مقدمه:
تفاوت روزگار و شرایط سیاسی و اجتماعی در نوع رفتار و واکنش اهل بیت (علیهم السلام) نسبت به جامعه، تأثیر فراوان دارد؛ ولی آنچه انکار ناپذیر است، هدف نورانی واحدی است که در سرتاسر زندگی ائمه (علیهم السلام) دنبال شده است و با نگاه دوباره میشود، این اهداف و انگیزههای مشترک را بازیابی کرد. دوران پر از رنج و مصيبت سبط اكبر، امام حسن مجتبي (عليه السلام) و پذيرش صلح مصلحتي با دستگاه بني اميه در مواردي، مشتركاتي با دوران غيبت حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) دارد براي اين كه روشن تر به اين موضوع پرداخته شود در دو محور، برخي از سخنان نوراني امام حسن (عليه السلام) درباره آن واقعه بيان ميشود.
پيروي و همراهي
1. محور اول، يكي از شروط بهره مندي مردم، از بركت حكومت اهل بيت (عليهم السلام)؛ پيروي و همراهي است. امام حسن (عليه السلام) ميفرمايد:
... اي مردم! معاويه گمان ميكند، من او را به خلافت سزاوارتر از خود دانستم كه با او صلح كردم؛ معاويه دروغ مي گويد، در كتاب خدا و طبق فرموده رسول برگزيده او، من از خودِ مردم به آنان اولي ترم؛ به خدا سوگند! اگر از من پيروي و مرا ياري ميكردند؛ آسمان قطرات [خير و بركت] خود را بر ايشان احسان و زمين، بركت خود را برايشان عيان ميگردانيد .[1]
در اين فقرات، امام حسن (عليه السلام)، سبب خودداري از اقدام عملي را عدم پيروي و همراهي جمعي مردم خوانده اند؛ درباره امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) هم، روشن است همان طور كه تمامي ائمه، خودداري از حضور و اقدام عملي در راستاي اهداف حكومت را عدم همراهي و حضور ياران، معرفي كرده اند، يكي از علل مطرح شده، براي غيبت، آمادگي مردم براي پذيرش آن حكومت بوده است و اين كه واقعاً از ايسمها و روشهاي ديگر مأيوس شوند و با آغوش باز، حكومت الهي اهل بيت (عليهم السلام) را بپذيرند؛ ولي از اين دليل كلي ـ كه براي غيبت امام زمان (عليه السلام) وجود دارد ـ برخي از كلمات نوراني امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) نيز بر اين مطلب تأكيد دارد از جمله در نامه اي فرمودند:
«لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمُ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُم» اگر شيعيان ما ـ كه خداوند بر طاعتش، موفقشان دارد ـ هم دل و هم رأي ميشدند ـ كه بر عهدي كه بر گردن آنهاست، عمل كنند ـ هرگز سعادت ديدار ما از آنان به تأخير نميافتاد و [اگر عمل ميكردند] رستگاري با ديداري برخاسته از شناخت واقعي راستين درباره ما به سوي آنان ميشتافت . [2]
اينجا گفتگوي ديدار شخصي مطرح نميشود؛ زيرا اين گونه ملاقات به شرط هم دلي و وفاي به عهدِ جمعيِ افراد، صورت نميگيرد و در طول غيبت، ملاقاتهايي ـ علي رغم رفتار جمعي مردم ـ صورت گرفته است.
بلكه اين ديدارِ همراه با شناخت و اجراي حقوق مشترك امام و مردم، ، پس از ظهور و با تحقق اراده جمعي شيعيان و مردم صورت ميگيرد، همان طور كه امام حسن (عليه السلام) داراي ياران خاص محدودي بودند و حتي بيشتر مردم، توفيق ديدار ظاهري با ايشان را داشتند؛ ولي با كوتاهي [در عمل] كه در برابر امام و موقعيت احتمالي و سياسي خود انجام دادند ـ از حضور با معرفت و راستين نزد امام، محروم بودند و حضورشان، بدون تأثير، سودرساني و وظيفه شناسي بود.
در روايت ديگري آمده است:
«أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ وَ لَكِنَّ اللَّهَ سَيُعْمِي خَلْقَهُ مِنْهَا بِظُلْمِهِمْ وَ جَوْرِهِمْ وَ إِسْرَافِهِمْ عَلَى أَنْفُسِهِم» بدانيد زمين از حجت خدا خالي نمي شود؛ ولي امام خداوند بر اثر ستم و اسراف بر نفس (گناهان) مردم را از ديدن او كور و محروم خواهد نمود .[3]
همان گونه كه در رويات آمده، حجت الهي هست؛ ولي مردم، او را نمي بينند هر چند ديدن ظاهري و ديدن باطني، متفاوت است؛ ولي وجه مشترك، همان نديدن و به چشم نيامدن است؛ حجت در زمان امام حسن (عليه السلام)، خود ايشان بودند؛ ولي مردم او را در جايگاه حجت نديدند؛ بنابراين به عملكرد او اعتراض داشتند؛ هوا و هوس و راحت طلبي باعث شد، هم به جنگ و هم به صلح او اعتراض كردند و از اين غافل شدند كه او، حجت است و بايد گفتار و رفتار او، الگو باشد، نه سخنان و كردارهاي نادرست مردم؛ چه بسا ما در زمان غيبت با اعتراض قلبي يا عملي درباره سكوت، غيبت ظاهر و طولاني امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در همان حالت قرار گيريم؛ ما بايد بدانيم كه حجت الهي هست و عملكرد خود را با تمام ظرفيت خواهد داشت و هر مشكلي هست از گفتار و رفتار ماست؛ پس نبايد بر مصالحي كه خداوند بر دست ايشان اجرا ميكند، معترض باشيم.
