مقدمه:
هر سه دين، در اين مطلب اشتراك دارند كه مراد از آخرالزمان، دورهاي از زندگي بشر است كه ظلم و فساد از بين ميرود و ظالمان و ستمگران، به جزاي عمل خود ميرسند و صالحان و مؤمنان وارث زمين ميشوند. نقطه اشتراك بين سه دين، اين است كه در آخرالزمان حكومت الهي، تحقق مييابد و تا ابد بر زمين مستقر ميشود. همه مردم نيز موحد و يكتا پرست ميشوند. هر سه دين، اعتقاد دارند كه در آخرالزمان، اتفاقات غير طبيعي و بيسابقه رخ خواهد داد. نيز معتقدند آغاز اين دوره با آمدن منجي موعود آغاز ميشود؛ اما درباره انتها و مدت آن به طور دقيق سخني نگفتهاند. اينك نمونههايي از هر سه دين بيان ميشود:
يهود
« آب پاك بر شما خواهم پاشيد و طاهر خواهيد شد و شما را از همه نجاسات و از همه بتهاي شما، طاهر خواهم ساخت».[1]
مسيحيت
« ميگفت: وقت تمام شد و ملكوت خدا نزديك است؛ پس توبه كنيد و به انجيل ايمان آوريد».[2]
اسلام
« اراده كردهايم كه بر كساني كه در زمين به استضعاف كشيده شدهاند، منّت گذاريم و آنها را رهبران و وارثان قرار دهيم».[3]
اديان ابراهيمي در اينكه پيش از آخرالزمان فساد، ظلم، مشكلات طبيعي و معنوي جهان را فرا ميگيرد، اشتراك دارند. هر سه دين اتفاق نظر دارند كه زمان دقيق آمدن منجي مشخص نيست و هر گونه تعين وقت، مردود شمرده شده است.
آيا آخرالزمان، آخرين قطعه اين عالم است يا يك عالم جدا و به كلي متفاوت با اين عالم ميباشد؟ ديدگاه سه دين ابراهيمي، در اينباره متفاوت است. در كتب مقدس يهود، آخرالزمان به معناي روز خداوند و روز انتقام از گنهكاران و پاداش افراد نيكوكار است؛ زماني كه قوم برگزيده خداوند بر ساير اقوام پيروز ميشده و با شكست اهريمن، بر سرتاسر جهان حكم فرما ميگردد؛ زندگي جديد با دنيايي جديد و نو آغاز و قوم يهود به آسايش ابدي و دشمنان به عذاب جاودانه ميرسند.« زيرا اينك من آسماني جديد و زميني جديد خواهم آفريد و چيزهاي پيشين به ياد نخواهد آمد و به خاطر نخواهد گذشت».[4]
در عهد جديد و آموزههاي مسيحيت، معنا و مفهوم مشخصي از كاربرد « آخرالزمان» در بخشهاي مختلف انجيلهاي چهارگانه به دست نميآيد. آنچه اين كلمه را تفسير كرده زمينههاي فكري ـ فرهنگي تصورها و دريافتهايي از انجيلها است؛ اما آنچه كه به طور صريح در همه كتب مقدس آمده، رجعت عيسي(علیه السلام) از آسمان و از بين رفتن ظلم و گناه، و رستگاري مؤمنان به خداوند و عيسي(علیه السلام) است. در كتب مسيحي آمده است كه در آخر الزمان عيسي(علیه السلام) زنده ميشود و با قوت و جلال، در حالي كه سوار بر ابرها است ميآيد و بين مردم داوري خواهد كرد. عيسي مكرراً به مناسبتهاي مختلف، پايان جهان را نزديك دانسته است.
دين يهود و مسيح اعتقاد دارند مراد از مفهوم آخرالزمان، آغاز دورهاي نو، با عالم و كواكب و آسمان و زميني نو ميباشد كه ابدي خواهد بود؛ يعني آخرالزمان در نظر دو دين مذكور، آغاز دوره قيامت و به كيفر و پاداش رسيدن افراد است؛ زيرا تصريح كرهاند مردگان زنده و افراد در دادگاه عدل الهي محاكمه ميشوند. همچنين از بهشت و جهنم، داوري خداوند و به كيفر و پاداش رسيدن انسانها در اين دوره سخن گفتهاند.
اما در نظر اسلام، آخرالزمان قطعهاي از همين دوره از عالم است كه مسبوق به اتفاقات و حوادث گوناگون و غير مترقبه و بيسابقه خواهد شد؛ ولي در نهايت، مقطع آخرالزمان همراه امنيت، آرامش و معنويت خواهد بود و با اتمام اين دوره و به كمال رسيدن انسانها و تحقق وعده الهي، عمر عالم به پايان خواهد رسيد و از آن پس قيامت برپا خواهد شد. در اين دوران، اتفاقات نجومي و آسماني خارق العادهاي واقع ميشود؛ اما عالم به كلي دگرگون نميشود و تبدّل كامل، مخصوص آخرت و زندگي جاويد خواهد بود:
{يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ }.[5]
در صورتي كه در دين يهود و مسيح، اين تبدّل در ادامه همين عالم رخ ميدهد و سپس دنيا ابدي خواهد شد. به عبارت ديگر از ديدگاه اسلام، آخرالزمان، مفهومي دنيايي و اين جهاني است؛ در حالي كه در دين يهود و مسيح، آخرتي و آن جهاني است.
نتیجه:
به نظر ميرسد در اين زمينه دين اسلام بر دو دين ديگر امتياز و برتري دارد؛ زيرا قبل از اتمام اين دوره و پايان جهان، بايد حجت بر مردم تمام شود و دين خداوند كامل گردد و پس از آن، داوري خداوند صورت گيرد. در اسلام تصريح شده است خداوند هيچ كسي را هلاك نميكند، مگر اينكه حجت را تمام كند و قبل از عذاب هر امت، پيامبر و نذير دهندهاي خواهد فرستاد. در ثاني، وعدههاي الهي كه توسط پيامبران به امتها و افراد مؤمن داده شده است، بايد در اين دنيا و قبل از آخرت محقق شود و زماني فرا رسد كه همه انسانها، موحّد شوند. مؤمنان در همين دنيا بايد شوكت و عظمت دين الهي و نابودي كفر و باطل را مشاهده كنند، تا علاوه بر آخرت، در اين دنيا نيز ببينند كه ظلم و باطل ـ بر خلاف جولانش ـ رفتني و عدل و درستي و ايمان به خدا پايدار و جاودانه است. دليل ديگر اين است كه اگر مفهوم آخرالزمان را تحليل كنيم، در مييابيم كه بايد آخر همين عالم باشد؛ زيرا همانگونه كه اول نوشتار آمد، « آخر» به قسمت نهايي يك چيز اطلاق ميشود و آخرالزمان يعني قسمت انتهايي زمان. در واقع، اين عالم و زمان اين دنيا، يك مجموعه در نظر گرفته شده كه دوره آخر آن، اصطلاحاً آخرالزمان ناميده ميشود. بنابراين قرار دادن آخرالزمان به عنوان آخرين جزء اين عالم، به صواب نزديكتر است. درباره ايجاد زمينه عقيده به آخرالزمان نيز ميتوان بين اديان، تفاوت و شايد به نحوي امتياز قايل شد؛ به اين گونه كه در دين يهود و مسيح، با استناد تاريخي ميتوان گفت: معمولاً تمايل به عقيده آخرالزمان، زماني به وجود آمده يا تشديد شده است كه دچار گرفتاري و آزار ميشدند؛ مانند تبعيد و اسارت. در حالي كه آموزه آخرالزمان در اسلام، معمولاً در همان آغاز ظهور اسلام و در حكومت اسلامي بيان شده و مسلمانان به سبب ويژگيهاي خاص و منحصر به فرد آن زمان، انتظار آن را ميكشيدند.
پینوشتها:
[1]. عهد عتيق، حزقيال نبي، 36: 25.
[2]. عهد جديد، مرقس، 1: 15.
[3]. قصص (28):5.
[4]. عهد عتيق، اشعياي نبي، 62: 12.
[5]. ابراهيم (17):48.
- برگرفته از کتاب آخر الزمان در ادیان ابراهیمی، چاپ اول 1389، ص262-264.