logo ارائه مقالات و محتوای مهدوی
انتهای قیام عاشورا


از همين فاصله دخيل مرا
به حرمهاي مهربان ببريد
مسجد كوفه گر نشد قسمت
تا حوالي جمكران ببريد
سحري ابن مهزيار مرا
محضر صاحب الزمان ببريد
عرض تبريك چشمهاي مرا
سمت بانوي بي نشان ببريد
برتو اي آفتاب و آب حيات
تا ظهور تبسمت صلوات
هركه از كوچه تو رد شده
معني عشق را بلد شده
اي شمالي ترين ستاره هنوز
چشم نورانيت رصد نشده
بي تو، توحيد چشممان شرك است
قل هوالله ها احد نشده
رد پايت چه خوب پاسخ داد
راه سلمان شدن كه سد نشده
اي مسيحا نفس نمي آيي؟
تا نفس هايمان جسد نشده
برتو اي آفتاب و آب حيات
تا ظهور تبسمت صلوات
ميرسي ميرسي به اين زودي
قبله نغمه هاي داوودي
با شمابا نگاه آبي تان
ميرسد روزهاي بهبودي
آنكه دلها ميان دستانش
نرم شد ناگهان شما بودي
اي نسيم سحر به پابوست
تو شكوه مقام محمودي
حتم دارم دعايمان كردي
غافل از ما دمي نياسودي
برتو اي آفتاب و آب حيات
تا ظهور تبسمت صلوات
ميشود صبح جمعه برگردي؟
اي ستاره اي كه نور آوردي
برگ پاييزم و پريشانم
و شما بهار اين زردي
ما كه لايق نبوده ايم اما
سر سجاده ها دعايمان كردي
تا كه چيزي به اين گدا برسد
در پي يك بهانه ميگردي
ميشود عصر جمعه ها فهميد
كه شما چقدر پر دردي
برتو اي آفتاب و آب حيات
تا ظهور تبسمت صلوات
زندگي بي شما چه بي معناست
اي كه چشمت بهانه دنياست 
پيش هركه نشست مريم گفت
در نماز تو حضرت عيسي ست
روي شن زار شوق مجنونت
رد پاي دويدن ليلي ست
چشم يعقوب پيرهن هر روز
گريه دار رسيدن فرداست
تا بيايي به شور هرگريه
آخر گريه هامان براي سقاست
گريه صبح و شام عاشورا
انتهاي قيام عاشورا
اي قنوت شكسته زينب
قامتت التيام عاشورا
بر تو اي آفتاب و آب حيات
تا ظهور تبسمت صلوات