنند.[9]
جهل و ناداني تا چه حدّ كه با قرآن صامت، به جنگ عليه قرآن ناطق مي‌روند![نظير وهابيون كه براي سخنان واهي و بي منطق خود قرآن را بهانه مي­كنند].
از آن‌جا كه رسيدن به هدف نهايي و درك حكومت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف  سعي و تلاش فراوان نياز دارد، ثبات قدم و استواري، مهم‌ترين توشة اين راه است؛ چراكه اگر انسان، دچار لغزش و بي‌اعتمادي باشد، نمي‌‌تواند از آن امتحان الهي سربلند بيرون آيد و مرتكب انحرافاتي خواهد شد. لذا در سجدة زيارت عاشورا، بعد از شكر و حمد خدا، از او مي‌خواهيم: «مرا نزد خود با امام حسين عليه السلام و اصحابش، ثابت قدم بدار»[10].

پی نوشت ها: 


[1]. ر ك: توبه / 9 ـ احقاف / 13 ـ تكوير / 28 ـ هود / 112 ـ شوري / 15 ـ يونس / 10.
[2]. سوره بقره ،آيه250.
[3].  فرازي از زيارت جامعه كبيره.
[4]. خطبة شقشقيه (خطبة سوم)، نهج البلاغه، ص 47.
[5]. آثار الصادقين، ج 29، ص 267 ؛ منتخب الاثر،  ص474 و يوم الخلاص، ص 362.
[6]. الغيبه نعماني، باب 21، ج 1، ص 332.
[7]. سيره پيشوايان، مهدي پيشوايي، ص 82.
[8]. خطبه 27، نهج البلاغه، ص 76.
[9]. الغيبه نعماني، باب 17، ج 3، ص 308.
[10]. زيارت عاشورا: و ثبت لي قدم صدقٍ عندك مع الحسين و اصحاب الحسين... .


پدیدآونده: سمرالسادات جوشقاني