مقدمه:
دانشمندان اهل سنّت ـ همانند عالمان شیعه ـ تنها به وجود روایات مهدویّت در کتابهای مختلف بسنده نکرده، بلکه کتابهایی چند، ویژه حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تألیف کردهاند. در یک نگاه منابع و کتابهای حدیثی اهل سنت که از مهدویت یاد کردهاند، به دو دستهی عمده تقسیم میشود. در دسته اول، کتابهای روایی عمومی اهل سنت است که دارای موضوعات گوناگون هستند و در میان آنها به احادیث مهدویت هم اشاره کردهاند، و در دسته دوم، کتابهای اختصاصی اهل سنت قراردارد که بخاطر اهمیت مسئلهی مهدویت، جداگانه و به طور مفصل درباره امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، نوشته شده است. برخی از این آثار ارزشمند موضوع نوشتار حاضر میباشد.
1) اربعون حدیث
ابونعيم اصفهاني (م 420 ق)، از دانشمندان بنام اهل سنّت، آثار و تأليفات فراواني دارد. كتاب اربعون حديث اكنون در دسترس نيست و اربلي در كتاب كشف الغمة في المعرفة الائمة آن را آورده است. وي قبل از ذكر احاديث چنين گفته است : من چهل حديثي را كه ابو نعيم اصفهاني آنها را درباره مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) جمع آوري كرده، به طور كامل ـ همان گونه كه وي ذكر كرده ـ آوردم و به راوي از رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) اكتفا كردم[1] .[2]
2) البیان فی اخبار صاحب الزمان (علیه السلام)
ابوعبد الله محمّد گنجي شافعي (م 658 )، احاديث مربوط به مهدي و خصايص و ويژگيهاي او را با ترتيب خاص و در ابواب منسجم، در اين کتاب ذكر كرده است. وي در مقدمه كتابش ـ براي ردّ اتهام شيعي بودن عقيده مهدويّت و اثبات آن به عنوان يك موضوع اسلامي ـ اذعان ميكند كه در اين کتاب، تنها احاديثي را آورده كه از طريق اهل سنّت، روايت شده و از ذکر روايات شيعي پرهيز کرده است.[3]
او مجموع اين احاديث را (هفتاد حديث) در 25 باب منظم كرده و حتي به بعضي از جزئيات مربوط به حضرت مهدي(عليه السلام) نيز اشاره نموده است.
عناوين بابهاي اين کتاب عبارت است:
1. في ذکر خروجه في آخر الزمان
2. في قوله(صلي الله عليه و آله وسلم): المهدي من عترتي من ولد فاطمه
3. في ذکر المهدي من سادات اهل الجنة
4. في امر النبي(صلي الله عليه و آله وسلم) بمبايعة المهدي
5. في ذکر نصرة اهل المشرق للمهدي
6. في مقدار ملکه بعد ظهوره
7. في بيان انّه يصلي بعيسي(عليه السلام)
8. في تحلية النبي(صلي الله عليه و آله وسلم) المهدي(عليه السلام)
9. في تصريح النبي بانّ المهدي من ولد الحسين(عليه السلام)
10. في ذکر کرم المهدي(عليه السلام)
نکته قابل توجه اينکه وی ـ به رغم انکار ولادت حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) از طرف بيشتر علماي اهل سنّت ـ آخرين باب را چنين ناميده است: في الدلالة علي جواز بقاء المهدي حياً . بر اين اساس وی نه تنها ولادت حضرت مهدی(عجل الله تعالي فرجه الشريف) را پذيرفته؛ بلکه هرگونه استبعاد در مورد طول عمر آن حضرت را منتفي دانسته است.
