مقدمه:
باید توجّه داشت که بر اساس برخی روایات، علّت و فلسفهی واقعی غیبت امام مهدی(علیه السلام) سرّی از اسرار الهی است که حکمت آن بر بندگان پوشیده است و جز خدا و امامان معصوم(علیهم السلام) کسی از آن اطلاع کافی و کامل ندارد و تنها بعد از ظهور آن حضرت این مطلب روشن خواهد شد، اما در عين حال در بعضی از روايات حکمتهايي براي غيبت ذکر شده است که در نوشتار حاضر بدان پرداخته شده است.
برخی از حکمتهای غیبت
1- امّتحان مردم در زمان غيبت
امام صادق (عليه السلام) ميفرمايند: شکي نيست در اين که غيبت حضرت، جايگاه امّتحان انسان هاست. همان چيزي که مشيت الهي به آن تعلق گرفته است و مصلحت را اقتضا مينمايد. آيا خداوند متعال در کتابش يادآوري نفرموده است که امّتحان براي مؤمنين از بندگانش خواهد بود.
{أَلـم * أَحَسِبَ النّاسُ أَن يُترَکُوا أَن يَقُولُوا آمَنّا و هُم لايُفتَنُون}؛ آيا مردم پنداشته اند همين که بگويند ما ايمان آورديم، رها ميشوند و مورد امّتحان قرار نميگيرند.
پس براي صبرکنندگان در امتحان ثواب و براي پيمان شکنان و خارجين از دين عذاب به دست ميآيد.
در جايي ديگر امام موسي کاظم (عليه السلام) ميفرمايند: هنگامي که پنجمين فرزندم غايب شد، مواظب دين خود باشيد تا کسي شما را از آن بيرون نکند. براي اين غيبت آزموني است که خداوند با آن بندگانش را امّتحان ميکند.
امّتحان غربالي است که مصلح را از مفسد، مؤمن را از منافق و حق را از باطل جدا ميسازد و دو رويان را رسوا و باطنها را آشکار ميسازد. مگر نه اين است که انسان براي به نمايش گذاردن عبوديت و بندگي خود به اين جهان آمده تا بدين وسيله به مقام قرب الهي نايل شود و به بهشت برين راه يابد، اگر امور عالم بر وفق مراد و خواسته ي او باشد، هرگز اين امر مُحقّق نخواهد شد و در روز قيامّت هر کس ميتواند مدّعي لياقت و شايستگي براي بالاترين درجات باشد. اما آن گاه که ناملايمات روي ميآورند و صبر بر شدائد و سختيها مطرح ميگردد يا پاي گذشتن از مال و جان به ميان ميآيد و انسان بر سر دو راهيها قرار ميگيرد، ارزش او رقم ميخورد و ايمان حقيقي از ايمان ظاهري جدا ميگردد.
صبر بر غيبت خصوصاً هر چه طولاني تر گردد يکي از سخت ترين امّتحانات الهي است چنان چه بسياري در طول مدت غيبت از حق بريدند و از صراط مستقيم خارج شدند. اما کساني که در اين امّتحان الهي با صبر و عمل به وظيفه سربلند بيرون آيند، به بالاترين درجات نايل شده و در بهشت همنشين رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) خواهند بود چرا که ايشان خود فرمودهاند:
«طُوبی لِمَن أَدرَکَ قائِمَ اهل بيتي وَ هُوَ يَأتَمُّ بِهِ في غَيبَتِهِ قبلَ قِيامِه و يَتَوَلّي أَولِيائَهُ و يُعَادِي أَعدَائَهُ ذلک مِن رُفَقَايي وَ ذَوِي مَوَدَّتِي وَ أَکرَمُ امّتي عَلَیَّ يَومَ القيامَةِ »؛ خوشا به حال کسي که قائم از اهل بيت مرا درک کند در حالي که در غيبت حضرت قبل از قيامش به او اقتدا نموده باشد و با دوستان او دوست و با دشمنان او دشمن باشد. چنين شخصي در روز قيامّت از همراهان و دوستان و گرامي ترين امّتم براي من خواهد بود.
