مقدمه:
نهضت اباعبداللهالحسين(علیه السلام)، آثار و پيامدهاي فراواني درطول تاريخ جوامع اسلامي، بلکه جهان بشريت، به جاي گذاشته است که بررسي ابعاد و جوانب مختلف آن، جاي تحقيق و تعمق بسيار دارد. حسين بن علي(علیه السلام) - اين معلم و مربي بشر- با حرکت آگاهانه خود، مدرسهاي در جهان برپا نمود تا دروس عالي الهي را به امت زمان خود و به همه نسلهاي مختلف بشر، تعليم دهد.
در اين ميان، نقش« ياري رساندن به امامِ هر زمان» و تأثير مهمي که شيعيان و ياوران ائمه: در نتیجهبخشی به تلاش معصومین داشته و دارند، اصليترين درس اين مکتب پويا است. امروز میبایست این مسئله با دقت، مورد توجه قرار گيرد تا با پياده نمودن و منطبق ساختن آن، در زمان حاضر، وظيفه منتظران در قبال امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) روشن گردد. در اين صورت است که به مهمترين دستاورد حرکت عظيم امام حسین(علیه السلام) و آثار و نتايج پر برکت آن، نائل خواهيم گشت.
ياري امام، ميثاق الهي است
خداي تعالي، در عالم ميثاق، از همه افراد، نسبت به محبت و اطاعت و فرمانبرداري از امام زمانشان، پيمان محکمي اخذ نموده و به عبارتي، با آنها قرارداد بسته است تا در دنيا به ولايت ائمه معصومين(علیهم السلام) متعهد بمانند و از حمايت و ياري امام خود، دست نکشند.
امام صادق(علیه السلام) ، در اين مورد ميفرمايند: «... مَا خَلَقَ اللَّهُ أَحَداً مِنْ خَلْقِهِ وَ لَا بَعَثَ أَحَداً مِنْ رُسُلِهِ إِلَّا لِيَدْعُوَهُمْ إِلَى وَلَايَةَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ خُلَفَائِهِ وَ يَأْخُذُ بِهِ عَلَيْهِمُ الْعَهْد...»[1]؛ « خداوند احدي را خلق نکرد و رسولي را نفرستاد، مگر آنکه آنها را به ولايت محمد و علي و جانشينانش: فرا ميخواند و از آنها بر اين ولايت، تعهد ميگرفت».
امام باقر(علیه السلام) نیز در تفسير آيهی{ وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِين}.
« و زمانى را (به ياد آور) كه پروردگارت، از پشت بنى آدم، فرزندان و ذرّيّه آنان را بر گرفت و آنان را گواه بر خودشان ساخت (و فرمود:) آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: بلى، ما گواهى داديم. تا در روز قيامت نگوييد: ما از اين، غافل بوديم»[2]؛ ميفرمايند: « إِنَّ اللَّهَ أَخَذَ مِيثَاقَ شِيعَتِنَا بِالْوَلَايَةِ وَ هُمْ ذَرٌّ يَوْمَ أَخَذَ الْمِيثَاق»[3]؛ « همانا خداوند از شيعيان ما بر ولایت، پیمان گرفت؛ در حالي که آنها در عالم ميثاق و در بدنهاي ذرهاي بودند».
از همين رو، در زيارت شريف آل يس، ضمن عرض ادب به محضر مقدس امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، با اين سلام، ايشان را مورد خطاب قرار مي دهيم: « السلام عليک يا ميثاق الله الذي اخذه و وکّده»؛ « سلام بر تو اي پيمان الهي، که خداوند از مردم برای وفای به آن، پيمان محکمي گرفت و بر آن، تأکيد نمود».
خود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز در ضمن نامهاي به شيخ مفيد، خویش را اينچنين معرفي ميفرمايند: « من مستودع العهد المأخوذ علي عباده...»؛ « از طرف کسي که خداوند براي او از بندگانش پيمان گرفته است».
بنابراين، يکي از وظايف شيعيان، تجديد عهد و پيماني است که با امام خود دارند. لذا در دعاي عهد، عرض ميکنيم: « اني اجدد له في صبيحة يومي هذا و ما عشت من ايامي عهداً و عقداً و بيعة في عنقي لا احول عنها ولا ازول ابداً»؛ « خدايا، من در صبح امروز و تا روزي که زنده باشم، عهد و پيمان و بيعت او را که به گردن دارم، تجديد مينمايم و هرگز از آن برنمیگردم».
پس شايسته است که انسان منتظر، عهد و پیمان خود را هر روز، با امام زمان خود، تجديد نمايد؛ تا ضمن برقراري ارتباط روحي با آن حضرت، و اعلام آمادگي برای نصرت (و نصرتي معدة لکم)، عهدی که با امامش دارد را فراموش نکند و افکار و عقايد و اعمال خود را طبق پيماني که با آن حضرت دارد، تنظيم نمايد؛ تا مبادا از حريم ولايت آن امام عزيز، دور گردد.
نقش ياران در تعيين سرنوشت بشر
شيخ مفيد؛ نقل کرده است که امام صادق(علیه السلام) فرمود: « پس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، چهل مرد، نزد اميرالمؤمنين رفتند و گفتند: " به خدا قسم که هرگز از غير تو اطاعت نخواهيم کرد[ و تو راياري خواهيم نمود]". آن حضرت فرمود: "چرا؟" گفتند: " زيرا از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره تو در روز غدير خم چنين شنيديم [که باید تنها از تو اطاعت کرد]". حضرت فرمود: " پس، صبح فردا به حالت آمادهباش و با سرهاي تراشيده، نزد من بياييد". فرداي آن روز، جز سه نفر (سلمان، مقداد و ابوذر) کسي حاضر نشد.
