فرج، يعني نصرت، پيروزي و گشايش. مقصود از فرج، نصرت و پيروزي حكومت عدل علوي بر حكومت­هاي كفر و شرك و بي­داد است؛ بنابراين، انتظار فرج، يعني انتظار تحقق يافتن اين آرمان بزرگ و جهاني. منتظر حقيقي، كسي است كه به حقيقت‌خواهان تشكيل چنين حكومتي باشد. اين خواسته، آن گاه جدي و راست است كه شخص منتظر، عامل به عدل و گريزان از ستم و تباهي باشد و گرنه انتظار فرج، در حد يك ادعا و شعار بي­محتوا باقي خواهد بود؛ از اين رو، در روايات آمده است كه انتظار فرج، خود، فرج است؛ زيرا كسي كه حقيقتاً منتظر فرج و ظهور حجت خدا و تاسيس حكومت عدل­گستر او است، زندگي خود را بر پايه عدل و داد استوار مي­سازد. او، انساني است كه حضور و غيبت امام، در نحوة رفتار و سير و سلوكش تفاوتي ايجاد نمي‌كند و پيش از تشكيل حكومت عدل او، چنين حكومتي را در زندگي خود پايدار ساخته است. انتظار فرج، يعني: ـ معرفت امام معصوم و عادل و پيشواي فضيلت؛ ـ عشق به عدالت و ارزش­هاي انساني؛ ـ اميد به آينده­اي روشن و نويد­بخش؛ ـ تلاش براي برقراري حكومتي عدل­پيشه و عدل­گستر؛ ـ داشتن روحيه تعهد و مسؤوليت­پذيري. اين نوع انتظار فرج است كه بهترين اعمال و بهترين عبادت است و چنين منتظري‌، مقامي عالي دارد و هرگاه در زمان غيبت از دنيا برود، به منزله كسي است كه پس از ظهور حضرت حجت(علیه السلام) زنده و تحت فرمان او در راه خدا جهاد مي­كند. [1] [1] . بحارالانوار، ج52، ص125‌.