logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
وظايف و بايسته‌های يك منتظر عاشورايی (1)

مقدمه:

در اين نوشته، تلاش بر اين است كه صلاحيت‌ها و شايستگي‌ها كه ياران حضرت اباعبدالله الحسين (عليه السلام) داشته‌اند در ياران و منتظران حضرت مهدي (عليه السلام) جستجو و اين صلاحيت‌ها و وظايف را تبيين كنيم تا انشاء‌الله بهترين شكل ممكن بتوانيم خود را براي مشاركت در آن انقلاب و جهاد مقدس آماده كنيم كه ياري از خداست و پيروزي نزديك { نصر من الله و فتح قريب}.

وفاداري به اسلام ـ التزام و اعتقاد به ولايت، [حسن سابقه و عدم احتمال انحراف] ـ ساده زيستي ـ تعهد ـ تخصص و تجربه ـ شجاعت ـ حامي و خدمت‌گزار مستضعفان ـ ارتباط مستمر با مردم ـ امانت داري ـ برخورداري از شعور سياسي ـ اخلاق اسلامي، وطن دوستي و حفظ منافع كشور اسلامي.

برخي از اين صلاحيت‌ها، وظايف و بايسته‌هاست كه به اختصار به آن مي‌پردازيم:

1. وفاداري به اسلام

شناخت اسلام و اعتبار به آن به عنوان مكتبي كه در تمام شئون زندگي انسان‌ها داراي برنامه و هدف است و همچنين وفاداري به احكام آن، از شرايط بديهي و اوليه هر فرد مسلمان است.

كسي كه اسلام را با عنصر پاك و روح تابناكش بپذيرد براي آن جان و فرزند و مال مي‌دهد. مادر وهب بن عبد الله بن حباب كلبي در روز عاشورا همراه پسرش بود. اين مادر و فرزند با دست امام حسين (عليه السلام) مسلمان شده بودند. بعد از اين‌كه دشمن سر فرزندش را جدا كرد و به طرف لشكرگاه امام حسين (عليه السلام) انداخت اين مادر سر فرزندش را برداشت و بوسيد و به طرف لشكر ابن سعد انداخت.[1] اين مادر و فرزند بعد از اين‌كه مسيحي بودند اسلام را پذيرفتند و به نوايات اسلام كه شهادت و جهاد هم بود وفاداري كردند. يك منتظر و يك مصلح بايد هم از ساحران زمان فرعون درس بگيرد هم از شهداي كربلا. بعد از اين‌كه فرعون به ساحران گفت: « بدون اجازه من، به موسي ايمان آورده‌ايد، برخلاف هم دست و پايتان را مي‌برم و بر نخل آويزان مي‌كنم»، جواب شنيد كه گفتند: « ما به خداي موسي ايمان آورده‌ايم پس به اين قاعده عقلي هم عمل كردند. هر كس چيزي را پذيرفت بايد لوازمات آن را هم بپذيرد. وفاداري به اسلام و دين مبين اسلام و شناخت و اجراي احكام آن از وظايف اوليه يك منتظر است كه مي‌بايست به آن جامه عمل بپوشاند.

2. التزام و اعتقاد به ولايت

التزام به ولايت از اساسي‌ترين شرائط و وظايف يك فرد مسلمان است كه به رهبر خويش كه از طرف خداوند منسوب شده، شناخت كافي و اعتقاد لازم پيدا كند و از روي بصيرت و آگاهي، رهبرش را بشناسد و به اطاعت كردن از او ملتزم و وفادار باشد. در حادثه كربلا ياران حضرت، امام حسين (عليه السلام) را بارها براي لشكر كفر معرفي كردند. به شعر انس بن حرث كاهلي در ميدان توجه كنيد:

آل علي شيعيان رحمانند بني اميه شيعيان شيطانند.[2]

با اين شناخت و آگاهي است كه مي‌توان رحمان را از شيطان جدا كرد. در زمانه ما ـ كه امام عصر (عليه السلام) از ديده‌ها پنهان است ـ وظيفه منتظر و منتظران دوچندان است چون اولا: مي‌بايست امام رحمان خود را بشناسند و از بين اين دين‌ها و فرقه‌هاي ضاله گوناگون، دين حق را هم بشناسند و ثانياً ولي فقيه زمان خود را هم از بين اين همه شبهه به درستي تشخيص دهند تا بتوانند در سايه حكومت يك ولي فقيه عادل هم امام زمان (عليه السلام) را خوب بشناسند و هم زمينه‌هاي ظهور آن موعود الهي را فراهم آورند و اين خيلي مشكل است، در جهان كنوني و امروزي، نبود رهبري واحد در جهان اسلام، از اسباب و علل ضعف و ركود مسلمانان است و در مقابل، وجود رهبري جامع الشرائط و فقيهي آشنا به احكام الهي، از مهمترين عوامل به ثمر رسيدن حكومت اسلامي و زمينه‌ساز براي حكومت موعود الهي مي‌باشد كه يك منتظر با جان و دل پاك بايد براي شناخت آن، شبانه‌روز تلاش كند تا روز به روز بر اعتقاد و التزام به آن بيفزايد نه اين‌كه روز به روز دچار شك و شبهه شود و در دام‌هاي گوناگون سرگرم شود.