گنجی شافعی در آغاز اين باب مینويسد: هيچ امتناعي در بقای مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) وجود ندارد؛ به دليل اينكه عيسي، الياس و خضر ـ كه از اولياي خداوند ميباشند ـ زنده هستند و دجال و ابليس ـ كه از دشمنان خداوند ميباشند ـ نيز زنده هستند و زنده بودن اينها، به وسيله قرآن و سنّت اثبات شده است. آن گاه كه بر اين موضوع اتفاق كردهاند، زنده بودن مهدي را انكار نمودهاند... پس به سخن هيچ عاقلي بعد از اين توجه نمي شود، در اينكه باقي بودن مهدي را انكار کند .[4]
به باور تاريخ نگاران، نويسنده کتاب، در سال( 658 هـ) در جامع اموي دمشق، به دست گروهي از عوام و به جهت تمايل وی به شيعه، مظلومانه کشته شد.[5]
آيت الله حسن زاده آملي در وصف اين کتاب مینويسد: کتاب بيان در عين حال که صغير الحجم است، بسيار عظيم النفع است. اين کتاب موجز حائز فوايدي گران قدر و ارزشمند است و هر چند هر يک از ابواب آن را در امر صاحب الامر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) اهميتي به سزا است؛ لکن بعضي از ابواب ـ به خصوص باب های دوم و هفتم و نهم و سيزدهم و بيست و چهارم و بيست و پنجم ـ را شأني ديگر و در خور دقت بيشتر و بهتر است .[6]
3) عِقد الدرر في اخبار المنتظر
اين كتاب تأليف يوسف بن يحيي بن علي بن عبد العزيز مقدسي شافعي (م بعد 658 ) است. عقدالدرر به لحاظ جامع بودن و گستردگي، در نوع خود كم نظير و منبع مهمّي براي كتابهاي بعدی بوده است. مؤلف در مقدمه كتاب، انگيزه تأليف را چنين بيان ميکند: فساد زمان و مشكلات و گرفتاري مردم و مأيوس شدن آنها از اصلاح اوضاع و وجود كينهها بين آنان تا قيامت استمرار ندارد و از بين رفتن اين مشكلات، با ظهور و خروج مهدي حاصل ميگردد... برخي اين مسأله را به طور كلي رد ميكنند و برخي ديگر نيز گمان ميكنند جز عيسي، مهديای وجود ندارد .[7] مؤلف به تفصيل اين دو ديدگاه را مردود دانسته، با شواهد كافي اين را غير قابل پذيرش میشمارد و برای تدوين کتاب، احاديث مربوط به حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) را ـ بدون ذكر اسناد آن ـ نقل و منابع اصلي آن را بيان ميكند. در بيشتر احاديث از اظهار نظر درباره ضعيف يا صحيح بودن حديث خودداري و فقط به ذكر آن بسنده کرده است.
مؤلف پس ازمقدمهاي قابل توجه، مباحث مهدويّت را در ابواب دوازدهگانه تنظيم کردهاست:
1. في بيان انّه من ذرية رسول الله(صلي الله عليه و آله وسلم) و عترته
در اين باب به رواياتي در باره نسب آن حضرت اشاره شده است.
2. في اسمه و خلقه و کنيته
مطالبي درباره نام آن حضرت، خصلتها و کنيه آن حضرت در اين باب گردآوري شده است.
3. في عدله و حليته
در اين باب به ويژگيهاي جسماني آن حضرت و نيز عدالت گستري ايشان اشاره شده است.
4. في ما يظهر من الفتن الدالة علي ولايته
اين باب داراي چهار فصل در باره رخدادها و حوادث مربوط به ظهور ايشان است.
5. في أنّ الله تعالي يبعث من يوطيء له قبل امارته
در اين باب به زمينه سازان و زمينه سازي حکومت مهدي(عليه السلام) اشاره شده است.
6. في ما يظهر له من الکرامات في مدة خلافته
اين باب در باره آثار و کرامتهاي آن حضرت در دوران دولت ايشان است.
7. في شرفه و عظيم منزلته
8. في کرمه و فتوته
9. في فتوحاته و سيرته
10. في انّ عيسي بن مريم(عليه السلام) يصلي خلفه و يبايعه و ينزل في نصرته
11. في اختلاف الروايات في مدة اقامته
12. في ما يجري من الفتن في ايامه و بعد انقضاء مدته
در اين باب پس از ذکر يک مقدمه، مطالب در ضمن هشت فصل و يک خاتمه تنظيم شده است.
4) العرف الوردي في الاخبار المهدي(عليه السلام)
جلال الدين عبدالرحمان بن ابي بکر سيوطي (م 911 ق) احاديث امام مهدي(عليه السلام) را در اين كتاب به شكلي مبسوط و گسترده جمعآوري كرده است. اين کتاب در ضمن مجموعه رسالههايي به نام الرسائل العشر در مجموعهای بزرگتر با عنوان الحاوي للفتاوي به چاپ رسيده است.
