براي فهم اين روايت اشاره به چند نكته كه از امام صادق(علیه السلام) نقل شده ضروري است: 1. در متون اسلامي، توجه خاصي به عدالت شده است. قرآن کريم به مؤمنان سفارش مي ‌کند: يا أَيها الَّذينَ آمَنُوا کونُوا قَوَّامينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لايجْرِمَنَّکمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى‏ أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ؛ اى کسانى که ايمان آورده‏ايد! براى خدا به داد برخيزيد و به عدالت شهادت دهيد، و دشمنىِ گروهى، شما را از اجراي عدالت باز مدارد. عدالت پيشه کنيد که آن به تقوا نزديک تر است و از خدا پروا داريد که خدا به آنچه انجام مى‏دهيد، آگاه است.[1] 2. در عصرِ ظهورِ حضرت مهدي(علیه السلام) عقول انسان‌‌ها کامل مي‌شود. تکامل عقول و درک بالاي انساني، از مهم‌ترين عوامل و زمينه‌‌هاي تحقق عدالت در جامعه انساني است؛ زيرا مردم به خوبي عظمت عدالت را درک کرده و بدان پايبند خواهند بود. ابن ابي يعفور از امام باقر(علیه السلام) روايت مي‌کند: إذا قام قائمنا وضع يده علي رؤوس العباد فجمع بها عقولهم و کملت بها أحلامهم؛ چون قائم ما قيام کند، دستش را بر سر بندگان نهد؛ پس به وسيلة آن، عقل و خرد آن‌‌ها کمال يابد.[2] بنابراين تكامل‌پذيري انسان، موجب گرايش او به عدالت خواهد شد. 3. عدم رعايت حقوق ديگران هميشه از روي علم و آگاهي نيست؛ بلکه گاهي به علت جهل به آن است. در چنين صورتي شخص تصور مي‌کند اين کار ظلم نيست؛ در حالي که اگر واقعيت براي او بيان شود، هرگز دست به ظلم و ستم نمي‌زند. در زمان حکومت حضرت مهدي(علیه السلام) حق به تمام و کمال آشکار و وظايف و حقوق متقابل افراد کاملاً روشن مي‌شود و حضرت، همة زواياي روابط انساني، اجتماعي، الهي و… را روشن مي‌کند؛ لذا براي عامل به عدالت، نقطه مبهمي وجود ندارد تا در اثر آن، ظلمي صورت گيرد.[3] 4. از عوامل بسيار مؤثري که گاهي انسان‌‌ها را به سوي بي‌عدالتي و ظلم و ستم سوق مي‌دهد ـ علاوه بر نفس اماره انسان‌‌ها ـ وجود شيطان و وسوسه‌‌هاي او است؛ به طوري که بعضي اوقات در اثر اين وسوسه‌‌ها، انسان به قتل و تجاوز و… مي‌پردازند. طبق روایات، شیطان در عصر ظهور امام دوازدهم از بین خواهد رفت. در پی این اتفاق و از بین رفتن این عامل انحراف، عقل و خرد رشد نموده، تکامل می‌یابد و بستر گرایش و پذيرش عدالت پدید می‌آید. بعد از بيان اين مقدمات به بررسي حديث مي‌پردازيم: فراگيري عدالت و گسترش آن حتي به درون خانه‌‌ها و خانواده‌‌ها و تشکيل خانواده بر اساس عدالت، کاري دشوار و از نظر نظام‌هاي حقوقي و اخلاقي بسيار سخت است. روشن است كه خاستگاه اصلي تصحيح روابط اجتماعي و سامان يابي جامعه، خانواده است. در اين محيط کوچک و هسته نخستين زيست گروهي، افراد مي‌آموزند چگونه شؤون يک ديگر را مراعات كرده، حق و حقوق متقابل را در نظر داشته باشند. در نتيجه و در اين فضا، روحيه عدالت طلبي و عدالت خواهي به تمام نقاط و زواياي زندگي انسان نفوذ مي‌کند و هيچ جايي پيدا نمي‌شود، مگر اينکه عدالت در آنجا جاري شود. تشبيه گسترش عدالت و فراگيري دادگري، به نفوذ گرما و سرما، از باب تشبيه معقول به محسوس است؛ زيرا گرما و سرما، سرعت انتقال و نفوذ پذيري بالايي دارند و هر جا منفذي باشد، به سرعت از آنجا عبور كرده، به نقطه ديگر منتقل مي‌شوند. اگر در فضاي خانه قرار بگيرد، به سرعت تمام فضاي خانه را پر مي‌کنند؛ لذا عدالت مهدوي نيز به سرعت گسترش مي‌يابد و به خانه‌‌ها نفوذ مي‌کند. اهل خانه و خانواده هم تحت تأثير اين فضا قرار گرفته، براي رشد و کمال خود و حفظ حقوق اطرافيان تلاش مي‌کنند. [1] . مائده: 8. [2] . کمال الدين، ج2، باب 58، ح22، ص596. [3] . همان، ص372؛ بحارالانوار، ج52، ص322.