- سوال 1 : گرايش انجمن حجتيه در گذشته و برنامههاي آنها را توضيح دهيد؟
- سوال 2 : راه شناسايي مدعيان دروغین سفارت و نیابت خاص چیست؟
- سوال 3 : ادعاي دروغین نيابت يا ارتباط از كجا آغاز شد؟
- سوال 4 : چه كساني مقابل حضرت ايستاده، با او به مبارزه مسلحانه بر مي خيزند؟
- سوال 5 : چگونه می توان فهمید شخص ظهور کرده، امام زمان علیه السلام است؟
گرايش انجمن حجتيه در گذشته و برنامههاي آنها را توضيح دهيد؟ در گذشته (زمان رژيم پهلوي) دو خطر عمده دين را تهديد ميكرد: 1. حزب توده كه مرام ماركسيسم را ميان جوانان نشر ميداد كه متدينان و مليها و حتي رژيم پهلوي همه با آن درگير بودند. 2. خطر بهائيت كه فقط متدينان روي آن حساسيت داشته كه پس از شهريور 1320 متوجه شدند آنها در دستگاه پهلوي هم نفوذ كردند كه به مبارزه با آن پرداختند. با اين وجود به لحاظ حمايت رژيم پهلوي، بهائيت در سطح بالاي كشور (نخستوزير، برخي از وزرا و…) نفوذ كردند. انگيزه تشكيل انجمن: در اين اثنا تشكلي مذهبي از اواسط دهة سي به هدف مبارزه با بهائيت تهران و ساير شهرستانها پديد آمد. رهبري اين تشكل از سال 1332ق در اختيار يك روحاني قرار گرفت كه به جز سوابق حوزوي، در نهضت ملي شدن نفت نيز فعال بود. اين تشكل كه «انجمن خيريه حجتيه» ناميده شد نه تنها در حوزه مبارزه با بهائيت، بلكه در محدوده وسيعتر و حتي بيش از دو دهه در تعميق بسياري از آموزشهاي ديني، ولي با برداشتي خاص در سطح جامعه مذهبي ايران مؤثر بود. انجمن خيريه حجتيه مهدويه به سال 1332ش با تلاش حاج شيخ محمود تولايي (مشهور به حلبي) فعاليت خود را آغاز كرد، وي در سال 1280ش در شهر مشهد به دنيا آمد. وي دروس حوزوي خود را نزد اساتيد به نام مشهد خواند. او افزون بر حضور در دروس خارج اصول فقه به تحصيل دروس معارف الهيه پرداخت كه آثاري از او به جاي مانده است. كار عمده آقاي حلبي پس از شهريور 1320ش تبليغ در قالب منبر بود و در اين كار، مهارت و شهرت خاصي به دست آورد، تا آنجا كه چندين سخنراني وي از راديو مشهد پخش و بعداً به صورت مجموعهاي به چاپ رسيد. در اواخر سال 1328 حلبي همراه جمعي از فعالان مذهبي مشهد و نيز انجمنها و هيئات مذهبي به طور منظم با بهائيان درگير بودند. مرحوم حلبي در آستانه ملي شدن صنعت نفت به فعاليتهاي تبليغي ـ سياسي خود افزود و پس از آن، در جريان شكستي كه در انتخابات مجلس هجدهم خورد، از فعاليت سياسي كناره گرفت و دو سال بعد، به تهران آمد و به همان كار خطابه و منبر مشغول شد. وي بخشي از فعاليت خود را به مبارزه با بهائيت اختصاص داد و تا پايان عمر همين مشي را ادامه داد. ايشان، روز جمعه 26 دي ماه 1376 درگذشت و كنار مزار شيخ صدوق (ابن بابويه) در شهر ري به خاك سپرده شد. مرحوم حلبي با همكاري جمعي از متدينان كه با عنوان هيأت مديره، امور انجمن را اداره ميكردند تا آغاز پيروزي انقلاب اسلامي به فعاليت فرهنگي برضد فرقه بهائيت اشتغال داشت و به تربيت نيرو براي مقابله با بهائيان و تبليغات آنان اهتمام داشت. انجمن طي 25 سال فعاليت ضمن مبارزه با بهائيت، توانست جمع زيادي از نيروهاي جوان را در بسياري از شهرها به خود جذب كند. انجمن اساسنامهاي داشت؛ از جمله مواد اين اساسنامه اين بود كه «انجمن به هيچ وجه در امور سياسي مداخله نخواهد داشت و نيز مسؤوليت هر نوع دخالتي را كه در زمينههاي سياسي از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گيرد، به