بعد از ظهر، یکی از کسانی که روز قبل، اعلام وفاداری کرده بود، با سر نتراشيده، خدمت آن حضرت رسيد. حضرت، دست مبارکش را بر سينه او زد و فرمود: "برگرد! من به شما نيازي ندارم. شما که در يک دستور کوچک (سر تراشيدن) از من اطاعت نکرديد، چگونه در کندن کوههاي آهن، مطيع من خواهيد بود؟"».
اگر مردم عصر رحلت پيغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، از امتهاي گذشته عبرت ميگرفتند و بر ولايت اميرالمؤمنين و ائمه بعد از ايشان:، متعهد ميماندند، به انحرافات و سختيهاي امتهاي گذشته، دچار نميشدند.
اگر مردم، خلافت پيامبر را از کانون الهي و حقيقي خود، به مرکز ناداني و فساد نميکشاندند، اگر امام خود را ميشناختند و زندگي دنيوي و اخروي خود را با او منطبق ميساختند، امروز شاهد اين همه تفرقه و تشتت و مکاتب و مذاهب مختلف، در عالم اسلام نبوديم؛ بلکه به فرموده حضرت صديقه طاهره(سلام الله علیها): « اما و الله لو ترکوا الحق علي اهله و اتبعوا عترة نبيه لما اختلف في الله اثنان»، « به خدا قسم، اگر حق را به اهلش واگذار ميکردند و عترت پيامبرش را تبعيت مينموند، حتی دو نفر هم درباره خدا با هم اختلاف نمیکردند».
چنانچه پيغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز در اینباره فرمودهاند: « لو اجتمع الناس علي حب علي بن ابي طالب لما خلق الله عزوجلّ النار»؛ « اگر مردم بر محبت علي بن ابي طالب(علیه السلام) اجتماع ميکردند، خداوند عزّوجلّ، جهنم را خلق نميفرمود».
اين چنين است که نقش ياران و پيروان امام هر زمان، در سرنوشت مادي و معنوي اين دنيا و آيندهاي که بعد از اين دنيا در پيش دارند، بسيار تعيينکننده و حياتي است؛ که بارزترين شاهد و مثال آن، واقعه کربلاست.
ابوحمزه ثمالي ميگويد: « به امام باقر(علیه السلام) عرض کردم: " اميرالمؤمنين(علیه السلام) فرموده بود در سال هفتاد، گشايشي خواهد شد؛ اما سال هفتاد گذشت و ما گشايشي نديديم." امام باقر(علیه السلام) فرمودند: " اي ثابت! همانا خداي متعال، وقت اين امر (فرج و گشايش) را در سال هفتاد قرار داده بود؛ ولي چون حسين(علیه السلام) کشته شد، خداي تعالي بر اهل زمين غضب نمود و اين امر تا سال صد و چهل، به تأخير افتاد. پس احاديث و اخباري به شما گفتيم، ولي شما ]کوتاهي کرديد و[ اسرار ما را فاش نموديد؛ پس باز هم خداي تعالي اين موعد را به تأخير انداخت و دیگر نزد ما، وقت مشخصی براي اين امر نيست « و يمحوا الله ما يشاء و يثبت».
سؤال اینجاست که مگر همه اهل زمين، قاتل حسين بن علي(علیه السلام) بودند که خدا بر آنها غضب نمود؟!
جواب اين است که وقتي فرياد حسين بن علي(علیه السلام) در طلب یاری بلند شد، درمقابل اين استنصار او، مردم چند گروه شدند؛ عده قليلي، ندای امام را اجابت کرده و به ياريش شتافتند؛ عدهاي دعوتش را رد کرده و رو در روي او قرار گرفتند؛ عدهاي با وجود آنکه از ماجرا خبر داشتند، در مقابل آن بيتفاوت بودند و عدهاي نیز کاملاً در بيخبري به سر ميبردند و از اين واقعه اطلاعي نداشتند.
جز گروه اول ـ که به سبب تبعيت از امام خود، به رستگاري رسيدند ـ بقيه، مقصر و سزاوار عقوبتاند؛ حتي آن دسته که از امام زمان خود و از وضعيت او خبر نداشتند.
امروز نیز، وضعیت به همان منوال است. جز عده قليلي از شيعيان که ايمان به غيب دارند و نداي امامشان را اجابت نمودهاند، ساير مردم دنيا، مسلمان یا غیر مسلمان، يا رو در روي او ايستادهاند و با او دشمني و عليه او مبارزه ميکنند، يا نسبت به او بيتفاوتند، و يا اصلاً از او اطلاعي ندارند؛ که همه اينها جز عده قليل دسته اول، در طولاني شدن دوران غيبت، مسئول و مقصرند؛ زيرا همه افراد بشر، در هر زمان و مکانی نسبت به امام خود، تعهد دارند و با خدا در ياري کردن او، قرارداد بستهاند. لذا تمامی اینان، ولو فاسد و ظالم نباشند، در وضعيت کنوني دنيا و ظلم و جور و فساد آن، شریک هستند؛ چرا که با سکوت خود، به این وضعیت، دامن میزنند.
چنانچه پيامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، در ذيل آيه {وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُون}[4] فرمودهاند: « يعني درباره ولايت علي بن ابي طالب(علیه السلام) از آنها سؤال ميشود» و مسلم است که از هر کسی، در رابطه با امام عصرش،سؤال خواهد شد.
