- خيلي شگفت آور است كه انسان در متن عظيم ترين تغييرات تاريخ جهان و در ميان سردمداران اين تحول زندگي كند و از غفلت هرگز در نيايد كه در كجا و در چه زماني زيست مي كند. اينجاست كه تو به ژرفناي اين روايت عجيب پي مي بري و در مي يابي كه چگونه معرفت امام زمان (عج) شرط خروج از جاهليت است. ببين كه عصر جاهليت ثاني چگونه در هم فرو مي ريزد و ببين كه چه كساني راه تاريخ را به سوي نور مي گشايند.
2.آماده شو برادر! جراحت كربلا هنوز تازه است و تا آن خونخواه مقتول كربلا نيايد، اين جراحت التيام نمي بخشد.
3. سرباز امام زمان(عج)، اهل ولايت و اطاعت است و سر به فرمان دارد و مي داند كه اگر از مرگ نترسد، ديگر شيطان و جنود او را تسلطي نيست و هيچ قدرتي نمي تواند او را از صراط حق باز دارد.
4. چه روزگار شگفتي! تاريخ آينده كره ارض بارور حوادثي بس شگفت است، حوادثي كه مجد و عظمت جهانگير اسلام را در پي خواهد داشت و اين همه را تنها كسي در مي يابد كه منتظر است و بوي يار را از فاصله اي نه چندان دور مي شنود و هر لحظه انتظار مي كشد تا صداي انا المهدي از جانب قبله بلند شود و او را به سوي خويش فرا خواند. راهيان كربلا را بنگر كه چگونه به مقتضاي انتظار عمل كرده اند.
5 - ما پيروان راه هزاران ساله انبيا هستيم و به عهد ازلى خويش با آفريدگار متعال لبيك گفته ايم و براى تحقق آن عصر موعود، عصر عدالت و حاكميت احكام خدا، قيام كرده ايم تا راه تاريخ را به سوى نور بگشائيم و اگر چشم دل باشد خواهد ديد كه اين راه با بالهاى ملائكه فرش شده است. امروز بعد از يازده قرن كه از تولد آخرين حجت خدا در كره زمين مى گذرد; نشانه هاى صدق وعده هاى قرآن و احاديث ظهور بيشترى يافته است، عصر جاهليت ثانى تاريكترين روزهاى خويش را نيز سپرى كرده و اين خود نشانه اى ديگر است مگر نه اينكه فجر صادق هنگامى فرا مى رسد كه شب كامل شده باشد؟ رايحه ظهور موعود، دل شيفتگان حق را بى تاب كرده و آنان را به صحنه حضور كشانده است. اما، مهدى جان! اين قرن قرنى است كه حق در كره زمين به حاكميت خواهد رسيد آينده در انتظار توست. در اين سالهاى نخستين قرن پانزدهم هجرى قمرى پيشگويى حضرت نبى اكرم، صلى الله عليه وآله، به تحقق پيوست و قوم سلمان فارسى، ايرانيان، طليعه دار نهضت آخرالزمانى اسلام، علم قيام انبيا را بر دوش گرفتند و وجودشان شمسى تازه شد كه در خلاصه ظلمانى جاهليت ثانى تولد يافت. در ميان بيداردلان سراسر كره ارض هستند بسا دلدادگانى كه اين عهد تازه را دريافته اند و به خيل منتظران موعود پيوسته اند. منتظران موعود اهل مبارزه اند و مى دانند خلوص عشق موحدين جز به ظهور كامل نفرت از مشركين و منافقين ميسر نخواهد شد اما از آن فراتر اهل ولايت و اطاعتند و انتظار مى كشند تا فرمان چه در رسد. بسيجى خود را در نسبت ميان مبدا و معاد مى بيند و انتظار موعود و با اين انتظار هويت تاريخى انسان را باز يافته است و خود را از روزمرگى و غفلت ملازم با آن رهانده. او آسايش تن را قربانى كمال روح كرده است و خود را نه در روز و ماه و سال و شهر و كوچه و خيابان كه در فاصله ميان مبدا و موعود تاريخ باز شناخته است.