مقدمه:
در آن روزها توجه به امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تنها به عنوان منجی موعود و نجات بخشی که در آیندهای نامشخص میآید و به همه دردها و نابرابریها پایان میدهد؛ یعنی تمرکز و نقطه ثقل مباحث مهدویت بر عصر ظهور استوار میشد که انتظاری منفی و کمک به گسترش ظلم را در پی داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی، تغییر نگرش عمومی نسبت به آموزه مهدویت ایجاد شد وآن را از یک مسأله فرعی به عنصری سیاسی، حماسی و تحول آفرین تبدیل نمود. نوشتار حاضر به این مبحث اختصاص یافته است.
آن روزها
در آن روزها توجه به امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تنها به عنوان منجی موعود و نجات بخشی که در آینده ای نامشخص میآید و به همه دردها و نابرابریها پایان میدهد. یعنی تمرکز و نقطه ثقل مباحث مهدویت بر عصر ظهور استوار میشد و هیچ چشم انداز روشنی برای اصلاح امور و بهبود وضع جامعه در عصر غیبت نبود، وظایف منتظران در دعا برای تعجیل فرج خلاصه شده بود و تنها در جامعه، ولایت ورزی (تولی) موج میزد وتوجهی به برائت جویی (تبری) از دشمنان حضرت دیده نمیشد و به جای زدن ریشه انحراف، به اصلاح شاخ و برگ اکتفا میشد. ضمن آنکه برداشت مناسبی از مفهوم انتظار، در جامعه دیده نمیشد، حتی برخیها انتظار را به یکی از عوامل رکود و انفعال و انزواگرایی سیاسی تبدیل کرده بودند.
انتظار منفی و تعطیلی حکومت، کمک به گسترش ظلم بر جامعه ایران، چیره و غالب گشته بود. به نظر میرسد تجربه تاریخی این نگاه را به این ذهنیت رسانده بود که تنها دو مدل حکومت وجود دارد؛ حداکثری: حکومت امام معصوم (علیه السلام) و حداقلی: حکومت امیر ستمگر که نمیتواند مشروع باشد و صحبتی از حد متوسط و ایجاد جامعه زمینه ساز نبود؛ به عبارت دیگر اندیشه مهدویت در جایگاه یک گزاره دینی، بحث و بررسی میشد و روح حاکم بر دین اسلام نبود و رویکرد غالب اندیشوران، معطوف به موضوعات، مسائل، روایات، توقیعات، ادعیه و دیگر مسائل مهدوی به صورت موردی و جزیی بود. نگاه سطحی و عاطفی به آموزه مهدویت، رویکرد غالب آن روزهاست. بحثهای بسیار ساده و پیش پا افتاده از این فرهنگ در آن دوران بود که سبب میشد نقلیات و روایات تاریخی « متضاد» و « متناقض» مطرح شده و اساساً تحلیل درباره آن نبود. این خود عاملی میشد تا به عمق اندیشه مهدوی نظر و توجه نشود و از سوی دیگر مهجوریت و مغلوبیت سیاسی ـ اجتماعی در قرون متمادی، عاملی شد تا، به آموزه مهدویت رویکردی « عاطفی» داشته باشند؛ در نتیجه از کانون اندیشه مهدویت، کمترین بهره برداری معرفتی ـ معنویتی انجام شود و اصلاً نگاه دکترین به آن نباشد و هیچ گاه به عنوان علمی بین رشته ای مطرح نشد. شما در آثار مکتوب قبل از انقلاب رویکرد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی،اقتصادی و. در مباحث مهدویت مشاهده نمیکنید
این روزها
با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران، نگاه و رویکرد اندیشوران مسلمان و حتی غیر مسلمان به این اندیشه نیز تغییر یافت و دیگر مانند گزارهای هم ردیف سایر گزارههای دینی به تحقیق در باره آن پرداخته نشد و به جای آنکه فقط هویت آفرین باشد، آرمان زایی نیز مورد توجه و دقت قرار گرفت.