عهده نخواهد داشت». (قابل ذكر است بعدها از اين شعار دست برداشته و خلاف آن عمل كردند). اين همان بندي بود كه انقلابيون پيش و پس از انقلاب از آن ناراحت بودند. زمينههاي فعاليت: انجمن در هر شهر دفتري داشت كه تحت عنوان بيت (بيت امام زمان) شناخته ميشد. اين بيت، مسؤولي داشت و زير نظر وي سه گروه تدريس، تحقيق و ارشاد فعاليت ميكردند. گروه نخست، به آموزش نيروها در سه مرحله ابتدايي، متوسطه و عالي ميپرداختند. گروه دوم، به دنبال افرادي از مسلمانان بودند كه تحت تأثير بهائيها به آيين آنها گرويده بودند. و گروه سوم، كار ارشاد اين افراد را با شيوههاي خاص خود دنبال ميكردند. سخنرانيهاي عمومي در محافلي كه بيشتر، منازل بود، برگزار ميشد و به طور معمول در سالروز تولد امام عصر7 نيز جشنهاي بزرگي برگزار ميشد. بيشتر افرادي كه از بهائيت برميگشتند، توبه نامه و تبري نامهاي مينوشتند كه متن بسياري از آنها در يك مجموعه در كتابخانه آستان قدس نگهداري ميشود. وضعيت بعد از انقلاب اسلامي: به دنبال پيروزي انقلاب اسلامي كه به نوعي پيروزي مذهبيهاي سياسي بود، انجمن به موضع انفعال افتاد و نيروهاي تربيت شده در انجمن در سطوح مختلف، پس از انقلاب به سه دسته تقسيم شدند: 1. برخي به انقلاب اسلامي پيوستند؛ 2. برخي برابر انقلاب بيتفاوت ماندند؛ 3. برخي به انتقاد از انقلاب پرداخته و به صف مخالفان ـ از نوع ديندار ـ پيوستند… انجمن، چندي پيش از پيروزي انقلاب اسلامي، يعني در شهريور 1357 مواضع خود را در ارتباط با سياست تغيير داده شروع به همراهي انقلاب كرد. (از جمله مواضع پيش از انقلاب اين گروه: انقلاب امر ناممكن است، مگر آن كه وابسته به يك قدرت خارجي باشد…، همچنين ميگفتند چه كسي مسؤول خونهاي ريخته شده در جريان 15 خرداد 1342 و بعد از آن ميباشد؟) پس از انقلاب از سوي برخي از رهبران انقلاب، انجمن به عنوان يك عنصر خطرناك معرفي شده و براي جلوگيري از نفوذ آن در مراكز، تبليغات وسيعي بر ضد آنان شد و به مرور، به حذف شمار زيادي از چهرههاي مذهبي باسابقه منجر شد. طبعاً برخي از سوابق برخوردهاي منفي رهبران انجمن با جريان انقلاب يك تجربه براي موضع گيري بر ضد آنان مورد استفاده قرار گرفت، براي نمونه، امام خميني; كه در روزگاري آقاي حلبي را تاييد ميكرد، در سالهاي پيش از انقلاب، به تدريج به حركت انجمن بدبين شده و حمايت خود را قطع كرد. آقاي گرامي ـ فردي كه اخبار داخلي ايران را براي نجف مينوشته است ـ نامهاي در اين باره به امام نوشته كه پاسخ امام; اين بوده است: «از وقتي كه مطلع شدم، ديگر تأييدي نكردم». اين جهتگيريها ادامه پيدا كرد تا سر انجام در اثر بروز انحرافاتي ميان برخي از افراد انجمن (از قبيل كج انديشي دربارة خون شهيدان و شهيد ندانستن كشتههاي جنگ تحميلي و…) امام خميني; در سخنراني عيد فطر سال 1362 بدون تصريح به نام انجمن، هشدارهاي تكاندهنده دادند و در ضمن از ايشان خواسته شد كه انحرافات خود را كنار بگذارند. انجمن در سال 1362 رسماً تعطيلي خود را اعلام كرد و ضمن آن توضيح داد كه خود را مصداق سخنان رهبر انقلاب نميداند. بدين ترتيب انجمن منحل شد. [1] . اين مطالب درباره انجمن حجتيه از كتاب جريانها و سازمانهاي مذهبي و سياسي، نوشته رسول جعفريان ص368 ـ 378 چاپ انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي، پاييز 83، استفاده شده است.