شباهت ياران امام حسين(علیه السلام) و ياران حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه)
ياران ابا عبدالله الحسين(علیه السلام) و اصحاب حضرت بقيت الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، فرزند قرآن و پرورشيافته خاندان عصمت و طهارت هستند؛ يعني در يک مکتب و تحت تربيتِ مربي واحدي بودهاند. پس طبيعي است که اوصاف و ويژگيهاي آنها مشترک و مشابه باشد. لذا شایسته است برای درک و فهم ویژگیهای شاگردانِ مکتب اهل بيت: ـ که بهترين الگو، براي نسل جوان هستند ـ به خصوصيات مشترک آنها، توجه کنيم.
1. معرفت حقيقي
اولين گام برای کسب توفیق حضور در حلقه ياران امام زمان و پیوستن به جمع اتباع و اعوان آن حضرت، شناخت امام معصوم است؛ شناختي حقیقی و نورانی.
چنانچه امیرالمؤمنین در جواب سلمان و ابوذر که از ایشان خواسته بودند، خود را برای آنان معرفی کند، فرمود: « معرفتي بالنورانية معرفة الله عزوجل و معرفة الله عزوجل معرفتي بالنورانيه و هو الدين الخالص ا لذي قال الله تعالي: و ما امرو الا ليبعدوالله مخلصين له الدين حنفاء و يقيموال الصلوة و يوتوا الزکاة و ذلک دين القيمة»؛ « شناخت من از روي حقيقت و نورانيت، شناخت خداي عزوجل است و شناخت خداي عزوجل از روي نورانيت و حقیقت، شناخت من است و اين همان دين خالصي است که خداي تعالي ميفرمايد: " آنها به چیزی جز پرستش خالصانه خدا، بر پا داشتن نماز و پرداخت زکات امر نشدهاند و این دین، دین مستقیم و پایدار است"».
اگر بخواهيم خدا را بشناسيم، باید از کسانی کمک بخواهیم که خدا را شناختهاند؛ و آنان، یقیناً، ائمه اطهار: هستند.همانطور که در زیارت جامعه کبیره میخوانیم: « السلام علی محال معرفة الله».
خداي تعالي را بايد از روي نشانههايش شناخت و بزرگترين نشانه و آیت پروردگار، امامي است که اشرف مخلوقات و اعظم آيات است؛ چراکه او، بيشترين ظرفيت را براي قبول اوصاف الهي و انعکاس آن، به ما سوي الله دارد. پس اگر کسی توانست ائمه اطهار(علیهم السلام) را بشناسد، در حقیقت، خدا را شناخته است: « من عرفکم فقد عرف الله». لذا یکی از ادعیهای که برای عصر غیبت، وارد شده، این است: « اللهم عرفنی...حجتک؛ فانک ان لم تعرفني حجتک ظللت عن ديني».
اگر کسی بخواهد در زمره یاران امام زمانش قرار گيرد، بايد با او سنخيت روحي پيدا کند تا بتواند حقيقتاً و باطناً با او باشد؛ و اين، به دست نميآيد مگر با معرفت و اعتقاد صحيح و پاکيِ نفس.
بنابراين، عارف حقيقي، کسي است که امام خود را بشناسد و به حقّ او آگاه باشد. همانطور که در انتهاي زيارت جامعه از خدا مسئلت مينماييم: « اسئلک ان تدخلني في جملة العارفين بهم و بحقهم». با اين عرفان حقيقي است که انسان ميتواند به مقام قرب امام(علیه السلام) - که قربي روحي است- برسد. زيرا اگر قرب بدني و ظاهري با امام حاصل شود، ولي سنخيت و تناسب روحي و یکسانی عقايد و روحيات محقق نشده باشد، همراهی واقعی با امام، امکان پذیر نخواهد بود؛ کما اینکه بیش از هزار نفر تا شب عاشورا با امام حسین(علیه السلام) بودند، ولي چون با او سنخيت روحی نداشتند، نتوانستند همراه او بمانند و رهايش کردند. اما افرادي چون حبيب بن مظاهر و برير که امام خود را شناخته بودند تا آخرين لحظه در کنار او ماندند.
ميزان معرفت آنها را میتوان از جملاتشان دریافت. در دو منزليِ کوفه، زمانی که اباعبدالله(علیه السلام) خطبهاي ايراد فرمود و آن را به انتها رساند؛ عدهاي از ياران برخاستند و ارادت و معرفت خود را به آن حضرت، اينگونه ابراز نمودند:
زهير بن قين: « يابن رسول الله! کلام شما را شنيديم و گوش دل به آن سپرديم. اگر اين دنيا براي هميشه باقي باشد و ما هم در آن مخلّد باشيم، با تو بودن را بر زندگي دنيا ترجيح ميدهيم؛ معکم معکم و لا مع غيرکم».
هلال بن نافع: « به خدا سوگند؛ ما ملاقات پروردگار را ناخوشايند نميدانيم و بر نيات و بصيرت خود پا برجاييم و با دوستان شما دوست، و با دشمنانتان، دشمن هستیم».
برير بن خضير: « یا بن رسول الله! خدا بر ما منت نهاده که در رکاب تو کشته میشويم».
همچنین، زهير در روز عاشورا از روي خيرخواهي به انذار اهل کوفه پرداخت و گفت: « اي مردم! بدانيد که خدا ما و شما را به ذريه پيغمبر، ممتحن و مبتلا فرموده است، تا ببيند که ما با ايشان چه خواهيم کرد. اينک، من، شما را به نصرت ايشان، فرا میخوانم. ای بندگان خدا! فرزندان فاطمه: به مودت و نصرت، احقّ و اولیٰ هستند».