انقلاب اسلامی ایران که وامدار و مدیون این اندیشه است و قطعاً یکی از اسباب پیروزی انقلاب آرمانهای مهدوی است، چارچوبهای نظری و سنتی و رهیافت توصیفی و گزارش گونه از آموزه مهدویت را ارتقا و سطح مباحث را قوت و عمق بخشید. حتی این آموزه خاستگاهی شد برای اصول راهبردی تا این آموزه بیش از پیش در متن زندگی مردم وارد شود. تلاش برای رسیدن به جامعه منتظر پیش از ظهور، توجه به نقش و جایگاه امام معصوم (علیه السلام) در عصر غیبت کبرا، حاکمیت جهانی اسلام به رهبری امام معصوم (علیه السلام) و غیره از عناصر و مؤلفههای چنین رویکردی است.
تغییر نگرش عمومی به آموزه مهدویت از یک مسأله فرعی به عنصری سیاسی، حماسی و تحول آفرین، از دستاوردهای ایدئولوژیک انقلاب اسلامی به شمار میآید. انقلاب اسلامی با تمسک به این آموزه، برای همگان هویتی مهدوی پدید آورد؛ هویتی که آدمی را به هدفی مقدس در جهت پی گیری آرمانهای بلندش فرا میخواند. آموزه مهدویت نه تنها «هویت مهدوی» میسازد، بلکه رفتارها، کنشها و هنجارهای جدیدی را پدید آورده و آرمان بوجود خواهد آورد.
به عبارت دیگر با پیروزی انقلاب اسلامی، واژه انتظار که سالها با سکوت و سکون، تحمل ظلم و در یک کلمه، در جا زدن به امید برآمدن دستی از غیب تعریف میشد، مفهومی دیگر یافت. این بار، «انتظار» نه در جایگاه عاملی برای خاموش کردن روح سرکش اجتماع، بلکه به مثابه ابزاری برای دگرگون کردن وضع موجود و حرکت به سوی آینده موعود به کار گرفته شد. راضی نبودن به وضع موجود و تلاش برای رسیدن به وضع مطلوب، انتظار بذر انقلاب، انتظار احتراز یا اعتراض و غیره، مباحثی است که قبل از انقلاب دیده نمیشود.
انقلاب اسلامی، تنها الگوی عملی برداشت صحیح از انتظار در عصر حاضر است که آثار و نتایج شگفتی چون قیام ضد بی عدالتیها، تلاش برای پیشرفت و تکامل، مبارزه جویی با ظالمان و عدم همراهی با حاکمان مشروع را به دنبال داشته است.
حضرت امام در برخی از حوزههای علوم دینی تحول آفرید که اندیشه مهدویت نیز بی نصیب نبود. ایشان درباره لزوم زمینه سازی و نقش اجتماعی انتظار میفرماید: « ما تکلیف داریم آقا! این طور نیست که حالا که ما منتظر ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستیم، پس دیگر بنشینیم تو خانه هایمان، تسبیح را دست بگیریم و بگوییم: « عجّل علی فرجه»، عجّل، با کار شما باید تعجیل بشود، شما باید زمینه را فراهم کنید برای آمدن او و فراهم کردن این که مسلمین را با هم مجتمع کنید. همه با هم بشوید. ان شاء الله ظهور میکند».[1]
تحولات جاری در منطقه و عرصه بین الملل و رویکرد دینی و معنوی بشر معاصر و امواج وسیع اسلام خواهی و بیداری اسلامی در جهان ـ به ویژه دنیای غرب ـ مؤید این واقعیت است که امام خمینی (ره) با هدایت و رهبری بزرگ ترین انقلاب مردمی در واقع، آغازگر کوشش ویژه در راستای زمینه سازی ظهور حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. بنابراین از آن روزها (دیروز) و این روزها (امروز) باید درس گرفت و زمینه ساز (فردا) شد.
نتیجه:
با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران، نگاه و رویکرد اندیشوران مسلمان و حتی غیر مسلمان به اندیشه مهدویت تغییر یافت و واژه انتظار که سالها با سکوت و سکون، تحمل ظلم و در یک کلمه، در جا زدن به امید برآمدن دستی از غیب تعریف میشد، مفهومی دیگر یافت. این بار، «انتظار» نه در جایگاه عاملی برای خاموش کردن روح سرکش اجتماع، بلکه به مثابه ابزاری برای دگرگون کردن وضع موجود و حرکت به سوی آینده موعود به کار گرفته شد.
پینوشتها:
[1]. صحیفه امام، ج 18، ص 269.