و در روايت ديگري حضرت ايمان مردم زمان غيبت را ارزشمندترين ايمان معرفي مينمايند.
حسن ختام اين بخش روايتي است از امام صادق (عليه السلام) که ميفرمايند:
«إِنَّ هَذَا الأمرِ لايَأتِيکُم إِلّا بَعدَ يَأسٍ، لا و اللهِ (لايَأتِيکُم) حتّی تَمَيَّزُوا. لا و اللهِ (لايَأتِيکُم) حتّی تَمَحَّصُوا و لا و اللهِ (لايَأتِيکُم) حتّی يَشقِي مَن شَقِي و يَسعَدُ مَن سَعِدَ»؛ همانا اين امر (فرج) شامل حال شما نمي شود مگر بعد از نااميدي. به خدا قسم شامل حال شما نميشود تا اين که تشخيص داده شويد (مؤمن از منافق) به خدا قسم شامل حال شما نميشود تا اين که خالص گرديد و به خدا قسم شامل حال شما نميشود تا اين که بدبخت گردد کسي که بدبخت بود و سعادتمند گردد کسي که سعادتمند بود.
2- نبودن بيعت کسي بر گردن ايشان
امام زمان (عليه السلام) آن مصلح بزرگي است که در راه برپايي انقلاب و حکومت عدل جهاني با هيچ قدرت ستمگري سازش نخواهد کرد. طبق روايات ايشان مأمور به مبارزه ي قاطع و آشکار با همهي ظالمان است.
امام علي (عليه السلام) در اين زمينه ميفرمايند:
«إِنَّ القائِمَ مِنَّا إِذا قَامَ لَم يَکُن لِأَحَدٍ في عُنُقِهِ بيعةِ فلِذلک تُخفي ولادَتَهُ و يَغيبُ شَخصَهُ»؛ همانا قائم ما وقتي قيام کند بيعت احدي بر او نيست پس به همين خاطر ولادتش پنهان مي باشد و از نظرها غايب ميگردد.
خود حضرت نيز در پاسخ به سؤالات اسحاق بن يعقوب ميفرمايند:
«إِنَّهُ لَم يَکُن لِأَحَدٍ مِن آبائي (عليهم السلام) إِلّا وَ قَد وَقَعَت في عُنُقِهِ بَيعَةٌ لِطاغِيهِ زَمَانِهِ وَ إِنِّي أَخرُجُ حينَ أَخرُجُ وَ لابَيعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطَّوَاغيت فِي عُنُقِي»؛ هيچ يک از پدران من نبودند مگر آن که بيعتي از طاغوت زمان خود بر گردن داشتند، اما من وقتي قيام کنم، بيعت احدي از طاغوتهاي زمانه بر گردنم نيست.
3- حفظ جان و ترس از کشته شدن
يکي ديگر از حکمتهايي که براي غيبت حضرت ذکر شده است ترس از کشته شدن است. زراره ميگويد: از امام صادق (عليه السلام) شنيدم که ميفرمودند:
«إِنَّ لِلقائِمِ غَيبَةٌ قَبلَ أَن يَقُومَ»؛ همانا براي قائم (عليه السلام) ما غيبتي است قبل از اين که قيام نمايد. عرض کردم: سبب آن چيست؟ حضرت فرمودند: ترس از کشته شدن.
با اين که کشته شدن در راه خدا آرزوي ديرينه ي معصومين (عليهم السلام) و هر انسان آزاده اي بوده و هست و حضرت مهدي (عليه السلام) فرزند همان امامي است که وقتي ضربت شمشير بر فرق مبارکشان فرود آمد، نواي زيباي «فُزتُ و رَبِّ الکعبَة» او گوش عرشيان را نوازش داد، اما علت اين که حضرت غايب شدند تا کشته نشوند و زنده بمانند، دو مسأله ي مهم ميباشد:
الف) وضعيت حضرت مهدي (عليه السلام) با همه ي ائمه ي قبل از خود کاملاً متفاوت بود. به جهت اين که دوست و دشمن به واسطه ي اخبار و روايات فراوان در اين زمينه، ميدانستند کسي که بنا است ريشه ي ظلم و ظالم را بکند و عدالت را در صحنه ي پهناور گيتي بگستراند، کسي نيست جز ايشان، بنابراين خلفاي جور لحظه و آني در قتل ايشان درنگ نميکردند و هرگز اجازه نميدادند زنده بمانند.