در روز عاشورا، مادر يکي از صحابه ـ که پسر جواني بود ـ او را مورد خطاب قرار داد و گفت: « فرزندم! برو و در پیشگاه فرزند پيغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم)قتال کن» و جوان، برای مبارزه به سمت میدان رفت؛ در حالی که اين رجز را ميخواند:
اميري حسين و نعم الامير |
|
سرور فواد البشير النذير |
علي و فاطمه والداه |
|
فهل تعلمون له من نظير |
« حسين امير من است و چه خوب اميري است. او موجب شادی قلب پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) - که بشیر و نذیر است- بود و علي و فاطمه، پدر و مادرش هستند. با این وصف، آيا نظير او را سراغ داريد؟!»
اين جملات، همه، حاکي از معرفتي است که اصحاب حضرت سيد الشهدا(علیه السلام)، نسبت به امام زمان خود پیدا کرده بودند.
ياران حضرت بقيت الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز، از آنجا که خود را تحت تربيت خاندان عصمت قرار دادهاند، به معرفتی دست یافتهاند که اميرالمؤمنين در وصفشان ميفرمايد: « فهم الذين وحدوا الله حق توحيده»؛ « آنها کساني هستند که به حقيقت توحيد، راه يافتهاند».
ياران حجت بن الحسن(علیه السلام)، قلوب خود را ظرف علوم اهل بيت عصمت و طهارت: قرار دادهاند و با وجود آنکه در زمان غيبت امامِ خود به سر ميبرند و به صورت ظاهر، امامشان را نميبينند، چنان معرفت بالايي نسبت به امام خود کسب نمودهاند که پيغمبر اکرم، آنان را اینگونه مدح ميفرمايند: « ان اعظم الناس يقيناً قوم يکونون في آخر الزمان لم يلحقوا النبي و حجب عليهم الحج فامنوا بسوادفي بياض»؛ « والاترين مردم از نظر يقين، قومي در آخر الزمان هستند که پيامبر را درک نکردهاند و حجت خدا نیز از از آنان محجوب است؛ اما به مرکب سياه روي کاغذ سفيد ايمان آورده اند»[4].
امام صادق(علیه السلام) نيز در اينباره ميفرمايند: « لا يثبت علي امامته الا من قوي يقينه و صحت معرفته»؛ « بر امامت او [امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)] کسی استوار نميماند، مگر آنکه يقينش، بسيار قوي و معرفتش نسبت به او، صحيح باشد».
2. ايمان راسخ
ايمان، ثمره معرفت صحيح و حقيقي است. امام صادق(علیه السلام) ميفرمايند: « المعرفة اصل فرعه الايمان»؛ « ایمان، تابع معرفت است». پس هر چه معرفت بيشتر باشد، ايمان نیز قويتر است؛ چنانچه رسول الله نیز فرمودهاند: « افضلکم ايمانا افضلکم عرفة».
طبیعی است قلبي که از رجس و آلودگي پاک شود و ظرف علوم و معارف اهلبيت(علیهم السلام) گردد، اطمنيان و ايمان در آن استقرار مييابد.
در تاریخ آمده است که ياران حضرت سيدالشهدا(علیه السلام) در شب عاشورا، نشاط و آرامش عجیبی داشتند. سيد بن طاووس در لهوف نقل میکند که در شب عاشورا، بريربنخضير با عبدالرحمنعبدريه شوخي ميکرد و او را ميخنداند و میگفت: « اطرافيانم ميدانند که من، نه در جواني و نه در پيري، اینگونه نبودهام؛ ولي اين حالت، به جهت شوق و اشتیاقی است که نسبت به جایی که به سوي آن خواهيم رفت، دارم».
ياران حضرت بقيتالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز، چنان خود را براي امام خود، ساخته و مهيا نمودهاند و ايمان را در قلب خود، مستقر ساختهاند که خداي تعالي در قرآن بر ايمانشان صحه ميگذارد و آنها را اهل ايمان و عمل صالح معرفي ميكند و ميفرمايد: { وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِم...}[5].
امام باقر(علیه السلام) نیز در شأن یاران امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ميفرمايند: « اين مؤمنان، همان کساني هستند که خداي تعالي در کتابش، اينگونه آنها را توصيف نموده است: " الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْب..."»[6].
اگر چه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) غائب است، ولي ياد او در دلهاي آکنده از ايمان يارانش، حضور دارد؛ چنانچه امام کاظم(علیه السلام) ميفرمايند: « يغيب عن ابصار الناس شخصه و لا يغيب عن قلوب المومنين ذکره». ايمان به غيب، ياران حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را چنان ارزش و مقامي داده است، که پيغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) آنها را برادران خود ميخواند و آرزوي ديدارشان را مينمايد: «يا ليتني قد لقيت اخواني... و لکن اخواني الذين ياتون من بعدکم يومنون بي... ».
3. اسوههاي استقامت
خداوند در قرآن کریم میفرماید: {إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون }[8].
ياران حسين بن علي(علیه السلام) و ياوران حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که خدا را مربي خود میدانند و خویش را تحت تربيت او قرار دادهاند، نمونههای کامل صبر و استقامت هستند. آنان بر راه خود، چنان پابرجا هستند که قلوبي محکمتر از کوه پيدا نمودهاند و مصداق این فرموده امام علی(علیه السلام) شدهاند: « المؤمن، صلب من الجبل». آنان ارادههايي آهنين و قاطعيتي عجيب دارند و به هيچ وجه حاضر نمیشوند از راهي که در زير سايه امامشان در پيش گرفتهاند، برگردند.