3. ساده زيستي

گرفتار جاذبه‌هاي دنيايي و تجملات زندگي مادي شدن از آفات اصلي‌اي است كه هر كارگزار و كارفرما و هر مدير و غير مدير را تهديد مي‌كند تا جايي كه در مقابل دعوت پسر پيامبر (عليه السلام) به راحتي جواب رد مي‌دهند و شانه از هر مسؤوليتي خالي مي‌كنند. ما در تاريخ شاهد نامه‌هاي كثيري از طرف مردم كوفه به امام حسين (عليه السلام) هستيم ولي به خاطر علاقه به زخارف دنيا و تعلقات قلبي به مال و منال و جاه و مقام از شركت در جهاد در ركاب امام حسين (عليه السلام) شانه خالي مي‌كنند اما شخصي مثل حبيب بن مظاهر طوري دنيا را سه طلاقه مي‌كند كه بعد از شهادتش، امام حسين (عليه السلام) در بالينش حاضر مي‌شود و مي‌فرمايد: «خودم و اصحاب باوفايم را به حساب خدا مي‌گذارم![‌3] اين‌جاست كه امام قيمت و ارزش حبيب بن مظاهر را با به حساب خدا گذاشتن بيان مي‌كند.

كسي كه اسير هواهاي پست نفساني و حيواني بوده چگونه مي‌تواند شتر افسار گسيخته خود را به منزلگاه قناعت و ساده زيستن مهار كند، قلبي كه به منال و جاه و مقام دنيا تعلق پيدا كرد چگونه مي‌تواند درد و رنج محرومان را درك كند و به فكر رفع محروميت‌هاي آنان باشد، چگونه مي‌تواند زمينه‌سازي كند براي ظهورحكومت مستضعفان كه در قرآن به آن بشارت داده شده است. مستضعفانند كه درد و رنج مستضعفان و محرومان را مي‌دانند نه مستكبران. در دنياي امروز؛ ما چگونه مي‌تواند بر هواهاي نفساني و حيواني غلبه كرد، غير از اين‌كه ساده زيستي دواي درد اين همه حرص و ولع و طمع است و يك منتظر مي‌بايست در اين صراط قرار بگيرد تا زمينه ظهور حكومت مستضعفان بر مستكبران فراهم آيد.

منتظران حكومت عدل الهي در زندگي عملي خود مي‌بايست، ساده‌زيستي را به نمايش بگذارند تا هم درد و رنج محرومان را درك كنند و به فكر رفع گرفتاري و محروميت‌هاي آنان باشند و هم بتوانند به عنوان يك كارگزار مصلح در جامعه‌اي اسلامي مورد خطاب كلام امام علي (عليه السلام) قرار گيرند.

امام خطاب به مالك اشتر مي‌فرمايد: « فإنهم ... أقلُّ في المطامع إشراقاً»؛ آن‌ها (كارگزاران مصلح) از نظر روش اجتماعي، داراي كمترين طمع هستند.[4]

امام خميني رحمه الله (خطاب به نمايندگان مجلس سوم) مي‌فرمايد:

«آن‌ها كه اسير هواهاي نفساني و حيواني بوده و هستند، براي حفظ يا رسيدن به آن، تن به هر ذلت و خواري مي‌دهند و در مقابل زور و قدرت‌هاي شيطاني. خاضع و نسبت به توده‌هاي ضعيف، ستمكار و زورگو هستند؛ ولي وارستگان به خلاف آنانند».[5]

منتظر واقعي كسي است كه دنبال راحت‌طلبي نباشد مانند مرحوم مدرس رحمه الله وقتي خانه‌اي 30 و 35 ريالي برايش گرفتند خانه 30ريالي نديده را گرفت. وقتي گفتند: «خانه 35 ريالي راحت‌تر است چرا آن را نمي‌گيري؟» فرمود: « چيزي كه استقلال، عقيده و اراده را مورد تهديد قرار مي‌دهد « نياز» است. من نمي‌خواهم به كسي احتياج پيدا كنم، من به اندازه دارايي خود و در حد توان خويش بايد اتاق اجاره كنم، مي‌خواهم محتاج مردم نباشم، احتياج به پول، نوكري مي‌آورد. من مي‌خواهم زبانم براي بيان حقايق و دفاع از مردم محروم و مظلوم، آزاد باشد».[6]

شهيد مدرس نمونه واقعي يك منتظر مصلح است كه به عنوان سمبل و افتخار تاريخ ما برگزيده شده براي نسل‌هاي آينده و منتظران آينده؛ چرا كه او مصداق اين سخن امام علي (عليه السلام) است كه فرمود: «لا يكون الرجل سيد قومه حتي لايبالي إيُّ ثوبيه لبس». « آدمي آقا و سيد اجتماع خود نمي‌باشد، مگر اين‌كه (زندگي ساده‌اي داشته باشد تا آن‌جا كه) برايش فرق نكند، (در برابر لباس اشراف و فخر فروشان) چه لباسي بپوشد».[7]

كسي كه تقواي لازم را ندارد و اهل معنويات نيست و اهل دنيا است و فقط براي نام و نشان و استفاده‌هاي شخصي، تلاش مي‌كند، او لايق نيست در ركاب امام حسين (عليه السلام) و امام زمان (عليه السلام) باشد يا جزء زمينه‌سازان ظهور باشد.

ادامه دارد...

 پی‌نوشت‌ها:

[1]. در كربلا چه گذشت، شيخ عباس قمي، ص260.

[2]. ذخيرة الدراين، عبدالمجيد شيرازي، ص375، ياران شهداي حسين بن علي، مرتضي آقا تهراني، ص238.

[3]. عند الله احتسب نفسي و حماةُ اصحابي، مقتل الحسين خوارزمي، ج2، ص192؛ بحارالانوار، ج45، ص27، موسوعة كلمات الامام الحسين، ص446..

[4]. نهج ‌البلاغه، نامه 53.

[5]. صحيفه نور، ج19، ص11.

[6]. داستان‌هاي مدرس، ص65.

[7]. شرح نهج‌البلاغه، ابن ابي الحديد، ج4، ص272.

پدید آورندگان: مراد اميدي ميرزايي، روح الله اميري