از ديدگاه قرآن هم، گناه و ستم كردن، مهم ترين مانع نزول بركات است{وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ}اگر مردم شهرها و آباديها، ايمان ميآوردند و تقوا پيشه ميكردند به طور حتم بر آنها بركتهايي از آسمان و زمين ميگشوديم.
چه ايمان و تقوايي، بالاتر از ايمان به ولايت اهل بيت (عليهم السلام)؛ چه حقي، بالاتر از حق امامت و ولايت و چه ستمي، بالاتر از ستم در حق ولايت و حكومت اهل بيت (عليهم السلام) (از درجه بالاي آن، يعني غصب اين حق گرفته، تا هر عملي كه باعث تأخير در احقاق اين حق شود).
البته در روايات تفسيري نيز، اين آيه به ظهور، تأويل برده شده است كه در آن دوران به سبب تقواي مردم، بركات و نعمات مادي و معنوي زياد ميشود و شيعيان و مؤمنان به كرامات علمي و عملي فراوان دست مييابند.[4]
اين، شبيه همان فرمايش نوراني امام حسن (عليه السلام) است كه اگر مردم، همراهي ميكردند، بركات و آثار فراوان (مادي و معنوي) خلافت و حكومت مرا ميديدند؛ ولي چون مردم به كوتاهي، ستم و عدم وفاي به عهد، روي آوردند، دچار ناامني، فقر و جنگهاي شديد شدند.
در دوران غيبت هم در عمل، مردم از حكومت اهل بيت (عليهم السلام)، دستورالعملها و آيين نوراني آنها فاصله گرفتهاند و خود را با وجود صنعت، تكنولوژي و مكاتب فكري جديد از آن بي نياز ديدند؛ بنابراين به مفاسد فراوان، ناامني و فقر گرفتار آمدند.
تفاوت شرايط اجتماعي
2. محور دوم، تفاوت شرايط اجتماعي اهل بيت (عليهم السلام) در مقابله با طاغوتها
همان طوركه امام حسن (عليه السلام) بر لزوم اطاعت مردم از ايشان، تأكيد ميكنند و ميفرمايند: آنچه من انجام دادم به صلاح و خير شماست مردم را به اين نكته هم، متوجه ميكنند كه در همه دورانها، اين صلح مصلحتي، انجام نخواهد شد؛ در واقع امام، اين پديده را استثنا ميدانند كه بر اساس شرايط به وجود آمده است و با تغيير شرايط به همان اصل سازش ناپذيري و مقابله همه جانبه با طاغوتها، باز خواهند گشت هر چند نوع صلح امام هم، سازش نبوده است و در واقع، حفظ اصل اسلام و مسلمين بوده، بنابراين امام مجتبي (عليه السلام) در جايي ميفرمايند:
هيچ احدي از ما ائمه نيست، مگر آن كه بر گردن او، بيعت طاغوت زمان است [و حفظ اين بيعت] بر او لازم ميباشد تا به وسيله آن، جان، آبرو و خونهاي شيعيان را حفظ كند به جز، قائم آل محمد (عجل الله تعالي فرجه الشريف) كه عيسي روح الله (عليه السلام) پشت سر او نماز ميخواند ... و اين كه بر آن حضرت، واجب نيست، بيعت كند؛ زيرا خداي عزوجل، ولادت آن حضرت را پنهان و سخن مبارك ايشان را پوشيده ميدارد تا بر گردن او، بيعت كسي نباشد و وقتي نهمين اولاد برادرم حسين (عليه السلام) بيرون آيد؛ پروردگار جليل، عُمر آن زبده رسول جميل را در ايام غيبت، طولاني ميگرداند و هنگامي كه، وقت ظهور و خروج آن حضرت رسد، خداوند يكتا، آن قائم آل محمد (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را به صورت جواني، كمتر از سن چهل سالگي، ظاهر گرداند تا بر مردم مشخص شود كه خداي عالم بر همه چيز توانا و حاكم است.[5]
نتیجه:
بر اساس مباحث مطرح شده، يكي از شروط بهره مندي مردم، از بركت حكومت اهل بيت (عليهم السلام)؛ پيروي و همراهي است. امام حسن (عليه السلام)، سبب خودداري از اقدام عملي را عدم پيروي و همراهي جمعي مردم خوانده اند؛ درباره امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) هم، روشن است همان طور كه تمامي ائمه، خودداري از حضور و اقدام عملي در راستاي اهداف حكومت را عدم همراهي و حضور ياران، معرفي كرده اند، يكي از علل مطرح شده، براي غيبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، آمادگي مردم براي پذيرش آن حكومت بوده است. و اين كه واقعاً از ايسمها و روشهاي ديگر مأيوس شوند و با آغوش باز، حكومت الهي اهل بيت (عليهم السلام) را بپذيرند...
پینوشتها:
[1]. احتجاج طبرسي، ترجمه غفاري مازندراني؛ ج3، ص92 و 93.
[2]. احتجاج طبرسي، ص498 ح2،
[3]. الغيبة نعماني، باب دهم، ص141.
[4]. ر.ك. مختصر بصائر الدرجات؛ ص36 و بحارالانوار؛ ج25، ص80، ب37، ح6 و الخرائج؛ ج2، ص848.
[5]. احتجاج طبرسي، ترجمه غفاري مازندراني؛ ص93 و 94.
پدیدآونده: دکتر جواد اسحاقيان درچه