سخنانی که یاران امام حسین(علیه السلام) در شب عاشورا و در محضر ابا عبدالله(علیه السلام) گفتهاند، بهترین گواه بر این ادعاست. برای مثال، سعيدبنعبدالله حنفي در آن شب، چنین گفته است: « اگر بدانم که در راه شما کشته ميشوم، سپس مرا زنده ميکنند و ميسوزانند و خاکسترم را بر باد ميدهند و تا هفتاد مرتبه با من چنين میکنند، باز هم، دست از شما برنخواهم داشت».
زهيربنقين نیز در خطاب با امام حسین(علیه السلام) این چنین، عرض ارادت کرده است: « يابن رسول الله! به خدا قسم؛ دوست دارم کشته شوم و بعد از آن، دوباره زنده شوم و تا هزار بار، این اتفاق بیفتد؛ اما خداي تعالي کشته شدن را از تو و اهلبيتت دفع نمايد».
اين ثبات و استقامت، آنها را چنان صبور ساخته بود که در نظرشان، تمام مصائب و سختيهاي جهاد در راه خدا، سهل و آسان مينمود؛ لذا در زيارتشان عرض ميکنيم: « السلام عليکم ايها الشهداء الصابرون اشهد انکم جاهدتم في سبيل الله و صبرتم علي الاذي في جنب الله».
در زمان غیبت، استقامت ياران حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در عرصه اعتقادات است. يعني در روزگاری که تمسک به دين - به تعبير پيامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)- مانند گرفتن پاره آتش بر کف دست است، ایشان، بر اعتقادات صحیح خود، ثابت و پابرجا هستند.
امام باقر(علیه السلام) در این زمینه فرمودهاند: « ياتي زمان يغيب عنهم امامهم فياطوبي للثابتين علي امرنا في ذلک الزمان»؛ « روزگاري ميرسد که امام از مردم غائب ميگردد. پس خوشا به حال کساني که در آن زمان، بر امر ما استوار ميمانند».
اميرالمؤمنين(علیه السلام)، نیز ارادههاي محکم ياران فرزندش، حجت بن الحسن(علیه السلام) را اينگونه به تصوير ميکشد: « کلهم ليوث قد خرجوا من غاباتهم لو انهم همّوا بإزالة الجبال لازالوها من مواضعها»؛ « آنها شيرهاي ژياني هستند که از جنگلهاي خود بيرون آمدهاند و اگر اراده کنند که کوهها را از جاي برکنند، بيترديد چنین میکنند».
4. وفاي به عهد
وفاي به عهد، يکي از صفات نیک انسان است که در قبال هر کسي، پسنديده میباشد؛ ولي اگر طرف تعهد انسان، خداي تعالي باشد، ارزش و اهميت آن، فزونی مییابد.
اصحاب حضرت سيد الشهداء(علیه السلام) به تعهدي که با خداي خود- در اطاعت و نصرت امام خویش داشتند- وفا نمودند؛ به طوريکه ایشان، در خطاب به یارانش ميفرمايد: « اني لا اعلم اصحابا او في و لا خيرا من اصحابي...»؛ « همانا من ياراني باوفاتر و بهتر از ياران خود، سراغ ندارم».
ياران با وفاي حضرت بقيت الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز، نه تنها در اثر فتنه و فراز و فرودهاي دوران غيبت، تعهد خود را در یاری امام خود، فراموش نمیکنند، بلکه هر روز، عهد خود را با مولای خویش تجدید مینمایند: « اللهم اني اجدد له في صبيحه يومي هذا عهدا و عقدا و بیعة له فی عنقه».
5. محبت شديد به امام(علیه السلام)
يکي از اوصاف مشترک ياران امام حسين(علیه السلام) و ياران حضرت بقيت الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اين است که محبوبشان را خداي تعالي قرار دادهاند و تمام محبت خود را متمرکز به ذات مقدس او نمودهاند: { وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه}.[9] لذا در زيارت شهداء کربلا عرض ميکنيم: « السلام عليکم يا اولياء الله و أحبائه، السلام عليکم يا أصفياء الله و اودائه، السلام عليکم يا أنصار دين الله».
از آنجا که امام صادق(علیه السلام) فرمودهاند: « الدين هو الحب و الحب هو الدين»؛ قطعاً کسي که تمام محبتش را معطوف به خداي تعالي میکند، ياريکننده دين او نیز خواهد بود. چنين کسي به تمام متعلقات خداي تعالي و آثار و نشانههاي او عشق ميورزد (اللهم اني أسئلک حبک و حب من يحبک) و از آنجا که امام معصوم، وجه الله، و بزرگترين آيت پروردگار است و محبت به او، عين محبت به خداي تعالي میباشد (من احبکم فقد احب الله)، اولیای الهی، بیشترین حب را نسبت به ذوات مقدس معصومین: داشته و دارند.
آثار اين محبت شديد را در گفتار و رفتار اصحاب ابا عبدالله(علیه السلام)- که محبت خويش را براي امام خود، خالص ساختهاند (و مودتي خالصه لکم)- میتوان دید. برای مثال، هلالبننافع، در خطاب با مولای خویش عرض ميکند: « ما با دوستان شما، دوست، و با دشمنانتان، دشمن هستیم». مسلمبنعوسجه نیز ميگويد: « والله؛ دست از تو بر نميدارم تا خدا بداند که ما حرمت پيامبرش را درباره تو رعايت نموديم».
از دیگر مصادیق این محبت خالصانه، پیمانی است که یاران و خاندان امام حسین(علیه السلام)، در شب عاشورا با یکدیگر بستند. در آن شب، حبيببنمظاهر، اصحاب را جمع نمود تا به هم تعهد دهند که هنگام جنگ، پيشقدم شوند و نگذارند قبل از آنها، کسي از بنيهاشم به ميدان برود. حضرت عباس(علیه السلام) نیز، بنیهاشم را جمع نمود تا برای دفاع از مولای خویش، همپیمان شوند.
