مقدمه:
اندیشه مهدویت در اسلام- و به ویژه روایت شیعی آن- به دلایل گوناگونی مورد توجه و بررسی بسیاری اندیشمندان غربی[1] قرار گرفته است. فارغ از هدف این متفکران از بررسی و اظهار نظر در این موضوع، مباحث مطرح شده از سوی این افراد حاوی نکات خاص و برجستهای است که قابل تامل و دقت است چرا که نوع نگاه غرب و اندیشمندان آن را به مفاهیم اسلامی و شیعی نمایان میسازد.
یکی از مباحثی که در این باره در ذیل مقالات متعدد نویسندگان غربی نمود دارد، نقش قیام امام حسین (علیه السلام) و حادثه کربلا در شکلگیری و هدف دهی به اندیشه مهدویت نزد شیعهاست. اکثر این پژوهشگران به ارتباط حرکت امام حسین (علیه السلام) بر علیه ظلم حاکمان و در نتیجه نقش شهادت او و یاران و همراهانش در پایه گذاری اولیه مفهوم مهدویت در سیر تکاملی اندیشه شیعی مورد اذعان قرار دادهاند و حتی انتقام گیری مهدی (علیه السلام) از خون شهید کربلا را از جمله اهداف مهم قیام ایشان دانستهاند. از آنجا که دقت در نوشتههای این اندیشمندان هم ما را در دریافت نوع نگاه ایشان به این دو مفهوم بنیادین راهنمایی میکند و هم میتواند به نوعی ما را از اشکالات خود در طرح این مباحث آگاه کند، این نوشتار تنظیم شدهاست. به این منظور ارتباط این دو مفهوم در نگاه چند اندیشمند و نویسنده غربی که عمدتا این مطالب را در همایشها و مجلات معتبر مطرح نمودهاند، مورد بررسی قرار میگیرد.
1) مهدویت و تاثیر آن بر بیداری اسلامی
جفری هالورسون و استیون کرمن در مقالهای با نام " ایران و مصر: یک روایت از دو داستان"[2] به بررسی تفاوتهای انقلاب مصر و ایران میپردازند و در خلال این بررسی به پیش زمینههای اعتقادی مردم این دو کشور اشاره مینمایند. این دو محقق دو اندیشه " مهدویت" و " کربلا" را به عنوان دو برگ برنده اندیشه شیعی و باعث موفقیت انقلاب ایران معرفی میکنند. ایشان در تبیین نقش اندیشه اول مینویسند:
روحیه انقلابی شیعه برپایه اندیشه بنیادین مهدویت شکل گرفته است و این دیدگاه است که انتظار طولانی مدت و بازگشت نهایی دوازدهمین امام شیعه برای شکل دادن عصر جدید را تبیین میکند. شیعه به خلاف اهل سنت، حکومت دیگران را نامشروع میداند و تنها به حسب ضرورت حکومت فقیهان آشنا به احکام الهی را میپذیرد. اگرچه اندیشه مهدویت در دیدگاه اهل سنت هم وجود دارد ولی اهمیتی کمتر و اختلافات اساسی با دیدگاه شیعه دارد.
کربلا و قیام امام حسین (علیه السلام) دومین موردی است که مورد توجه این دو نویسنده قرار گرفته است. ایشان با ذکر دیدگاه شیعه در مورد قیام و شهادت امام حسین (علیه السلام) و تاثیر شگرف آن بر نپذیرفتن حکومت ظالمان مینویسند:
این حادثه موجب ایجاد اندیشه بنیادین در شیعه گردید که مرگ بهتر از زندگی تحت حکومت ستمگران و قدرتهای کافر است.... این اندیشه در طول تاریخ همراه با شیعه بوده و چنین عاملی باعث شده که حکومت ایران کشورهایی مانند اسرائیل و امریکا و حتی برخی کشورهای همسایه خود را در نقش یزید دانسته و با آنها مقابله نماید. در طرف مقابل جامعه سنی، حادثه عاشورا را تنها حادثهای تراژدیک و سوزآور که در آن نوه پیامبر اسلام کشته شده میبینند و نه حادثهای تاثیرگذار در عرصه سیاست.
در آخر این دو محقق نتیجه میگیرند که ماهیت انقلاب مصر با انقلاب شیعی ایران با وجود برخی شباهتها، تفاوتهای بنیادین دارند و نباید از آنها غافل ماند.
