logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
سيرة شخصي امام

 


سيره امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در رفتار شخصي و نيز در ارتباط با مردم، نمايانگر يك حاكم اسلامي نمونه است كه حكومت در نگاه او وسيله‌اي است براي خدمت به مردم و رسانيدن آن‌ها به قله‌هاي كمال و نه جايگاهي براي زراندوزي و ستمگري و به استثمار كشيدن بندگان خدا!

به راستي كه آن امام صالحان در كرسي حكمفرمايي ياد آور حكومت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) و اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) است و با وجود آنكه همه اموال و ثروت‌ها در اختيار اوست در زندگي شخصي خود در پايين ترين سطح به سر مي‌برد و به كمترين‌ها قناعت مي‌كند.

امام علي(عليه السلام) در توصيف او فرموده است:

«امام ]مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) [ با خود عهد مي‌بندد كه ]اگرچه حاكم و رهبر جامعه بشري است ولي[ همانند رعيت خود راه رود و مانند آنان بپوشد و بر مركبي همچون مركب آنها سوار شود... و به كم قناعت كند.» ( )

امام علي(عليه السلام) خود چنين بود و در زندگي دنيا و خوراك و پوشش آن زهدي پيامبرگونه داشت و مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در اين ميدان به آن حضرت اقتدا خواهد كرد.

امام صادق(عليه السلام) فرمود:

«اِنَّ قائِمَنا اِذا قامَ لَبِسَ لِباسَ عَلِي وَ سارَ بِسيرَتِهِ)؛

وقتي قائم ما قيام كند لباس علي(عليه السلام) را در بر مي‌كند و روش او را پيش مي‌گيرد.»

او كه درباره خود سخت گير و دقيق است، با امت چون پدري مهربان است و آسايش و راحتي آنها را مي‌خواهد به گونه‌اي كه در روايت امام رضا(عليه السلام) اينگونه توصيف شده است:

«اَلاِْمام، الاَْنيسُ الرّفيق وَالوالِدُ الشَّفيق وَالاَْخُ الشَّقيق وَالأُمُّ البَرَّةِ بِالْوَلَدِالصَّغير مَفْزَعُ الْعِبادَ فِي الدّاهِية النّاد)؛

امام آن همدم همراه و آن پدر مهربان و برادر تني (كه پشتيبان برادر) است و مادر دلسوز نسبت به فرزند خردسال است و پناهگاه بندگان در واقعه هولناك.»

آري او چنان با امت صميمي و نزديك است كه همه او را پناهگاه خود مي‌دانند.

از پيامبر مكرّم اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) روايت شده كه درباره مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) فرموده است:

«امّتش به او پناه مي‌برند آن گونه كه زنبورها به ملكه خود پناهنده مي‌شوند.» ( )

او مصداق كامل رهبري است كه از ميان مردم برگزيده شده و در بين آنها و مانند آنها زندگي مي‌كند. به همين دليل دردهاي آنها را به خوبي مي‌شناسد و درمان آن را مي‌داند و تمام همّت خود را براي بهبودي حال آنها به كار مي‌گيرد و در اين راه تنها به رضايت الهي مي‌انديشد. در اين صورت چرا امّت در كنار او به آرامش و امنيّت نرسد و به كدام دليل دل به غير او بسپارد؟!

پی نوشت ها:

  1. منتخب الاثر، فصل 6، باب 11، ح 4، ص 581.
  2. وسائل الشيعه، ج 3، ص 348.
  3. اصول كافى، ج 1، ح 1، ص 225.
  4. منتخب الاثر، فصل 7، باب 7، ح 2، ص 598.