اين ويژگي، در اصحاب امام عصر(علیه السلام) نیز دیده میشود. امام صادق(علیه السلام)، در اینباره ميفرمايند: « اگر همه مردم بميرند، خداوند، ياران او [مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف)] را خواهد آورد؛ آنها کساني هستند که خداوند درباره آنها فرموده است: { فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَه...}.[10]
کسي که مقصود و محبوب دل او، حجتبنالحسن(علیه السلام) است، از ذکر نام محبوبش لذت ميبرد. دوست دارد نام محبوبش، بلند آوازه باشد و همه، نام او را ببرند و متوجه او باشند. لذا بيتوجهي و غفلت مردم از آن حضرت، برايش گران است: « عزيز علي ان أبکيک و يخذلک الوري»؛ « برای من سخت است که بر تو بگريم، در حالی که ديگران، تو را واگذارند».
چنین کسی، در روز جمعه - که همه به خوشگذرانی مشغولند- زانوي غم در بغل ميگيرد و در فراق محبوبش، حيران و سرگردان میشود: « الي متي احار فيک يا مولاي» و غربت محبوبش، تاب و توان او را میبرد: « عزيز علي ان يجري عليک دونهم ما جري». او، تمام هستي و وجودش را در پاي مولایش ريخته و انتظار روزي را ميکشد که جان ناقابلش را فداي قدوم مبارک امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کند و اين را، کمترين خدمت به محبوبش ميداند. همانگونه که اميرالمؤمنين، در توصیف یاوران امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمود: « قوم لم يمنوا علي الله بالصبر و لم يستعظموا بذل انفسهم في الحق»؛ « آنها قومي هستند که با صبر و شکيبايي خود، برخدا منت نميگذارند و جانبازي در راه حق را بزرگ نميشمارند».
امتيازات ياران حجة بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
با وجود تمام مشترکات و تشابهاتی که بين ياران امام حسين(علیه السلام) و حضرت بقیتالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجود دارد؛ ولي اصحاب حضرت حجتبنالحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) امتيازاتي دارند که هر انسان با بصيرتي را طامع ميسازد تا خود را در زمره آنان قرار دهد.
1. شواهدي از آيات
آيات متعددي از قرآن، به اصحاب حضرت بقیتالله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تأویل شده، که از جمله آنها، آيات شريفه ذيل است:
{ ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِين الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْب}[11]
امام باقر(علیه السلام) در رابطه با این آیه ميفرمايند: « خوشا به حال صابرين در غيبتش؛ خوشا به حال ثابتین در محبت او؛ اينها کساني هستند که خداي تعالي در كتابش، آنان را اينگونه وصف فرموده: ذلک الکتاب...»
{ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً}.[12]
در تفسیر اين آيه از امام صادق(علیه السلام) روايت شده است: « کساني که خدا آنها را خليفه ميکند، قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحاب اويند».
{ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ}.[13]
در روايات متعددي از خاندان عصمت، اين آيه در شأن امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحاب ايشان، تفسير شده است.
{ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرِينَ يُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِم}.[14]
امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه ميفرمايند: « اگر همه مردم بميرند، خداوند، ياران او را خواهد آورد؛ آنها کساني هستند که خداوند، در اين آيه، توصیف آنها را فرموده است ».
{ وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلى أُمَّةٍ مَعْدُودَة}.[15]
از اميرالمومنين(علیه السلام) نقل شده که: « امت معدوده، 313 نفر اصحاب قائمند».
{ وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُون}.[16]
در تفسير علي بن ابراهيم، در ذيل اين آيه آمده است: « عبادي الصالحون، قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحاب او هستند».
{وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِكَ ما عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيل}.[17]
امام باقر(علیه السلام)، در مورد اين آيه ميفرمايند: « یاری شدگان، قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اصحاب او هستند؛ پس کسی بر ايشان، تسلط نمییابد».
{ الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور}.[18]
امام باقر(علیه السلام) در تفسير اين آيه فرمودهاند: « خداي تعالي، مشرق و مغرب زمين را تحت سلطه مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ياران او قرار ميدهد و به وسيله آنها، دين را غالب و همه بدعتها و باطلها را نابود میسازد؛ همچنان که اشقيا، حق را از بين برده بودند. و آنها به معروف، امر، و از منکر، نهي ميکنند».
2. شواهدي از روايات
در فضيلت و امتياز ياران حضرت بقية الله(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همين بس که در روايات متعدد، آنها به عنوان بهترين افراد زمان خود، معرفی شدهاند.
برای مثال، پيامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) ميفرمايند: « والاترين مردم، از نظر يقين، قومي در آخر الزمان هستند که پيامبر را درک نکردهاند و حجت خدا از آنها مخفي شده است و آنها به مرکب سياه، روي کاغذ سفيد ايمان آوردهاند». ایشان در روايتي ديگر ميفرمايند: « اولئک رفقائي و اکرم امتي»؛ « ايشان همراهان و گراميترينِ امت من هستند».
همچنین، امام سجاد(علیه السلام) فرمودهاند: « ان اهل زمان غيبته و القائلين بامامته و المنتظرين لظهوره، افضل من اهل کل زمان»؛ « مردم زمان غیبت که معتقد به امامت امام خود و منتظر ظهور او هستند، از مردم تمام زمانها، برترند». و باز، در روايت ديگری از آن حضرت آمده است: « من ثبت علي مولاتنا في غيبة قائمنا اعطاه الله عزوجل اجر الف شهيد من شهداء بدر و احد»؛ « خداوند به کسی که بر ولایت قائم(علیه السلام) در دوران غیبتش، پایدار بماند، خداوند اجر هزار شهيد از شهداي بدر و احد بدو بخشيد».