2) بنیان اندیشه قیام حسینی و مهدوی در سیاست مذهبی شیعه
نویسنده دیگری با نام یهزکل لانداو در مقاله ای با نام "مهدویت در شیعه و مسیحاگرایی در یهودیت، ترکیب سیاست و دیانت"[3] که در سمینار هارتفورد ارائه دادهاست، به نقش تفکر عاشورا و شهادت امام حسین (علیه السلام) در ارائه و تکمیل دیدگاه مهدویت نزد شیعه اشاره میکند. بخشی از کلام او که متضمن این کارکرد است، در زیر بیان میشود:
آخرین پیامبر محمد و امامان پس از او، آمدن مهدی و صبر و انتظار در جامعه را در روایات گوشزد کردند. بدون شک در نظر ما، هم امامان و هم پیروان آنها انتظار آیندهای پیروز برای امامی را میکشیدند که در حرکتی که حسین در آن شکست خورده بود، موفق میشود و قدرت را برای خود و جامعه اش بدست میآورد. انتظارات چنینی میتوانست بسیار خطرناک باشد و در نتیجه امامان باید این امید را بدون برافروختن تعصب در پیروان خود و ایجاد انقلابهای مسلحانه زنده نگه میداشتند. از این رو مکتب فکری ماورائی و کلامی مهدی در طول زمان شکل گرفت. تولد، غیبت و بازگشت او فراتر از دانش هر انسان معرفی شد و حتی برای پیروان امامان، اندیشیدن در این امور حرام و غیر مشروع بود و نه تنها نام او مخفی بود، بلکه برای اشاره به وی از القابی مانند القائم، حجت آل محمد، صاحب الزمان و البته مهدی استفاده میشد.
شیعه معتقد است مهدی میآید تا ماموریت حسین –شهید بزرگ کربلا- را تکمیل کند و بر اساس این اعتقاد رایج، او در یکی از روزهای عاشورا –دهمین روز از محرم (اولین ماه در سال قمری)- که مصادف با کشته شدن حسین بن علی است، ظهور میکند. او در مکه – مقدس ترین شهر اسلامی- پدیدار میشود ولی حکومت خود را در کوفه – جایی که علی کشته و دفن شده و در نزدیکی کربلا و حرم حسین است- بنا میگذارد.
این نویسنده به عقیده شیعه در مورد رجعت امام حسین (علیه السلام) در آخر الزمان نیز اشاراتی میکند و مینویسد: دیانت شیعی نمیتواند آخرالزمانی بدون پیامبر، علی و دو فرزندش - حسن و حسین- بپذیرد و براین اساس بازگشت و رجعت حسین برای انتقام خون خود از همان آغاز وعده داده شدهاست. در نتیجه مهدی و حسین دو نماد و الگوی همگام با یکدیگر، در نمایش پایانی جهان در منابع شیعی معرفی شدهاند که در بسیاری از آنها پیامبران و فرشتگان دیگر نیز همراه مهدی هستند. " [او] اولا برای انتقامجویی و ثانیا با نقشی مسیحاگونه از جانب پروردگار میآید تا عدل وانصاف را در زمین برقرار سازد."[4]... [بنابراین] نزد شیعه ابعاد عبادی و سیاسی مهدویت به صورت جدایی ناپذیری درهم آمیخته است. تمامی عالم وجود، با حسین در مرکز آن به عنوان مفهوم مقدس " عبد فداشده" با نمادگرایی فراتاریخی که درد و رنج اجتماعی را به پیروزی رهایی بخش تبدیل ساخته است.
وی در ادامه به نقش این تفکرات و باورها در انقلاب اسلامی ایران و نیز شکل گیری حزب الله لبنان میپردازد که در جای خود قابل تامل و دقت است.[5]
3) اندیشه مهدویت و نقش آن در قدرت گرفتن ملل شیعی
در مقاله دیگری[6] که دکتر تیموتی فورنیش در ژانویه (2011) برای موسسه اینگما[7]- به هدف بررسی اهداف ایران از هستهای شدن و نقش اعتقاد به مهدویت در این زمینه- تهیه کردهاست، به طور تفصیلی به بحث مهدویت و نگاه دو طایفه شیعه و اهل سنت به آن پرداختهاست. جالب آن است که در این مقاله بسیاری اطلاعات دقیق علمی در موضوع مهدویت – مانند احادیث خاص پیامبر در مورد مهدی (علیه السلام)، نظر ابن خلدون در این باب، علائم ظهور مانند دجال و سفیانی و...- بیان گردیده که توجه پژوهشگران غرب را به این مقوله نشان میدهد.