وي در ابتداي اين رساله مينويسد : اين بخشي است كه احاديث و آثار وارد شده راجع به مهدي را در آن جمع كردم و چهل حديثي كه حافظ ابو نعيم آنها را ذكر كرده، به صورت خلاصه آوردم و آنچه او نياورده بر آن افزودم و به صورت (ك) آن را رمزگذاري كردم [8]
مجموع احاديثي كه در اين كتاب جمع آوري شده ـ چه آنچه را از ابونعيم آورده و چه آنچه خودش بر آن افزوده ـ بالغ بر دويست حديث است. وي در پايان احاديث با عنوان تنبيهات، چهار نكته مهمّ را ياد آور شده است:
1. مهدي(عليه السلام) يكي از خلفاي دوازده گانه است كه در حديث جابر بن سمره ذكر شده است.
2. مهدي(عليه السلام) نميتواند از فرزندان عباس بن مطلب باشد.
3. سند حديث لا مهدي الا عيسي بن مريم ضعيف است؛ چون با نقل متواتر ـ كه گوياي ظهور مهدي(عليه السلام) و اينکه او از فرزندان رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) است و عيسي پشت سر او نماز میخواند- متعارض است.
4. آنچه نقل شده كه مهدي از مغرب ظهور خواهد كرد، هيچ گونه دليل و پايهاي ندارد.[9]
5) البرهان في علامات مهدي آخر الزمان
اين كتاب از جمله كتابهاي حديثي مفصل در باب مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) است كه بيش از 270 حديث را در بر گرفته و به وسيله علاء الدين علي بن حسام الدين مشهور به متقي هندي
(م 975 ق) نوشته شده است.
ابواب کتاب در باره حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) و موضوعات مربوط به ايشان، به شرح زير است:
1. في الكرامات
2. في نسب المهدي(عليه السلام)
3. في حلية المهدي(عليه السلام)
4. في احوال تقع قبل خروج المهدي(عليه السلام)
5. في جامع العلامات و ...
در بابهاي بعد به چگونگي بيعت با حضرت مهدی(عجل الله تعالي فرجه الشريف) ، ياران ، فتوحات، مدت حکومت و نازل شدن عيسي(عليه السلام) براي ياري آن حضرت اشاره شده است. مؤلف درباره کتاب خود ميگويد: چون کتاب العرف الوردي في اخبار المهدي تأليف جلال الدين سيوطي را مشاهده کردم، از آنجايي که آن کتاب داراي باب بندي و نظم لازم نبود، آن را باب بندي نمودم و برخي احاديث ديگر بر آن افزودم.[10]
نتیجه:
از مباحث مطرح شده به دست میآید، نه تنها عالمان شیعه دارای آثار و تألیفات متعدد و مختلف پیرامون مهدویت است؛ بلکه عالمان سنی نیز کتابهای حدیثی مختلف در باره حضرت مهدی(علیه السلام) تألیف کردهاند وخصايص و ويژگيهاي او را با ترتيب خاص و در ابواب منسجم بیان نمودهاند که برخی از این کتابها به لحاظ جامع بودن و گستردگي، در نوع خود كم نظير و منبع مهمّي براي كتابهاي بعدی بوده است لذا بسیار قابل توجه، عظيم النفع و ارزشمند به نظر میرسد.
پینوشتها:
[1]. سند را تا راویِ از پیامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) حذف کرده است.
[2]. علی بن عيسی اربلی، كشف الغمة في معرفة الائمة، ج3، ص 255.
[3]. ابو عبد الله محمد كنجي شافعي، البيان في اخبار صاحب الزمان، تحقيق مهدي حمد الفتلاوي، 19.
[4]. همان، ص 97.
[5]. همان، مقدمة التحقيق، ص12.
[6]. حسن حسن زاده آملي، نهج الولاية، ص93.
[7]. همان، ص 97.
[8]. سيوطي، الحاوي للفتاوي، ص69.
[9]. همان، ص102.
[10]. البرهان في علامات مهدي آخر الزمان، ص10.