منقول است که روزي پيغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در جمع اصحابشان فرمودند: « اي کاش برادرانم را ملاقات ميکردم». عمر و ابوبکر گفتند: « آيا ما برادران شما نيستيم، در حالي که به شما ايمان آوردهايم و همراهتان مهاجرت کردهايم؟» حضرت، مجدداً کلام خود را تكرار کردند و بعد فرمودند: « شما اصحاب من هستيد؛ ولی برادران من، کساني هستند که بعد از شما خواهند آمد. آنها با آنکه مرا نمیبینند، به من ايمان میآورند، مرا دوست میدارند و ياري و تصديقم مينمايند، « فياليتني قد لقيت اخواني».
ياران امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، کساني هستند که به فرموده امام صادق(علیه السلام)، امامشان اينگونه آنان را مورد خطاب قرار ميدهد: « يا معاشر نقبائي واهل خاصتي و من ادخرهم الله لنصرتي قبل ظهوري علي وجه الارض...»؛ « اي فرماندهان! اي نزديکان من! اي کساني که خدا، آنها را براي ياري من در زمين ذخيره کرده بود....».
5. درسي براي منتظران
حاصل کلام، يادآوري درسي براي شيعيان و منتظران ظهور امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود که بايد واقعه عاشورا را پيش روي خود قرارداده و با دقت و بصيرت، آن را تحليل کنند و از آن عبرت بگيرند.
در اينجا ذکر چند نکته اساسي لازم است:
همه ما آرزوي ياري آن وجود مقدس را داريم؛ ولي بايد بدانيم که شرط اساسي در ياري نمودن ايشان، داشتن احساس مسئوليت است. همه ما در قبال امام زمان خود، موظف و مسئوليم { و کان عهد الله مسئولا}؛ پس بايد به صورت جدي تأمل کنيم و به وجدان خود پاسخ دهيم که چرا امام ما غائب است؟
اشکال ما اين است که به دوران غيبت با تمام سختيهايش، خو گرفتهايم؛ زيرا به قول معروف، « بني آدم، بني عادت است»! در اين زمان به دنيا آمدهايم و به شرائط آن عادت کردهایم و گمان ميکنيم که سیر زندگی، همیشه همین خواهد بود. اشکال ديگر ما اين است که باور نداريم غيبت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و فراق از او، مصيبت است؛ حتی بعضي ميگويند: « مصلحت اين است»! آيا عقل سليم باور ميکند که غیبت امام معصوم، به صلاح ما باشد؟! اگر به صلاح ماست، چرا امام صادق(علیه السلام) در حالي که هنوز غيبتي واقع نشده بود، در عزاي آن، زانوي غم در بغل ميگرفت و همچون مادري داغديده، آشفته و جگرسوخته ميگريید و ميفرمود: « آقاي من! غيبت تو، خواب از ديدگانم ربوده و زمين را بر من تنگ کرده و آسايش دلم را به هم زده است...»
پس، بر ماست که اين مصيبت را درک کنيم و بدانيم که هر لحظه دوران غیبت، خسارت است{ان الانسان لفي خسر} و بی تردید، مسبب آن هم، خود ما هستیم. (الغيبة منا)؛ ما امام خود را به واسطه غفلتمان، در چاه غيبت انداختهايم و چارهاش هم به دست خود ماست {ان الله لايغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم}.
پس بايد چارهجويي کنيم و در اين مسیر، نخست، بايد تصور آن که ظهور، مربوط به آيندههاي دور و بعيد است، از سر بيرون کنيم؛ چون اين اعتقاد کافران است: « انهم يرونه بعيدا و نراه قريبا» و در نتيجه اين تصور غلط، مسئله به خدا واگذار، و از منتظران، سلب مسئولیت میشود. در این صورت، همه نسبت به مسئله ظهور، بيتفاوت و بيتحرک خواهند شد.
امروز همه ما بايد متوجه باشیم که در چه دوران حسّاس و سرنوشتسازي به سر ميبريم؛ در زمان امامي که همه انبياء و اوصياء، آرزوي ديدن او را و بلکه آرزوي خدمت به او را داشتند؛ حتي جد بزرگوار او، امام صادق(علیه السلام) فرمودند: « به خدا سوگند؛ اگر زمان ظهور را درک ميکردم، جانم را فدای صاحب الامر، مينمودم».
باید بدانیم کساني ميتوانند در رديف ياران آن حضرت، واقع شوند که در راه زمينهسازي ظهور او، جهاد و تلاش نمايند؛ چرا که امام صادق(علیه السلام) فرمودهاند: « الا انهم انصار المهدي يوطئون له سلطانه»؛ « آگاه باشيد! ياران مهدي، زمينهساز سلطنت جهاني او هستند» و کيفيت این زمينهسازي را هم، در ضمن داستان قوم بنی اسرائیل، اینگونه به ما تعليم فرمودهاند: « چون عذاب بر بنياسرائيل، طولاني شد، تا چهل روز در پيشگاه الهي ضجه زدند. پس خداي تعالي به حضرت موسي(علیه السلام) دستور فرمود که بنياسرائيل را از دست فرعون، نجات دهد؛ در نتيجه از صد و هفتاد سالي که به فرج حضرت موسي(علیه السلام) باقي مانده بود، صرف نظر شد.اگر شما هم، این چنین عمل کنيد، خدا فرج ما را ميرساند؛ ولي اگر دست روي دست بگذاريد و دعا نکنید، زمانی فرج میرسد که کار به نهایت خود رسیده باشد».