نویسنده در بخشی از این مقاله به دیدگاه شیعه در مورد امامت و نیز حادثه غم انگیز کربلا و نقش آن در شکل گیری تفکر شیعی میپردازد و جالب آن است که اعتقاد شیعیان به وجود امام دوازدهم و فرزند برای امام حسن عسکری (علیه السلام) را از ابداعات ابوسهل نوبختی و برای حفظ جامعه شیعی میشمارد. پس از آن وی به نقش این باور و اعتقاد به غیبت و ظهور او در جامعه شیعی و نیز قیامهای برخاسته از این اعتقاد اشاره میکند و اعتقاد به مهدویت را به عنوان قدرت و عنصر سیاسی و مذهبی بسیار مهمی در طول تاریخ میداند. نکته بسیار قابل توجه در کلام این نویسنده آن است که قیامهای برخاسته از این تفکر در اهل سنت را بسیار بیشتر از جامعه شیعی میداند که دو دلیل بر این مساله میشمارد: اول آنکه اهل سنت فاقد ساختار "مرجعیت" - آنگونه که در شیعه دوازده امامی است- میباشد که این ساختار شیوه بیان و استنباط احکام را در دو مذهب متفاوت کردهاست و دوم آنکه شیعه فرد خاصی با ويژگیهای مشخص را به عنوان مهدی میشناسد حال آنکه جامعه سنی چنین نیست و هرکس ممکن است خود را مهدی و دارای وظیفه الهی برای نجات بشر بشمارد. (چنانکه این اعتقاد در مورد افرادی مانند اسامه بن لادن وجود داشته است)
در ادامه نویسنده به نقش این اندیشه بر جامعه شیعی ایران در دست یابی به قدرت هسته ای میپردازد که به دلیل عدم ارتباط با موضوع این نوشتار، از ذکر آن خودداری میشود.[8]
4) بازگشت مهدویت سیاسی
در مقاله دیگری با عنوان " بازگشت مهدی گرایی سیاسی"[9] جین پیری فیلیو - محقق فرانسوی- به نقش اساسی اعتقاد به مهدی (علیه السلام) در فرقهها و حرکتهای مختلف شیعه میپردازد. در بخشی از مقاله، نویسنده به بررسی دیدگاه شیخ مفید به عنوان یکی از بزرگترین عالمان شیعه در رابطه با مهدویت میپردازد. او مینویسد:
شیخ دقیقا زمان انتهای غیبت را نمیدانست ولی به روایاتی که اشاره به ظهور مهدی در یکی از روزهای عاشورای سال قمری داشتند اعتماد داشت. باید توجه داشت که امام حسین فرزند علی در سال (680) در دهمین روز محرم به شهادت رسیده بود که در این روز جوامع شیعی به سوگواری میپردازند.
نویسنده این مقاله در ادامه به انقلاب اسلامی ایران هم اشاراتی مینماید و نقش امام خمینی در ارائه نظریه ولایت فقیه به عنوان نظریهای برای الگو سازی برای حکومت با پشتوانه اندیشه مهدویت را گوشزد میکند.[10]
5) مسیحاگرایی و نقش آن در انقلابهای شیعی
آخرین مقاله که در اینجا مورد بررسی قرار میگیرد، مقاله ای با نام " مسیحا گرایی در هلال شیعی"[11] است که توسط دیوید کوک در آوریل (2011) در مجله موسسه آمریکایی هادسون که عمدتا به تحقیقات در مورد اسلام و کشورهای اسلامی میپردازد[12]، نوشته شدهاست. در این مقاله نویسنده به نقش اندیشه مسیحاگرایی در انقلابهای کشورهای اسلامی و به ویژه کشورهایی که شیعیان در آنها حضور موثر دارند، میپردازد. در قسمتی از این مقاله آمدهاست:
در میان همه رخدادهای دهه هفتاد میلادی، انقلاب اسلامی در ایران به عنوان مهمترین نمایش مسیحاگرایی معاصر قابل دقت است... اعتقاد رایج چنین است که انقلاب ایران به خودی خود رویدادی آخرالزمانی بودهاست که در سال (1400) هجری صورت گرفته است و خمینی به طرز ماهرانه ای از احساسات منتظرانه مردم برای بسیج علیه شاه استفاده بردهاست. به عنوان مثال او انقلاب را به عنوان نمادی از مبارزه علیه نیروهای شیطانی یزید (شاه) توسط نیروهای الهی حسین (انقلابیون ایران) شکل داد. در نتیجه او در ذهن بسیاری از مردم نبرد کربلا را در آخرالزمان با استعارهای مسیحایی به نمایش گذاشت. اگرچه خمینی مراقب بود هیچگاه خود را به صراحت به عنوان امام دوازدهم معرفی نکند، ولی مدعی عناوینی افتخارآمیز مانند "امام خمینی" برای خود بود که هم عنوان امام دوازدهم را تداعی میکرد و هم پیروان وی از نمادها و ادبیات مسیحایی و مقدس برای شخصیت رهبر انقلابی خود استفاده میکردند.