ب) حضرت مهدي (عليه السلام)، بقية الله و آخرين ذخيره ي الهي است. اگر ائمه ي ديگر به شهادت ميرسيدند، امام ديگري بود که جانشين ايشان گردد، اما مشيت الهي بر اين تعلق گرفت که جانشينان رسول مکرم اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) دوازده نفر باشند، به عدد نقباي بني اسرائيل. در اين صورت اگر امام ظاهر بود و کشته ميشدند زمين از حجت خدا خالي ميماند و نظام آفرينش درهم ميريخت.
4- قدر ناشناسي مردم
يکي ديگر از حکمتهاي غيبت قدر ناشناسي مردم از ائمه ي يازده گانه ي قبل از امام زمان (عليه السلام) ميباشد.
خداوند متعال يازده حجّت خود را در اختيار مردم گذاشت و نهايت توصيه را در حق آنان در قرآن مجيد با آياتي مثل آيه ي مودة و از طريق رسولش با رواياتي مثل حديث ثقلين، منزلت، سفينه و امثال آن بيان داشت، اما مردم نه تنها به اين توصيهها توجهي نکردند، بلکه به گونه اي عمل نمودند که گويا به آنها توصيه ي ظلم و آزار اهل بيت شده است. لذا هر يک را به گونه اي به شهادت رساندند. وقتي نوبت به آخرين ذخيره ي الهي بقيه الله الأعظم ارواحنافداه رسيد، غضب خداوند متعال شامل مردم گرديد و آنان را به بلا و مصيبت سخت غيبت ـ که قبلاً هشدار آن را نيز داده بود ـ مبتلا نمود.
آري، به قول مرحوم خواجه نصير الدّين طوسي:" وُجُودُهُ لطفٌ وَ تَصَرُّفُـهُ لُطفٌ آخَر وَ عَدَمُهُ مِنّا "؛ وجود امام لطفي است براي مردم از ناحيه ي خداوند متعال و ظاهر بودن او لطف ديگري است و عدم امام يعني غيبت او از ناحيه ي خود ما است و سبب آن خود ما هستيم و الّا هرگز غيبت صورت نميگرفت.
نتیجه:
حاصل کلام اين که: ميان قابليتها و شايستگيهاي ذاتي مردم براي پذيرش امام معصوم (عليه السلام) و ميزان حضور امام در جامعه ارتباطي متقابل وجود دارد به هر اندازه که مردم شايستگي و لياقت خود را از دست داده و از ارزشهاي الهي فاصله بگيريند، امام معصوم نيز که يکي از تجليّات رحمت الهي به شمار ميآيد، از جامعه فاصله گرفته و از حضور خود در جامعه ميکاهد؛ چرا که رحمت الهي در جايي فرود ميآيد که سزاوار رحمت باشد. به بيان ديگر قرآن کريم ميفرمايد: {ذَلِکَ بِأَنَّ اللهَ لَم يَکُ مُغَيِّراً نعمةً أَنعَمَها عَلَی قَومٍ حتّی يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم ...}؛ اين (کيفر) بدان سبب است که خداوند نعمتي را که بر قومي ارزاني داشته، تغيير نميدهد مگر آن که آنان، آن چه در دل دارند تغيير دهند.
منابع مورد استفاده:
1- منتخب الأنوار المضيئه، ص 154 .
2- عنکبوت (29)، 2 .
3- طوسی، غيبت، ص 238 .
4- شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 318 .
5- شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 318، ح 8 .
6- ر.ک. منتخب الأنوار المضيئه، ص 152 .
7- شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 333 .
8- علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 152 .
9- شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 376 .
10- صافی گلپايگانی، منتخب الأثر، ص 45، فصل اول .