و اما چاره اصلي و کلیدی که درِ بسته غيبت را به سرعت باز میکند، توصيهاي است که خود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، بيش از هزار سال پيش، در نامه به شيخ مفيد فرمودند: « اگر شيعيان ما-که خداوند، توفیق طاعت خويش را به ایشان دهد- در وفا به عهدي که با ما دارند، يکپارچه ميشدند [و ما را ياري ميکردند]، هرگز از ميمنت ديدار ما محروم نميگشتند[و ظهور ما به تأخير نميافتاد] و سعادت حضور در محضر ما، با معرفتي حقيقي، به سرعت نصيبشان ميشد».
شايد يکي از اشکالات ديگر ما، اين باشد که تصور درستي از ياري نمودن امام عصر(علیه السلام) نداريم. در طول تاريخ، عدهاي در کاشان يا حله و سبزوار بودند که در بامدادِ هر روز با نیت یاری امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، با اسبهاي زينکرده و شمشيرهاي برهنه از دروازه شهر، خارج میشدند و به این شکل، انتظار خود را نشان میدادند. حتي سلاطين صفوي برای آن که آمادگی خود را در همراهی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اثبات کنند، همیشه در کاخهای خود، دو اسب با زين و افسار مجلل و مجهز داشتند.
امروز هم به اشکال دیگری، در مسئله آمادگی برای ظهور، قشری برخورد میشود. هرچند اين اعمال، حاکي از داشتن روحيه انتظار و فی نفسه ارزشمند است؛ ولي معناي صحيح آمادگي و نصرت آن حضرت در زمان غيبت، اين است که مقتضيات ظهور را ايجاد کنيم و موانع را از سر راه برداريم. اين اقتضائات، همان ايجاد يکپارچگي و اراده عمومي در توجه به آن حضرت و نيازمندی به آن وجود پربرکت و درخواست جدي و دعا براي ظهور آن امام است؛ و این امر با معرفي آن وجود مقدس، به جهانيان و تبليغ و ترويج فرهنگ سازنده انتظار، محقق خواهد شد.
پس، همه ما باید در نهضتی فراگیر، برای ظهور آن امام غریب، تلاش کنیم؛ چرا که امام کاظم(علیه السلام) فرمود: « هو الطريد الوريد الغريب الغائب عن اهله».
نتیجه:
به راستی آیا وقت آن نرسیده است که محبوب دلمان را از غربت و مظلومیت در آوریم؟ آیا کسی هست که امام طرد شده و تنهای خود را یاری کند؟ آيا مردان غيرتمندي هستند که از حرم و فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) دفاع کند؟ (هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله؟) آیا آزادمرد موحدی هست که مانند حرّ، دلش از خوف خدا و قیامت بلرزد و امام مظلوم خود را یای کند؟ (هل من موحد یخاف فینا؟)
اي کاش با داستان بني اسرائيل به خودمان میآمدیم. اي کاش از ندامت و شرمندگي برادران يوسف(علیه السلام) عبرتي ميگرفتيم که: { لقد کان في قصصهم عبرة لاولي الالباب}. ای کاش به جهت غفلت از امام عصرمان، توبه ميکرديم و به محضر عزيزش عرضه میداشتیم: {يا ايها العزيز مسنا واهلنا الضر و جئنا ببضاعة مزجاة فاوف لنا الکيل و تصدق علينا إن الله يجزي المتصدقين}.
پینوشتها:
[1]. بحارالأنوار، ج 26، ص290.
[2]. سوره اعراف، آیه 172. « و زمانى را (به ياد آور) كه پروردگارت، از پشت بنى آدم، فرزندان و ذرّيّه آنان را بر گرفت و آنان را گواه بر خودشان ساخت (و فرمود:) آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: بلى، ما گواهى داديم. تا در روز قيامت نگوييد: ما از اين، غافل بوديم»؛
[3]. الكافي، ج 1، ص436.
[4]. « نگاهشان داريد كه در كارشان سخت مسئولند»، سوره صافات، آيه 24.
[5]. این عبارت، کنایه از ایمان به چیزی است که دیده نمی شود.
[6]. « خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، وعده داده است كه حتماً آنان را در زمين جانشين قرار دهد، همان گونه كه كسانى پيش از ايشان را جانشين كرد... »، سوره نور، آيه 55. ( اين آيه شريفه، در روايات متعددي، توصیف حضرت بقيت الله(علیه السلام) و اصحاب ايشان دانسته شده است).
[7].« كسانى هستند كه به غيب ايمان دارند... »، سوره بقره، آيه 3.
[8]. « كسانى كه گفتند: پروردگار ما الله است، سپس [در ميدان عمل بر اين حقيقت] استقامت ورزيدند، نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين مىشوند»، سوره احقاف، آیه 13.
[9]. « آنان كه ايمان آوردهاند، محبت و عشقشان به خدا بيشتر است»؛ سوره بقره، آیه 165.
[10]. « خدا به زودى گروهى را مىآورد كه آنان را دوست دارد، و آنان هم خدا را دوست دارند»؛ سوره مائده، آيه 54.
[11]. سوره بقره، آیه 2 و 3.
[12]. سوره نور، آیه 55.
[13]. سوره قصص، آیه 5.
[14]. سوره مائده، آیه 54.
[15]. سوره هود، آیه ی 8.
[16]. سوره انبیاء، آيه 105.
[17]. سوره شوری، آیه ی 41.
[18]سوره حج، آيه 41.
- برگرفته از کتاب از فرات تا فرات، مرکز تخصصی مهدویت، ج1، ص139.
- پدید آورنده: حجت الاسلام و المسلمین محمد مهدي راستگو