وی در ادامه به الهام گیری حزب الله لبنان از اندیشه حسینی و مهدوی نیز میپردازد و چنین مینویسد:
در حالی که حزب الله معمولا از معانی استعارهای که در روایات شیعه آمده، استفاده میکرد - به عنوان مثال حسین شهید اغلب توسط حزب الله به عنوان مدل انقلابی برای شبیه سازی حرکت خود مورد استفاده قرار میگرفت- نظریه پردازان این جنبش ابتدا تاکید کمتری بر الهام گیری از باور به مهدی داشتند تا آنکه برخی کتابهای چاپ شده در بیروت و نیز جنگ حزب الله با اسرائیل باعث ورود این ادبیات آخرالزمانی به اندیشههای این جنبش شد.
نتیجه:
اگرچه بسیاری گفتههای این نویسندگان سهوا- به دلیل عدم آشنایی کامل با اندیشههای شیعی- و یا عمدا- به علت دید منفی آنها به شیعیان و انقلاب اسلامی- خلاف واقع و موذیانه است، ولی تاکید غالب این نویسندگان و اندیشمندان بر نقش مهم این دو تفکر– یکی قیام حسینی و دیگری انقلاب مهدوی- بر حرکتها و باورهای جامعه شیعی نشان از تاثیر غیر قابل انکار این عناصر نزد شیعه دارد. در نتیجه شیعه باید مراقب باشد این تفکرات را به نحو صحیح نگه داشته و بارور سازد و از سوی دیگر مراقب انحرافات و رخنههایی که توسط دوستان نادان و دشمنان دانا در این عناصر بنیادین ممکن است به وجود بیاید، باشد.
پینوشتها:
[1]. منظور از غرب صرف کشورهای اروپایی و آمریکایی نیست بلکه هرکسی را که آبشخور اندیشه او مفاهیم و بنیانهای فکری غرب هست، میتوان اندیشمند غربی دانست.
[2].Jeffry R. Halverson & Steven R. Corman, "Egypt and Iran, A tale of two narratives", (February 21,2011) , http://comops.org/journal/2011/02/21/egypt-and-iran-a-tale-of-two-narratives/.
[3].Yehezkel Landau , "Shi’ite Mahdism and Jewish Messianism: The Ambivalent Mingling of Piety and Politics", Hartford Seminary.
[4]. برخی عبارات داخل گیومه که در مقاله آمده از منبع زیر برداشته شده است:
Mahmoud Ayoub, "Redemptive Suffering in Islam: A Study of the Devotional Aspects of ‘Ashura in Twelver Shi’ism", The Hague: Mouton Publishers, 1978, p. 227.
[5]. http://abrahamicfamilyreunion.org/shiite-mahdism-and-jewish-messianism-the-ambivalent-mingling-of-piety-and-politics
[6].Dr. Timothy R. Furnish, "A Western View on Iran’s WMD Goal: Nuclearizing the Eschaton, or Pre-Stocking the Mahdi’s Arsenal?", INEGMA Special Report No. 12, January 2011
[7]. INEGMA = Institude for Near East & Golf Military Analysis
[8]. مقاله فوق از آدرس زیر قابل بارگزاری است: